من یه زن 34 سالم متاهل با یه دختر کوپولوی 2ساله
شاغل هستم و دخترم پیش مادرو پدرم میمونه
همسرم یه شرکت کوچیک داره و برای خودش کار می کنه تازگیها ورشکست شده ینی شریکش سرشو کلاه گذاشته و پولاشو بالا کشیده
منم واقعا خسته شدم
تمام دوران جوونیمو درس خوندم و همزمان کار کردم و تمام تلاشم این بود که به یه نقطه خوبی برسم...دو تا لیسانس گرفتم و خلاصه زحمت زیادی برای آرامش و آسایش کشیدم ...اوایل ازدواجمون با فشار من و پول و طلاهای خودم و کمک همسرم یه خونه فسقلی خریدیم و زندگیمونو خیلی ساده شروع کردیم...
ولی الان بعد از اینهمه کار با ورشکستگی همسرم خستگی همه این سالها به تنم مونده و الان دو ماهیه که دارم خرج زندگی و قسطها رو به دوش میکشم...البته قبل از این جریانم کمک می کردم ولی انقدر بار مالی روم نبود...
از طرفی وضعیت مالی مادر و پدرم هم افتضاحه و بنا به دلایلی مادرم سرپرست خانواره و با یه حقوق خیلی کم اجاره خونه و خرج زندگی رو میکشه و با همین شرایط به برادرم هم کمک می کنه...اونم شرایط مالی خوبی نداره...
خلاصه دغدغه و فکر و خیال خانوادم و مشکلات همسرم و کارم که فول تایم و خسته کننده س و اجازه نمیده زمان زیادی برای دخترم بذارم...همه و همه داره دیوانم می کنه ...دیروز داشتم به خودکشی فکر می کردم و اینکه بعد از من بچم جاش امنه و مشکلی نیست...
راهنماییم کنید لطفا چیکار میشه کرد؟