نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: اضطراب و ترس دائمی

974
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21693
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    اضطراب و ترس دائمی

    سلام ببخشید من از ۲،۳ سال پیش اضطراب داشتم و بعد به روانپزشک مراجعه کردم اما پس از یه سال مصرف دارو وقتی دیدم حالم خوب شدش مصرف رو قطع کردم وتا حدود ۶ ماه حالم خوب بود اما وقتی موقع امتحان های دانشگاه شد حالم خیلی بد شد حتی بدتر از قبل ... حالا نمی دونم با این اضطراب خودم چی کار کنم...از طرفی دیگه نمی خوام دارو مصرف کنم..‌تو طول روز هی افکار بد میاد تو ذهنم و من رو کلافه کرده تو رو خدا کمکم کنید......

  2. کاربران زیر از جعفر نعمتی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21693
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    موقع خوابیدن اضطراب میگیرم....اضطراب این رو دارم که شب خوابم نبره و از کارای فردا یا تفریح یا هر چیزی جا بمونم ...

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    برمیگرده به دوران کودکی شما ریشه این مورد...هیپنوتیزم رو این جور موارد زیادجواب داده.زیرنظرروانپزشک مجرب

  5. کاربران زیر از ابوغفار بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    برای درمان اضطراب روان درمانی ودرمان دارویی موثره
    شما درمان دارویی اتونو کامل نکردین
    از روش های که باعث میشه شما اروم بشید استفاده کنید مثل شنیدن یه موسقی ارام بخش یا ورزش...
    از فکرهای که باعث بی قراری اتون میشه دوری کنید بیشتر تو اجتماع باشید تا اینکه با خودتون تنها باشید
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  7. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21172
    نوشته ها
    125
    تشکـر
    13
    تشکر شده 203 بار در 81 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط جعفر نعمتی نمایش پست ها
    سلام ببخشید من از ۲،۳ سال پیش اضطراب داشتم و بعد به روانپزشک مراجعه کردم اما پس از یه سال مصرف دارو وقتی دیدم حالم خوب شدش مصرف رو قطع کردم وتا حدود ۶ ماه حالم خوب بود اما وقتی موقع امتحان های دانشگاه شد حالم خیلی بد شد حتی بدتر از قبل ... حالا نمی دونم با این اضطراب خودم چی کار کنم...از طرفی دیگه نمی خوام دارو مصرف کنم..‌تو طول روز هی افکار بد میاد تو ذهنم و من رو کلافه کرده تو رو خدا کمکم کنید......
    سلام دوست عزیز
    درمان دارویی برای شما لازم میباشد اما در کنار ان اگر از روش رفتاردرمانی استفاده کنید ،بعنوان درمان مکمل ،نتیجه بهتر و پایدارتری خواهید گرفت .
    تصور میکنم ناراحتی شما افکاری است که ناخوداگاه و مکررا به ذهنتان میاید و قدرت کنترل انها را ندارید . به این افکار، افکاروسواسی گفته میشود و ریشه ان اضطراب است.
    تا زمانیکه بخواهید از این افکار فرار کنید ، بیشتر بسراغتان خواهد امد.
    از طریق همین سایت میتوانید از مشاوره حضوری استفاده نمایید .
    ویا اگر امکان مشاوره حضوری را ندارید از طریق شماره های ذکر شده جهت مشاوره تلفنی اقدام نمایید .
    9099070354 سراسر نقاط ایران
    9092301539 شهروندان تهرانی
    بدون شماره گیری صفر و از طریق تلفن ثابت میتوانید تماس بگیرید
    موفق باشید
    امضای ایشان
    نیازی نیست انسانها را امتحان کنید کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند.

  9. کاربران زیر از Dr.Psychologist بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21693
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    حالم مثل کسی هست که نمیخواد با کس دیگه دعوا کنه ولی اون ول کنش نیست ...میترسم اخر با چاقو و قمه من رو بزنه بتر************ه... اخه یکی نیست این ذهن من رو از من جدا کنه؟!!

  11. کاربران زیر از جعفر نعمتی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  13. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21693
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    یه مسئله دیگه هم هست اینه که می ترسم انقدر این فکر بیاد تو ذهنم تا اخر هم واقعا دچارش شم این مثالی که زدم هم منظورم همین بود یعنی میترسم اخر زهرش رو بهم بریزه با اون که اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم ولی هی میاد تو ذهنم

  15. کاربران زیر از جعفر نعمتی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21693
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    یه مسئله دیگه هم هست اینه که می ترسم انقدر این فکر بیاد تو ذهنم تا اخر هم واقعا دچارش شم این مثالی که زدم هم منظورم همین بود یعنی میترسم اخر زهرش رو بهم بریزه با اون که اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم ولی هی میاد تو ذهنم

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22569
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و ترس دائمی

    سلام ببخشید میتونید کمکم کنید.
    من یه ماه پیش توسط 5 نفر از بچه های مجتمعمون مورد تمسخر قرار گرفتم و چند روزی این کارو میکردن و من و یکی از دوستام هیچی نمیگفتیم تا اینکه یه روز تو زمین فوتبال قبل بازی دست رو شونه یکیشون گذاشتم که بهش بگم دیگه این کارو نکنه ولی قبل از این که بگم شروع کرد به دوویدن و منم یکم دنبالش دوویدم بعد یکیشون گفت ههه قرمز دیدی ... چون که گاو های وحشی وقتی قرمز میبینن وحشی میشن . بعدش من رفتم طرفش بعد اون به من یه فحش رکیک داد و منو هل داد و منم هلش دادم تا این که یکیشون از پشت دستم رو گرفت و اون پسره یه پا که خیلی هم درد نداشت بهم زد و منم هیچی نگفتم. بعد از اون روز تا وقتی اون پسر بود هیچی وقت پیششون نمیرفتم و اون ها پشت سرم یا وقتی که منو میدیدن یه متلک مینداختن و بهم میگفتن ترسو. منم نمیدونستم باید چیکار کنم تا این که یه روز به مامانم گفتم و مامانم گفت چرا بهم نگفتی و خوب کردی باهاشون دعوا نکردی و اینا. از اون روز تا حالا اشتهام کم شده و کم حرف شدم و انگیزه و اراده و اعتماد به نفسی ندارم و همش به این موضوع فکر میکنم. من حتی اهل دعوا نیستم و از دعوا کردن میترسم و میدونم کار زشتی هستش و آخر عاقبتش خوب نیست ولی متاسفانه هی و هی دلهره دارم و فکر میکنم اشتباه کردم هیچی بهشون نگفتم و اینا. از خیلی از دوستام پرسیدم و اینا گفتن خوب کردی هیچ کاری نکردی و اینا ولی بعضیاشون گفتن باید اون 5 نفرو میزدی. من نمیدونم چکاری درسته. مامانم میگه چرا هیچی نگفتی و اینا دوستای مامانم هم میگن اینا بی خانواده هستن و جواب ابلهان خاموشیست
    ولی من هنوز دلهره و ترس دارم و انگیزه و اعتماد به نفسم رو از دست دادم و هر روز میزنم تو سر خودم که چرا از دعوا میترسم و چرا جوابشون رو ندادم.
    من 15 سالمه لطفا راه درست رو بگید چیه؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد