نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

1782
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    سلام دالیا هستم یه دختر پونزده ساله
    پدرم مرده و مادرم خیلی پیره
    البته تا چند روز پیش اینطور بود
    اگر بخوام داستان رو کامل بگم خیلی مفصل میشه اما فکر کنم لازمه
    پونزده سال پیش دو تا دوست بودن به نام های انور و سعید
    سعید ازدواج میکنه و بچه دار میشه از اون طرف برادر انور به اسم محمد هم زن میگیره و درست نوزده روز بعد از اینکه سعید بچه دار میشه دختر اون هم به دنیا میاد یعنی دالیا!
    فاطمه یعنی مادر دالیا زن خوبی نبوده و وقتی دالیا چهار ماهش بود طلاق گرفت و رفت واسه همین زنه سعید بهش شیر میده و دالیا و آرش یعنی پسر سعید خواهر برادر میشن
    چهار سال میگذره و محمد با خواهر زن سعید یعنی خاله آرش ازدواج میکنه و یه دختر به دنیا میارن
    اما نمیزارن دالیا هیچکدوم از اینا رو بفهمه
    دالیا رو میزارن پیش مادر بزرگش و میگن این مامانته و بابات مرده و محمد و انور که در واقع پدر و عموش میشن هم برادرتن!
    پونزده سال دالیا با این طرز فکر بزرگ میشه و یه هفته پیش فاطمه مادر دالیا بهش زنگ میزنه و واقعیت رو بهش میگه.....
    تا اینجای داستانو گرفتین؟مادرم به من زنگ زد و گفت همه چی رو
    پریروز که همه فامیل یعنی عمو هام و عمه هام جمع شده بودن(همون خواهر برادرای تقلبی)من گفتم که همه چی رو میدونم
    بعد از یه خورده حرف زدن داداش محمد یا همون بابام زد زیر گریه و بغلم کرد وو......
    باقیش رو خودتون میدونین ولی مشکل اینه الان وضع روحی من داغونه همش گریه میکنم نمیتونم به آدمایی که یه عمر بهم دروغ گفتن اعتماد کنم
    داغونم داغون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    عزیزم به این فکر کن که اونا به خاطر اینکه دوستت داشتن و نخواستن اذیت بشی و فکرت درگیر بشه بهت اینطوری گفتن. الان به نظر من ببخششون و دیگه از فکر گذشته بیا بیرون و به آینده فکر کن.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد نمایش پست ها
    عزیزم به این فکر کن که اونا به خاطر اینکه دوستت داشتن و نخواستن اذیت بشی و فکرت درگیر بشه بهت اینطوری گفتن. الان به نظر من ببخششون و دیگه از فکر گذشته بیا بیرون و به آینده فکر کن.
    اونا یه عمر به من دروغ گفتن چطور همچین حرفی میزنی

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    واقعا سخته بعد 15 سال بفهمی همه چیز اون چیزی نبوده که هست
    با گریه کردن وفکرو غصه خوردن گذشته مشکلتون حل نمیشه که ...
    ببخشششون وبه روزهای اتی که میخاد برات رقم بخوره فکر کن
    یکم زمان میخاد تا شما والدین واقعیتو بپذیری ولی مطمئنا هیچ پدر ومادری بد فرزندشو نمیخاد
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    الان مادرت هدفش چی بود به تو زنگ زد؟
    میخواد تورو ببره پیش خودش یعنی؟
    چی میخواد ازت؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    دختر گلم اینایی که میگی بهت محبت کردن وبه شما دروغ گفتن به هر حال نزدیکت بودن ومحبتشون رو در قالب خواهر وبرادر و... به شما داشتن .

    مادرتون بعد از گذشت 15 سال پیداش شده ومیگه من مادرتم .به نظر خودت چرا این کار رو کرده .حتما عاطفه مادری .پس این 15 سال کجا بوده در صورتی

    که میتونست از دادگاه اجازه بگیره وحداقل هفته ای یکبار شما رو ببینه یا پیش خودش نگه داره ولی هیچ تعهدی نسبت به شما نداشته .

