نوشته اصلی توسط
دختر غمگین2
سلام
17 سالمه .به علت رسمی
که داریم دختر زود میره خونه بخت ..................پارسال دوستانم عقد کردن و به اصطلاح در دوران نامزدی به سر بردند
من خیلی ناراحت بودم
هر خوستگاری برام میومد جوابم مثبت بود به شخص خواستگار فکر نمیکردم تنها ازدواج میخواستم
...................................
پارسال پسر داییم اومد به خواستگاریم و من جواب مثبت دادم بدون هیچ فکری بهش ........بعد مدت کوتاهی انگار پرده ای ازجلوی چشمانم برداشته اند فهمیدم چ خاکی بر سرم ریختمو نمیشه جمعش کنم
به او هیچچچچچچچچچ علاقه ای ندارم ازش متنفرم
به طرز عجیبی افسرده شدم و ب خود کشی فکر میکنم
با خانوادم صحبت کردم وانهااز ابرویشان میترسند و فکر خودشان هستند
من تازه تو زندگی هدفم را پیدا کردم
میدانم نه او مراخوشبخت خواهد کرد و نه من او را وحالا دوبه شک مانده ام .....