نوشته اصلی توسط
Mehrana
سلام من دختري ١٦ساله هستم ،كه كمبودي ندارم نه از لحاظ محبت نه از لحاظ مالي ولي ديگه هيچي بهم احساس خوبي نميده نه خريد نه موبايل جديد و آي پد همش احساس كلافگي ميكنم زودعصبي ميشم و با اطرافيانم تند برخورد ميكنم حتي براي تنوع هم كه روحيم رو عوض كنم وسايل اتاقم رو عِوَض كردم ولي تأثير روم نداشت أوايل كه بچه بودم اعتماد به نفس بسيار بالايي داشتم و وقتي وارد مدرسه شدم با كسي صميمي و دوست نميشدم تا اينكه كم كم از غرورم كم شد و دوستاني پيدا كردم كه با هم يك گروه رو تشكيل داديم و اين دوستي ما تا الان هم ادامه داره ،من ابتدا فوق العاده درسخوان بودم و همه ي نمراتم بالا بود به دليل اينكه در شهر كوچكي زندگي ميكنيم به واسطه ي وضعيت مالي خوبمون همه ميشناختنم و انتظارات ازم خيلي بالا بود و من هم به خوبي از پس مسئوليت ها بر ميومدم هميشه شوراي مدرسه بودم و مجري تمام جشن ها و دست راست مدير ولي اين روال فقط تا دوم راهنمايي ادامه داشت كه پدربزرگم فوت كرد من شديدا به پدربزرگم وابسته بودم و مرگش باعث افت تحصيلي شديد در من شد به حدي كه از طرف ديگران به شدت سرزنش ميشدم در اين هنگام يكي از دوستانم به دليل شغل پدرش به يك شهر ديگه رفتن ومن هم شديدا ناراحت شدم ولي چون دوستان ديگه اي هم داشتم باهاش كنار اومدم منم از اون به بعد زمان بيشتري با دوستام ميگذروندم و بيشتر به فضاي مجازي روي اوردم و مشكلات أساسي من از وقتي شروع شد كه به دبيرستان وارد شدم چون همه دوستانم وخودم نمونه دولتي قبول شدم و به مدرسه نمونه دولتي رفتيم أوايل مدرسه فهميديم كه امسال اكثر بچه هاي معلمامون تو كلاس مان و تو اين مدرسه هستن و اين يعني شروع پارتي بازي تو كلاس درس و من هم با معلم فيزيكم مشكل پيدا كردم و سختگيري هاي مدرسه و نگاه هايي كه روم بود ويه جورايي شرايط دست به دست هم دادن كه من نتونم درس بخونم و كلا از مسئوليت هاي مختلف مثل مجري شدن و ....غيره دست كشيدم به حدي كه احساس ميكنم ديگه اعتماد به نفس ندارم و متاسفانه در پايان سال من كه پايين ترين معدل با وجود افت تحصيلي١٩بود ١٧/٥شد از اول بچگي دوست داشتم رياضي بخونم و متقعد بودم نيازي به هيچكس ندارم و وابسته نميشم و در همين رشته ثبت نام كردم ولي الان وابستگي شديدم به دوستام اينكه اونا رفتن تجربي و جدا ميشيم خيلي آزارم ميده و باعث شده احساس بدي داشته باشم لطفا كمكم كنيد كه چطور به خودم بيام