نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: نابودی من در اثر خیانت همسر

1242
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21096
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    نابودی من در اثر خیانت همسر

    با سلام وخسته نباشید من یک ماه و نیم قبل یک سفر خارجی داشتم گه وقتی برگشتم بعد از 5 روز شبش پسر همسایه ما اومد گفت دیشب خانومت با یک مردی تا ساعت 6 صبح تو خونه تنها بوده و تو از همه جا بی خبری من همونجا خشک شدم چیزی نگفتم اومدم بهش گفتم گذاشت به سر وصدا رفت بیرون از خونه ساعت 12 شب همون مرتیکه زنگ زد گفت بیا مردونه کارت دارم منم رفتم ببینم چی میگه داستان رو گفت گه من دوست دوست زین شما بودم و همسرم این داستان دوستشو بهم گفته بود و خلاصه به همه چیز قسم خورد گه من دستم به همسرت نخورده اگه من با ااین کاری میکردم نمیدونم پیشت و تموم شد واومدم خونه من دیگه واقعا حالم بد بود هر روز تو این یک ماه و اندی دعوا داریم خودم خسته شدم اونم خسته شد ه واقعا نمیدونم چیگار کنم چومند شب پیش گه گفتم میخوام برم پرینت نوشته های موبایلتو بگیرم گفت بهش گفتم دوست دار م و بهت علاقه مند شدم و از این حرفها ومن بیشتر شک کردم گه اون شب بین اینا چه اتفاقی افتاده خودش قسم و ایه میخوره دستم بهش نخورده من باور نمیکنم دارم تو این توهم میمیرم اخه زن من از نظر جنسی خیلی زن سردی هست و بخدا نمیدونم دارم سنگ کب میکنم دیوانه شدم وقتی از خارج اومدم 87 کیلو بودم الان شدم 83 کیلو کمکک کنید باید چیگار کنم بخدا دارم دیوانه میشم به هیچ کسی هم نمیشه بگم دخترم گناه داره واقعا این نصاف هست نمیدونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21096
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    یدونی اون همیشه میومد میگفت همه کارهای دوستاشو بهم میگفت از همه چیزاشون میگفت یعنی از کوچگترین بحث های اونا رو بهم میگفت بامن خیلی دوست بود البته دو تا سقط داشته حال روحی خیلی خوبی نداشت من خیلی دکتر بردمش همه کار کردم براش خوب بشه اصلا اینا خانوادگی ادمهای خیلی خوبی هستن خانواده دار اسم و رسم دار وحشتانک خلاصه این مشکل باعث شده تا الان دو دفعه دست به خودش کشی بزنه خیلی حال روحی خوبی نداره ولی من چیگار کنم گه من باور کنم تو اون چند ساعت با اون مرتیکه اتفاقی نیفتاده خیلی خیلی از نطر رابطه جنسی سرده از اولش همین طوری بوده من شکی ندارم هیچ رابطه جنسی نداشتن ولی چرا خطا کنه میگه اصلا دست خودم نبوده یک دفعه ای شده نمیدونم بخدا داغونم دوست دارم همه چیزو ول کنم از این کشور برم همه رو بی خیال بشم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21096
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    من تمام پرینت های موبایلشو تلفن خونه رو رفتم تو یک سال اخیر دراودم همه رو در اوردم چیزی توش نبود غیر از اون ده روز لعنتی که تحت تاثیر اون دستای عوضی اش قرار گرفته همون شب هم قسم زن برادرم سادات هست هیچ وقت دورغ نمیگه قسم خورده گفته از این کار خسته شدم دیگه حوصله شو ندارم نمیدونم بیخدا زن من هرچی بود تو این 14 سال یک خطایی نداشت خیلی هم دوستش دارم بیش از اندازه بخاطر خودش این همه جوش میزنم خیلی خیلی داغون شده تو این مدت اینقدر گه دو فعه خودکشی کرد 30 تا قرص خورد گه از این عذاب دربیاد

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21096
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    از جرو بحث کردن به هرچیز حساسیت داره یک اس ام اسی که میفرستم مضومونش خیانت هست بهم میرزه تقصیر منم هست گه خیلی بهش اون داستان رو یاد اوری میکنم درا خرش به دبحث و دعوا میکشه خودم از اون بیمارتر شدم دست خودم نیست هیچ چیزی دست من نیست بخشیدمش ولی نمیتونم با خودم کنار بیام میدونم سخته این شرایط ولی اینقدر حسش بهم نزدیکه که از قیافه من پی بهمه چیز من میبره همه چیز رو درک میکنه من هرچی خودمذابش رو الکی به شادی میزنم میفهمه این باعث عذابش میشه میگه تو رنج کشیدن تو عذاب میکشم من با خدای خودم مشکلی ندارم اون میدونه کاری نکردم هیچ ویقت ازم معذرت خواهی نکرد میگه فقط میدونم من کاری نکردم بخوام معذرت خواهی کنم من پیش وجدان خودم راحتم ولی از عذاب کشیدن تو دارم دیوانه میشم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21096
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    از همه میخوام گه به زن جماعت هیچ وقت ازادی زیادندید دوستاشون رو کنترل کنید گه هرچی خوب باشن بلاخره زهرشون رو تو زندگی شما میرزن من سرم اومده این حادثه فقط سر یک کار بچه گانه شروع شده گه این دوستش تو خونه کریه میکرده گفته بگیر تو با این مرتیکه حرف بزن بگو با فلانی بد نباشه بعدش زن بی عقل من میاد خونه فرداش مرتیکه بهش زنگ میزنه میگه به اون دوستت بگو دست از سر من برداره وگرنه بلا سرش میارم این بنده خدا زن من هم گنجکاو میشه و هی اس ام اس و گفت و زهر مار بلاخره باهم بیشتر اشنا میشن این از گفته های خودشه من پرینت موبایل و تلفن و نوشته هاشون رو در اوردم هیچ وقت از ************ی و این حرفها در میون نبود خدایش اخه زن من خیلی تو ************ی سرده از اول هم همین بوده میگه همش سر یک کنجکاوی ساده به همه کس قسم میخوره میگه هیچ حسی بهش نداشتم فقط چون زن من ماجراجو هم هست فقط سر یک شوخی و خنده بوده این داستان ولی خوب من که داغون شدم باید چیکار بکنم از بس مبینه من حالم بده خودش داره میمیره من خیلی دوستش دارم بهش ایمان دارم که از مرحله اخر ************ی با اون نکرده حتی دوستش هم نداشته چون خارج از کشور که بودم همیش بهم میگفت دوستم داری دلت برام تنگ شده اخه شما بگید این زن میتونه این کاره باشه من اونجا چه کاری داشته هی بهم بگه دوستم داری دلم برات تنگ میشه با همون خوش بود دیگه دارم دیونه میشم بخدا

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12274
    نوشته ها
    380
    تشکـر
    444
    تشکر شده 347 بار در 199 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    پست قبلي هم گفتم عزيز،بهتره بريد آزمايش بگيريد ببينيد رابطه داشته يا نه با اينكار فك كنم خيال جفتتون راحت ميشه
    امضای ایشان
    هدف های محدود زندگی را محدود می کنند!

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21119
    نوشته ها
    255
    تشکـر
    252
    تشکر شده 188 بار در 121 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    اینکه میگید به زن آزادی زیاد نباید داد اصلا درست نیست خیلیا اتفاقا بر اثر سختگیری شدید شده که دست به خیانت زدن شما اول مشکل خانمت رو ریشه یابی کن ببین اصلا چشه؟ چه کمبودی داره؟ حرف حسابش چیه؟ وقتی خودتونم باور ندارید که اصلا همچین کاری از همسر شما ساخته نیست چرا با فکرای بیخودی خودتون رو شکنجه می دین؟ خودتون که میگید افسردگی هم داره شما باید کمکش کنید که درست شه! آدم افسرده همه کار می کنه این که کوچیکترینشه. درسته حتی تماس تلفنی خالی هم با یه مرد غریبه قابل قبول نیست چه رسه که با هم خلوت کنن اما شما اگه میبینی لیاقتشو داره بهش یه فرصت بده ثابت کنه خودشو به شما به خاطر دخترتونم که شده
    امضای ایشان

    تنها کسی که با من درست رفتار می کند، خیاط من است
    که هربار اندازه های جدیدم را می گیرد. بقیه به همان اندازه های قبلی چسبیده اند
    و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.


    جرج برنارد شاو



  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    چرا دروغ بگم نمیتونم درکتون کنم که بخاطر این خیانت چقدر بهم ریخته اید ولی یه سوال واقعا فضولی همسایه شما چی گیرش میاد اخه ؟؟ به نظر بچه ها خانموتون رو ببرید آزمایش ببینید اگه خیانت کرده که تاوانش رو باید پس بده اونم واسه یه زندگی 14 ساله که خیلی سخته ولی اگه خیانت نکرده ببخشیدش محدودترش بکنید و به عنوان تنبیه یکسری از آزادیش هاشو ازش بگیرید
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نابودی من در اثر خیانت همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط منصور صنعت نمایش پست ها
    با سلام وخسته نباشید من یک ماه و نیم قبل یک سفر خارجی داشتم گه وقتی برگشتم بعد از 5 روز شبش پسر همسایه ما اومد گفت دیشب خانومت با یک مردی تا ساعت 6 صبح تو خونه تنها بوده و تو از همه جا بی خبری من همونجا خشک شدم چیزی نگفتم اومدم بهش گفتم گذاشت به سر وصدا رفت بیرون از خونه ساعت 12 شب همون مرتیکه زنگ زد گفت بیا مردونه کارت دارم منم رفتم ببینم چی میگه داستان رو گفت گه من دوست دوست زین شما بودم و همسرم این داستان دوستشو بهم گفته بود و خلاصه به همه چیز قسم خورد گه من دستم به همسرت نخورده اگه من با ااین کاری میکردم نمیدونم پیشت و تموم شد واومدم خونه من دیگه واقعا حالم بد بود هر روز تو این یک ماه و اندی دعوا داریم خودم خسته شدم اونم خسته شد ه واقعا نمیدونم چیگار کنم چومند شب پیش گه گفتم میخوام برم پرینت نوشته های موبایلتو بگیرم گفت بهش گفتم دوست دار م و بهت علاقه مند شدم و از این حرفها ومن بیشتر شک کردم گه اون شب بین اینا چه اتفاقی افتاده خودش قسم و ایه میخوره دستم بهش نخورده من باور نمیکنم دارم تو این توهم میمیرم اخه زن من از نظر جنسی خیلی زن سردی هست و بخدا نمیدونم دارم سنگ کب میکنم دیوانه شدم وقتی از خارج اومدم 87 کیلو بودم الان شدم 83 کیلو کمکک کنید باید چیگار کنم بخدا دارم دیوانه میشم به هیچ کسی هم نمیشه بگم دخترم گناه داره واقعا این نصاف هست نمیدونم
    عزیز

    خیلی متاسفم از آنچه که خواندم, میفهم شما رو ولی عزیز قبل از همه چیز علائمی از سابقه بیماری و اختلالات روانی در خانواده همسر شما و هم چنین خود شما از جهت طرز بیان و نگارش شما دیده میشه.

    بهتره و حتما لازمه اول به یک روانپزشک جهت گرفتن دارو شخص خود شما رجوع کنید و سپس بعد از اینکه کمی آرام گرفتید به یک روانشناس رجوع کنید و با مشورت با ایشان سپس تصمیم بگیرید که در مورد

    زندگی مشترکتان چه بکنید. فعلا فقط و فقط باید کمی آرام بگیرید با این اضطراب و خشم و عصبانیت و نفرت تصمیم گیری حتما و حتما کار غلط و نادرستی خواهد بود.!

    موفق باشید.

    سپاس

    dr

    مشترکتان
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد