نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: شک در ازدواج

914
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21710
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شک در ازدواج

    سلام
    17 سالمه .به علت رسمی
    که داریم دختر زود میره خونه بخت ..................پارسال دوستانم عقد کردن و به اصطلاح در دوران نامزدی به سر بردند
    من خیلی ناراحت بودم
    هر خوستگاری برام میومد جوابم مثبت بود به شخص خواستگار فکر نمیکردم تنها ازدواج میخواستم
    ...................................
    پارسال پسر داییم اومد به خواستگاریم و من جواب مثبت دادم بدون هیچ فکری بهش ........بعد مدت کوتاهی انگار پرده ای ازجلوی چشمانم برداشته اند فهمیدم چ خاکی بر سرم ریختمو نمیشه جمعش کنم
    به او هیچچچچچچچچچ علاقه ای ندارم ازش متنفرم
    به طرز عجیبی افسرده شدم و ب خود کشی فکر میکنم
    با خانوادم صحبت کردم وانهااز ابرویشان میترسند و فکر خودشان هستند
    من تازه تو زندگی هدفم را پیدا کردم
    میدانم نه او مراخوشبخت خواهد کرد و نه من او را وحالا دوبه شک مانده ام .....

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21710
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو به شک

    کمکم کنید خواهش میکنم.........................

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15635
    نوشته ها
    147
    تشکـر
    61
    تشکر شده 283 بار در 121 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو به شک

    ببینید نمیدونم تو کجا زندگی میکنید و چه رسم و عرفی دارید
    ولی سن شما خیلی کمه برای ازدواج
    این که بقیه زود ازدواج میکنند دلیل بر این نمیشه که کار درستیه

    برای اینکه پدر و مادرتون رو راضی کنید باهاشون منطقی حرف بزنید
    بهشون بگین که سنتون کم بوده و هنوزم کمه و اشتباه کردید
    و نمیدونستید ازدواج یعنی چی اصن
    و بگین دوسش ندارید و خوشتون نمیاد ازش
    بگین شما بخاطر ابروی خودتون میخواین منو بد بخت کنید چطور راضی میشین
    اخه من دخترتونم چطور دلتون میاد بحث یه روز دو روز نیستش که بحث یه عمر زندگیه

    به حال یکم زبون بریزید براشون حرفاتون رو از قبل اماده کنید
    طوری حرف بزنید که احساسی بشند

    با نامزدتون هم خوب حرف بزنید بگین که مجبور به این ازدواج شدید و واقعا پشیمونید
    بگین که من سنم کم بود نمیدونستم دارم چیکار میکنم
    بگو که نمیخوام یه ازدواج ناموفق داشته باشم تو اینده

    خلاصه باید با حرف زدن قانعشون کنید
    با حرف زدن همه چیز حل میشه
    نگران نباشید

    ولی بعد طلاق باید مراقب خودتون باشید
    مراقب اعمالتون رفتارتون طوری نباشه که سرخود بشین و هر کاری کنید
    این جامعه پر از گرگ های گرسنه هستش باید مراقب خوتون و ناموستون باشید

  4. کاربران زیر از khoshans بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شک در ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر غمگین2 نمایش پست ها
    سلام
    17 سالمه .به علت رسمی
    که داریم دختر زود میره خونه بخت ..................پارسال دوستانم عقد کردن و به اصطلاح در دوران نامزدی به سر بردند
    من خیلی ناراحت بودم
    هر خوستگاری برام میومد جوابم مثبت بود به شخص خواستگار فکر نمیکردم تنها ازدواج میخواستم
    ...................................
    پارسال پسر داییم اومد به خواستگاریم و من جواب مثبت دادم بدون هیچ فکری بهش ........بعد مدت کوتاهی انگار پرده ای ازجلوی چشمانم برداشته اند فهمیدم چ خاکی بر سرم ریختمو نمیشه جمعش کنم
    به او هیچچچچچچچچچ علاقه ای ندارم ازش متنفرم
    به طرز عجیبی افسرده شدم و ب خود کشی فکر میکنم
    با خانوادم صحبت کردم وانهااز ابرویشان میترسند و فکر خودشان هستند
    من تازه تو زندگی هدفم را پیدا کردم
    میدانم نه او مراخوشبخت خواهد کرد و نه من او را وحالا دوبه شک مانده ام .....

    دوست عزیز اگر واقعا" به این شناخت رسیدید قوی و پابرجا روی خواسته خودتون باشید

    این قدرت در تصمیم گیری در اینده میتونه باعث اعتماد به نفس باشه

    بدونید اولین قدم در ازدواچ به دل هم نشستنه پس باید رابطه عاطفی برقرار بشه تا بتونید وارد یک زندگی مشترک شد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21710
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو به شک

    بدبختانه در تهران هستمو این رسمو رسم با من همراه.........
    حسادت بچگانه گریبان من شده بود ...که من رو مصمم به ازدواج کرده بود البته اونم کور کورانه بود .
    من باهمشون صحبت کردم همشون شاکی از تصمیم گرفتن الان من هستن!!!میگن که باید این رو همون موقع میگرفتی
    و انها ب گفته ی خودشون خسارت میخواهند نمیدونم ایا اقانونی میشهگرفت یا نه....

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21710
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو به شک

    نقل قول نوشته اصلی توسط khoshans نمایش پست ها
    ببینید نمیدونم تو کجا زندگی میکنید و چه رسم و عرفی دارید
    ولی سن شما خیلی کمه برای ازدواج
    این که بقیه زود ازدواج میکنند دلیل بر این نمیشه که کار درستیه

    برای اینکه پدر و مادرتون رو راضی کنید باهاشون منطقی حرف بزنید
    بهشون بگین که سنتون کم بوده و هنوزم کمه و اشتباه کردید
    و نمیدونستید ازدواج یعنی چی اصن
    و بگین دوسش ندارید و خوشتون نمیاد ازش
    بگین شما بخاطر ابروی خودتون میخواین منو بد بخت کنید چطور راضی میشین
    اخه من دخترتونم چطور دلتون میاد بحث یه روز دو روز نیستش که بحث یه عمر زندگیه

    به حال یکم زبون بریزید براشون حرفاتون رو از قبل اماده کنید
    طوری حرف بزنید که احساسی بشند

    با نامزدتون هم خوب حرف بزنید بگین که مجبور به این ازدواج شدید و واقعا پشیمونید
    بگین که من سنم کم بود نمیدونستم دارم چیکار میکنم
    بگو که نمیخوام یه ازدواج ناموفق داشته باشم تو اینده

    خلاصه باید با حرف زدن قانعشون کنید
    با حرف زدن همه چیز حل میشه
    نگران نباشید

    ولی بعد طلاق باید مراقب خودتون باشید
    مراقب اعمالتون رفتارتون طوری نباشه که سرخود بشین و هر کاری کنید
    این جامعه پر از گرگ های گرسنه هستش باید مراقب خوتون و ناموستون باشید
    بدبختانه در تهران هستمو این رسمو رسم با من همراه.........
    حسادت بچگانه گریبان من شده بود ...که من رو مصمم به ازدواج کرده بود البته اونم کور کورانه بود .
    من باهمشون صحبت کردم همشون شاکی از تصمیم گرفتن الان من هستن!!!میگن که باید این رو همون موقع میگرفتی
    و انها ب گفته ی خودشون خسارت میخواهند نمیدونم ایا اقانونی میشهگرفت یا نه....

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21710
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک در ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    دوست عزیز اگر واقعا" به این شناخت رسیدید قوی و پابرجا روی خواسته خودتون باشید

    این قدرت در تصمیم گیری در اینده میتونه باعث اعتماد به نفس باشه

    بدونید اولین قدم در ازدواچ به دل هم نشستنه پس باید رابطه عاطفی برقرار بشه تا بتونید وارد یک زندگی مشترک شد
    کاش اینارو حانوادم میدونستن....

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : شک در ازدواج

    هییییچکسی نمیتونه شمارو مجبور به این ازدواج کنه

    به خانوادت یکبار دیگه بود باهاش ازدواج نمیکنی و من راضی نیستم و وقتی راضی هم نباشم هرچقدر عقد هم بینمون خونده بشه باطل هست

    به خانواده داییت و پسر داییت هم بگو. از هیچی نترس فکر اینده باش که خراب نشه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  11. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد