مشکلات دیدن روابط جنسی والدین

[مهسا90]

سلام
این مسئله ای که می خوام بگم مربوط به دوستمه.ایشون در یک خانواده متشنج زندگی می کنن.پدر اش معتاده و مادر و خودش خرج خونه رو در میارن.مشکل ایشون بر میگرده به دوران بچگی اش .پدر و مادر بی فکر شبا در حضور ایشون با هم رابطه جسی برقرار می کردن و ایشونم نمی تونسته کاری بکنه اوضاع اونقدر بد بوده که این بچه همه سر وصدا ها و اعمال براش محسوس بوده.حالا پس از گذشت 20 سال هر شب که ژدر و مادراش با هم رابطه برقرار می کنن تا زمانی که این برنامه تمام بشه دوستم عذاب می کشه انگار که این اعمال روی خودش انجام می شه.دوستم می گفت فرقی نمی کنه تو دل خواب باشم متوجه می شم و عذاب می کشم.خوشبختانه خودش که بزرگتر می شه اجازه نمی ده خواهر کوچک اش با ژدر و مادرش بخوابن.برای رهایی دوستم چه پیشنهادی دارید؟

[kiki]

اگه بزرگه بره یه جای دیگه با خواهر کوچکترش زندگی کنه...اگرم پول نداره شما اگه میتونی کمکش کن ثواب داره...راه دیگم اینه که یه روانشاس خدا شناس بیاد اینارو نجات بده که من میگم شما رو گزینه های یکی و دو فک کن

[farokh]

سلام
این مسئله ای که می خوام بگم مربوط به دوستمه.ایشون در یک خانواده متشنج زندگی می کنن.پدر اش معتاده و مادر و خودش خرج خونه رو در میارن.مشکل ایشون بر میگرده به دوران بچگی اش .پدر و مادر بی فکر شبا در حضور ایشون با هم رابطه جسی برقرار می کردن و ایشونم نمی تونسته کاری بکنه اوضاع اونقدر بد بوده که این بچه همه سر وصدا ها و اعمال براش محسوس بوده.حالا پس از گذشت 20 سال هر شب که ژدر و مادراش با هم رابطه برقرار می کنن تا زمانی که این برنامه تمام بشه دوستم عذاب می کشه انگار که این اعمال روی خودش انجام می شه.دوستم می گفت فرقی نمی کنه تو دل خواب باشم متوجه می شم و عذاب می کشم.خوشبختانه خودش که بزرگتر می شه اجازه نمی ده خواهر کوچک اش با ژدر و مادرش بخوابن.برای رهایی دوستم چه پیشنهادی دارید؟

در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

021-22354282

021-88422495

021-88472864

[انتظار]

سلام.قبلا ما خونمون نیم ساخت بود یعنی اتاقا سقف نداشت و فقط یه هال داشتیم یعنی هممون اونجا میخوابیدیم شبا که پدر و مادرم رابطه داشتن پیش میومد که من از خواب میپریدم اما حال اون موقع غیر قابل تصور بود ترس و لرز از یه طرف و از طرف دیگه هم باید گوشامو نحکم میبستم و ت************ نمیخوردم تا تموم شدنش خدا میدونست چه خالی دلشتم.طوری بود که از شبا متنفر بودم.چون وضع مالیمون خوب نبود چند سال طول کشید تا خونمون رو درست کردن.الانم بزرگ شدم و 23سالمه.درسته جدا میخوابیم ولی بازم از بچگی انگار تا الان یه ساعتی تایم شده توی ذهنم که اون موقع ها صداش در میاد و بیدار میشم.تابستونا کمتر حس میکنم ولی زمستونا آزارم بیشتره.اینو گفتم که بگم شاید بزرگتر که بشه به مرور زمان اثراتش کمتر بشه چون الان دیگه متوجه شده که این چیز طبیعیه گرچه آزارش رو داره.