با سلام . من 2.5 سال ازدواج کردم و قبلش هم 2 سال 1.5 سال عقد بودیم. شوهرم پسر عموی منه من شمال زندگی میکنم و همه خانواده شوهرم بجز دو تا از عموهاش یعنی پدرم و عموی دیگرم در جنوب زندگی میکنن . شوهرم بخاطر اینکه من خواستم پیش خانوادم باشم قبول کرد که بیاد شما زندگی کنه . ناگفته نماند که بنده کارمند هستم حقوق خوبی دارم و لیسانس حسابداری دارم و ارشد حسابداری هم قبول شدم که از مهر ماه باید به دانشگاه برم و شوهرم دیپلم کامپیوتر داره و زمانی که اینجا اومد یه مغازه پوشاک زد که نگرفت و بعد 10 ماه جمع کرد بعد رفت آرایشگری یاد گرفت و حدود شش ماه رایگان پیش یکی شاگردی کرد که مثلا دستش راه بیفته اما بعدش دید این کار هم درآمد نداره و ولش کرد بعد از کلی گشتن تو یه شرکت بتن سازی الان پنج ماهی هست که کارگری میکنه با حقوق 700 تا 800 تومان. تقریبا کل زندگی رو من میچرخونم ماهی 800 قسط میدم که بابت وام هایی که واسه خرید خونه و ماشین گرفتم و مابقی هم صرف خرج خونه میشه و یه مقداری پس انداز. شوهرم تا حالا با دوستاش بیرون نمیرفت یعنی راستش دوستی نداشت که بخواد باهاشون بیرون بره ولی تقریبا چهار هفته پیش بود که از پنجشنبه بعد از ظهر تا جمعه شب با دوستاش که همون همکاراشن رفتن بیرون یا بقول خودش به جنگل زدن. من اصلا راضی نبودم و با اینکه باهاش قهر کردم اما اون رفت و حالا بعد از چهار هفته دیشب اومد و گفت که جمعه بازم میخوان برن بیرون و من بازهم باهاش دعوا کردم که یه روز جمعست که خونه هستیم و تو نباید منو با این وضعیت حامله بودنم تنها بزاری . ولی باز هم حرف خودشو زد گفت هر چی هم که بگی من میرم. من از دیشب دیگه زیاد محلش نزاشتم نمیدونم رفتارم درسته یا نه آیا بیرون رفتنش با دوستاش خوبه یا بد ؟ آخه من پدرم همیشه روزهای تعطیل خونه بود داداشم هم همینطور . نمیدونم چکار کنم به من میگه تو هم هر جا میخوای با دوستات و خانمهای همکارت برو ولی خوب میدونه من همچین آدمی نیستم چکار باید کنم؟