    البته سعی کن دلیل این که مادرت رفته رو از نزدیکانتون پرس وجو کنید .شاید مقصر ایشون نبوده .هرجند هیچ دلیلی برای عاطفه مادری پذیرفته نیست .

    اگه به شما میگفتن که مادر ندارید و یا این که در قید حیاته ولی دوست نداره شما رو ببینه مطمئنا بیشتر از حالا ضربه میخوردید .

    در صورتی که زیر سایه پدر ومادری بزرگ شدید که اگر از پدر ومادر خودتون مهربونتر نبودن حداقل به اندازه پدر ومادر واقعی دوستتون داشتن ونذاشتن شما

    کمبود مادر رو احساس کنید ویا خدایی نکرده آزار نامادری رو .

    من کارشون رو تایید نمی کنم ولی حتما به صلاحتون بوده . به جاش حالا یه پدر جوان داری و خواهر وبرادر های کوچولو .

    به جای این افکار ناخوشایند همه تمرکزت رو روی درست بزار .

    موفق باشی عزیزم .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    با تک تک حرفهات دلم خواست گریه کنم


    حست کاملا طبیعیه
    دالیا جون یادت نره اونا درست بهت دوروغ گفتن ولی قطعا قسد بدی نداشتن و برای حفاظت از تو اینکار و کردن الان که واقعیت و فهمیدی خودتو قوی نشون بده به مرور زمان برات عادی میشه با هیچ کسی بد نشو به این فکر کن خوبیه مخوان اون لحظه این تصمیم گرفتن اگرتورو نمیخواستن میذاشتنت پرورشگاه پس بدون دوستت دارن
    سعی کن حالا که واقعیت و فهمیدی با واقعیت رو به رو بشی ..فهمیدی محمد بابات پس قبولش کن


    من مطمعنم تو یه دختر قوی هستی از طرز حرف زدنت از اینکه امدی اینجا کمک میخوای معلوم....ولی ازشون بخواه مشاور حضوری ببرننت
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    واقعا سخته بعد 15 سال بفهمی همه چیز اون چیزی نبوده که هست
    با گریه کردن وفکرو غصه خوردن گذشته مشکلتون حل نمیشه که ...
    ببخشششون وبه روزهای اتی که میخاد برات رقم بخوره فکر کن
    یکم زمان میخاد تا شما والدین واقعیتو بپذیری ولی مطمئنا هیچ پدر ومادری بد فرزندشو نمیخاد
    سخت تر از اون چیزی که کرش رو بکنی هست
    ولی چیکار میتونم بکنم حداقل با گریه خالی میشم

  9. کاربران زیر از دالیا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد نمایش پست ها
    الان مادرت هدفش چی بود به تو زنگ زد؟
    میخواد تورو ببره پیش خودش یعنی؟
    چی میخواد ازت؟
    من یه هفته هم با مامانم هم با دایی هام و هم شوهر جدید مامانم حرف زدم میگه میخوام ببینمت و از این به بعد پیشم باشه
    عموم هم گفت هر جایی خواستم برم تا مامانمو ببینم اون میبرتم

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    دختر گلم اینایی که میگی بهت محبت کردن وبه شما دروغ گفتن به هر حال نزدیکت بودن ومحبتشون رو در قالب خواهر وبرادر و... به شما داشتن .

    مادرتون بعد از گذشت 15 سال پیداش شده ومیگه من مادرتم .به نظر خودت چرا این کار رو کرده .حتما عاطفه مادری .پس این 15 سال کجا بوده در صورتی

    که میتونست از دادگاه اجازه بگیره وحداقل هفته ای یکبار شما رو ببینه یا پیش خودش نگه داره ولی هیچ تعهدی نسبت به شما نداشته .

    البته سعی کن دلیل این که مادرت رفته رو از نزدیکانتون پرس وجو کنید .شاید مقصر ایشون نبوده .هرجند هیچ دلیلی برای عاطفه مادری پذیرفته نیست .

    اگه به شما میگفتن که مادر ندارید و یا این که در قید حیاته ولی دوست نداره شما رو ببینه مطمئنا بیشتر از حالا ضربه میخوردید .

    در صورتی که زیر سایه پدر ومادری بزرگ شدید که اگر از پدر ومادر خودتون مهربونتر نبودن حداقل به اندازه پدر ومادر واقعی دوستتون داشتن ونذاشتن شما

    کمبود مادر رو احساس کنید ویا خدایی نکرده آزار نامادری رو .

    من کارشون رو تایید نمی کنم ولی حتما به صلاحتون بوده . به جاش حالا یه پدر جوان داری و خواهر وبرادر های کوچولو .

    به جای این افکار ناخوشایند همه تمرکزت رو روی درست بزار .

    موفق باشی عزیزم .
    همه این حرفا رو همون شبی که به همه گفتم شنیدم و قبولشون هم دارم
    اونا میگن مامانم زن نجیبی نبوده و میخواسته با یه مرده دیگه ازدواج کنه بعد از پدرم هم با یه مرد دیگه ازدواج کرده و پسر دار شده بازم طلاق گرفته وپ اون پسرم مثله من ول کرده و شده زنه یکی دیگه خیلی پسته نه؟از همشون متنفرم

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21217
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    با تک تک حرفهات دلم خواست گریه کنم


    حست کاملا طبیعیه
    دالیا جون یادت نره اونا درست بهت دوروغ گفتن ولی قطعا قسد بدی نداشتن و برای حفاظت از تو اینکار و کردن الان که واقعیت و فهمیدی خودتو قوی نشون بده به مرور زمان برات عادی میشه با هیچ کسی بد نشو به این فکر کن خوبیه مخوان اون لحظه این تصمیم گرفتن اگرتورو نمیخواستن میذاشتنت پرورشگاه پس بدون دوستت دارن
    سعی کن حالا که واقعیت و فهمیدی با واقعیت رو به رو بشی ..فهمیدی محمد بابات پس قبولش کن


    من مطمعنم تو یه دختر قوی هستی از طرز حرف زدنت از اینکه امدی اینجا کمک میخوای معلوم....ولی ازشون بخواه مشاور حضوری ببرننت
    ممنونم ولی واقعا به این راحتیا فراموش نمیشه خودتو بزار جای من میتونی عادی رفتار کنی من الان از پدری که یه عمر برادرم بوده خجالت میکشم هنوز باهاش درست حرف نزدم

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دالیا نمایش پست ها
    ممنونم ولی واقعا به این راحتیا فراموش نمیشه خودتو بزار جای من میتونی عادی رفتار کنی من الان از پدری که یه عمر برادرم بوده خجالت میکشم هنوز باهاش درست حرف نزدم

    کاملا رفتارت و حست طبیعیه ولی به خودت قبول کن پدرت هست لواش لواش یخ ها اب میشه

    میسپارمت دست خدا
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  14. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21172
    نوشته ها
    125
    تشکـر
    13
    تشکر شده 203 بار در 81 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دالیا نمایش پست ها
    سلام دالیا هستم یه دختر پونزده ساله
    پدرم مرده و مادرم خیلی پیره
    البته تا چند روز پیش اینطور بود
    اگر بخوام داستان رو کامل بگم خیلی مفصل میشه اما فکر کنم لازمه
    پونزده سال پیش دو تا دوست بودن به نام های انور و سعید
    سعید ازدواج میکنه و بچه دار میشه از اون طرف برادر انور به اسم محمد هم زن میگیره و درست نوزده روز بعد از اینکه سعید بچه دار میشه دختر اون هم به دنیا میاد یعنی دالیا!
    فاطمه یعنی مادر دالیا زن خوبی نبوده و وقتی دالیا چهار ماهش بود طلاق گرفت و رفت واسه همین زنه سعید بهش شیر میده و دالیا و آرش یعنی پسر سعید خواهر برادر میشن
    چهار سال میگذره و محمد با خواهر زن سعید یعنی خاله آرش ازدواج میکنه و یه دختر به دنیا میارن
    اما نمیزارن دالیا هیچکدوم از اینا رو بفهمه
    دالیا رو میزارن پیش مادر بزرگش و میگن این مامانته و بابات مرده و محمد و انور که در واقع پدر و عموش میشن هم برادرتن!
    پونزده سال دالیا با این طرز فکر بزرگ میشه و یه هفته پیش فاطمه مادر دالیا بهش زنگ میزنه و واقعیت رو بهش میگه.....
    تا اینجای داستانو گرفتین؟مادرم به من زنگ زد و گفت همه چی رو
    پریروز که همه فامیل یعنی عمو هام و عمه هام جمع شده بودن(همون خواهر برادرای تقلبی)من گفتم که همه چی رو میدونم
    بعد از یه خورده حرف زدن داداش محمد یا همون بابام زد زیر گریه و بغلم کرد وو......
    باقیش رو خودتون میدونین ولی مشکل اینه الان وضع روحی من داغونه همش گریه میکنم نمیتونم به آدمایی که یه عمر بهم دروغ گفتن اعتماد کنم
    داغونم داغون







    سلام دالیای عزیز
    شرایطی که گفتید سخت و دردناک است . تاثیری که برروح و روان شما گذاشته است کاملا طبیعی است .
    چنین واقعیت هایی نباید از کودک پنهان شود . بهترین زمانی که اطرافیان میتوانند این واقعیت را بیان کنند در سن 8 تا 10 سالگی است انهم ابتدا با طرح یک داستان و به شکل واقعیت بیرونی باید مطرح شود تا کودک امادگی پذیرش این واقعیت را پیدا کند . کودک پیش دبستانی از درک چنین موضوعی ناتوان است و واکنش منفی نشان خواهد داد .
    و بدترین سن بازگو کردن این واقعیت سن نوجوانی میباشد یعنی اگر فرد در نوجوانی است باید اطرافیان صبر کنند تا دوره نوجوانی سپری شود . بدلیل انکه دانستن این واقعیت نوجوان را وارد یک بحران خواهد کرد. متاسفانه انچه در مورد شما اتفاق افتاده است همین میباشد.
    شما الان وارد یک بحران زندگی شده اید که نیاز به مدیریت ان بحران دارید
    دالیا جان خشم، تنفر، نفرت و بدبینی نسبت به اطرافیانت در وجودت شکل گرفته اما من از شما یک سوال دارم
    ایا انها به شما محبت نکرده اند؟ ایا انها شما را طرد کرده اند؟ اگر این چنین بود شما مدتها قبل پی به این موضوع میبردید اگر از شما پنهان کرده اند بخاطر اینکه شاهد ناراحتی شما نباشند. شاید هر روز پدرت میخواست به تو نزدیک شود و تورا در اغوش بگیرد و واقعیت را بگوید ....
    اما چطور چگونه بگوید که روح لطیف دالیا را نرنجاند. اینکه میگویی با گفتن ماجرا پدرت تورا بغل کرد و گریه کرد نشانه همین است .میدانم خشمگین و ناراحت هستی، اما میتوانی این بحران را در کنار پدرت و سایر بستگانت بگذرانی، خشم و نفرت فقط روح خودت را ازرده خواهد کرد.
    قراری هم با مادرت بگذار اما بدون قضاوت منفی کنارش بنشین و حرفهایش را گوش بده .
    پیشنهاد میکنم حتما نزد مشاور هم بروی. این دوران به خوبی و خوشی خواهد گذشت به شرط انکه دالیا قوی باشد واقعیت ها را بپذیرد و خشم و نفرت را کنار بگذارد پدر و مادرت را ببخش چرا که انها بهر دلیلی تصورشان این بوده که بهترین تصمیم را برای شما گرفته اند .
    با راهنمایی یک مشاور براحتی به زندگی عادی و طبیعی خود برمیگردید .
    موفق باشید
    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست ra41979.jpg  
    امضای ایشان
    نیازی نیست انسانها را امتحان کنید کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند.

  16. 3 کاربران زیر از Dr.Psychologist بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21456
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    دالیا جون همه تو زندگیشون غم وغصه دارن یکی کمتر یکی بیشتر، نزار این غصه ها تورو از پادربیاره . کارایی رو انجام بده که ارومت میکنه دعا ،حرف زدن و در دل کردن باکسی که بهت نزدیکه، پیاده روی ، فیلم دیدن. کاری رو انجام بده که حال وهوات عوض شه چون فکروخیال ادمو داغون میکنه من میفهمم تو چه حالی داری . هیچ کس دوست نداره از عزیزترین افراد زندگیش دروغ بشنوه. ولی یه فرصت به خودت و اونا بده تا همه به ارامش برسید. به نظرمن مشاوره رفتن و حرف زدن باکسی که تجربه داره وکارش حل کردن مشکلات دیگرانه خیلی بهت کمک میکنه. و یه چیز دیگه که فکرکنم خیلی سرحالت میکنه باشگاه رفتن اینم امتحان کن ضرر نمیکنی یه هفته بگذره خودت متوجه میشی روزایی که میری باشگاه سرحال تری
    امیدوارم خیلی زود بیای اینجا و ازبهترشدن اوضاع برامون بنویسی
    ویرایش توسط p.r : 09-08-2015 در ساعت 03:05 AM

  18. کاربران زیر از p.r بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20970
    نوشته ها
    840
    تشکـر
    827
    تشکر شده 1,757 بار در 626 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بعد از پانزده سال پدر و مادر واقعیم رو پیدا کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دالیا نمایش پست ها
    اونا یه عمر به من دروغ گفتن چطور همچین حرفی میزنی

    كاملا حق با شماست
    اطرافيانتون بهتون دروغ گفتن

    اينكه هدفشون چي بوده مهم نيست ولي بي شك سعي در اين بوده به شما كمك بشه

    مطمين باشيد تا ابد اين دروغ رو نگه نميداشتند

    گاهي اوقات تحمل يكسري موضوعات نياز به يك نوع پختگي داره

    يعني ظرف و فهم بايد بالا بره و اصطلاحا انسان داراي كمال و شعور بشه

    به نظرتون اين موضوع رو اگه در سن 10 سالگي به شما ميگفتند بيشتر ازرده نميشديد؟
    غم فقدان پدر و مادر بس بسيار بزرگ است

    خدا را شكر كنيد كه خداوند دوباره به شما نعمت پدر و مادر رو داد
    و به افرادي نيز نيم نگاهي كن كه ازين نعمت بزرگ برخوردار نيستند و هيچ راه جبراني هم ندارد

    به توصيه هاي
    Dr.Psychologist گوش كن.هميشه بهترين توصيه ها رو ارايه ميدن ايشون.

    سعي كنيد با اين موضوع كنار بيايد هرچند بسيار سخت است
    من به شما حق ميدم
    ویرایش توسط سهيل : 09-08-2015 در ساعت 09:46 AM
    امضای ایشان
    ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ...
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ،ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ،ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ....
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ
    ﺗﺎ ﭘُﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﻨﻪ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ
    ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
    ﺗﺎ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
    ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘُﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ



  20. کاربران زیر از سهيل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در عین جوانی پیر
    توسط c12au6 در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-01-2014, 05:14 PM
  2. نقش تغذیه در پیشگیری از ضعیف شدن چشم
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-23-2014, 09:13 PM
  3. غذاهایی برای پیشگیری از عینکی شدن
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-17-2014, 10:18 AM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-28-2013, 12:33 AM
  5. اطلاعیه پیرامون به روز رسانی مشاور
    توسط Admin در انجمن اطلاعیه های مشاور
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-10-2013, 07:44 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد