رابطه به قصد ازدواج

[زهره 223]

سلام دوستان
بنده 22 سالمه و دانشجویم حدود 9 ماه هست که فردی که خودش دانشجویه و 24 سالشه و همشهریم هستش بهم پیشنهاد ازدواج داده و در همون اول هم به شدت ازم خواست که مادرم رو در جریان این خواستگاری قرار بدم و گفت به مادرم میخوام زنگ بزنم و من ب مادرم گفتم اما مامانم موافقت نکرد ک ایشون باهاشون تماس بگیره.
و من هم در ابتدا تا همین یک ماه پیش به شدت از داشتن رابطه امتناع میکردم ولی این یک ماه اخر رو نمیدونم چی شد که دیگه رابطه شکل گرفته و ما تقرریبا هر روز و هرشب چت میکنییم البته من اصلا با ایشون ارتباط تلفنی و یا حضوری نداشتم ولی تو مراسمی ایشون رو در حد فقط یک سلام دیدم....اما تو پیام هامون زیاد صحبت کردیم دیگه خودشم میگه من نیاز ب اشنایی ندارم و ادامه ارتباط رو به خاطر علاقه ام میخوام و میگه که میخواد تا 7 ماه دیگه ک شرایط ازدواج رو داشت بیاد رسما خواستگاری و حتی من رو به خواهرش هم معرفی کرده اما نگفته که در ارتباطیم. خونواده من همشون در جریان ایشون هستن اما نمیدونن که ما با هم در ارتباطیم.
ایشون سربازی نرفته وکار هم نداره اما میگه پدرش براش خونه میگیره..و طی صحبتایی ک در مورد ایشون تو خونمون شده میدونم که خونوادم . خونواده ایشون رو کاملا قبول دارن ومیشناسنشون.
و حتی ایشون به خاطر کارهایی که تو شهرمون انجام میدن به شدت با پدرم در ارتباطن و روزها چندین بار تماس میگیرن و حتی حضوری میرن پیش پدرم.
و حتی یه بار خود مامانم گفتن که بابات گفته این پسره، پسر خوب ومعقولی هستش.
حالا با همه ی این تفاسیر بنده از شما میخوام بپرسم که ایا من به این رابطه ادامه بدم؟ یا قطع کنم و بگم با خونوادت بیا.؟؟؟.. ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنین من هنوز میتونم ازش فاصله بگیرم ولی میترسم زمان بگذره و سخت بتونم دل بکنم.
در ضمن باید بگم اصلا بهش قول ازدواج ندادم و گفتم اگه خواستگار خوبی اومد و خونوادم موافقت کردن من بهت میگم اگه اومدی که فبها و گرنه من شاید ازدواج کردم...
ممنون میشم کمکم کنید.

[absh]

سلام
اگه اتفاقی بیفنه و ازدواج شما با این پسره ممکن نشه . و شما به نامزد بعدی تون میگید که با یه پسر قبلا ارتباط تلفنی داشتم؟ اون راضی میشه؟

[شکیب]

تفاوت زن و مرد در اینه که مردها بصری هستند و زنها سمعی. مردها به دنبال رابطه فیزیکی هستند و زنها به دنبال رابطه عاطفی. یعنی ای آقا با یک نظر از شما خوشش اومده و دلبسته شده حالا اگه در طول رابطه ای که دارید بتونه از نظر عاطفی شما رو وابسته کنه ( همانطور که تا کنون تا حدی هم پیش رفته) یک عشق دو طرفه بوجود میاد که حاضر نیست هیچ منطقی رو بپذیره. مثلا اگه خانواده ایشون حاضر نشن شرایط خانواده شما رو قبول کنن این عشق دو طرفه وارد عمل شده و اونها رو وادار میکنه که کوتاه بیان و در این مواقع اکثرا خانواده دختر باید کوتاه بیان. ضمنا این آقا خاصیت شاخصی هم نداره که بترسید از دست بدید و موانع زیادی سر راه ازدواج شما هنوز وجود داره. مثل سربازی، کار، اتمام تحصیل و ... مراقب باشید اگه عشق دو طرفه ایجاد بشه ممکنه مثل بعضی ها تن به روابط فیزیکی هم بدید و مقاومت مشکل خواهد شد. این ارتباط پیامکی می تونه با توافق خانواده ها و با یک صیغه محرمیت به یک ارتباط سالم و کنترل شده تبدیل بشه. اگه بزرگترها موافق نیستن حتما ضرر داره دیگه.

[reza1]

اگه همدیگه پسندیدن خب خوانواده ها رو در جریان بزارین و عقد کنید
مطمعنن رابطه عاطفی بین شما ایشون در آینده به نحوی تاثیر گذار خواهد بود ، حد اقل روحی ، نه میشه گفت مثبته نه منفی .
تا حدودی ایجاد این رابطه عاطفی ریسکه ، ریسکی با ضریب منفی بالا .
اگه شما حاضرین با شرایطش کنار بیاین و براش صبر کنین تا بهتر شه ، چرا رابطه پنهانی ؟! ازش بخواین که حضوری بیاد خاستگاری تا شما تصمیم گیری کنین !
...

[ghazalsaeedi]

سلام من بافردی اشناشدم به قصدازدواج حدوددویاسه ماهه خیلی همودوس داریم اما گاهی وقتی عصبانی میشه زودبای میده وباهام سردمیشه میگه مجبورنیسی منوبخای اگه ازاخلاقم خوشت نمیادبگومنوچجوری باهاش رفتارکنم تارابطمون عین قبل بشه درمقابل بای دادنش چی کنم میگه هروقت نخامت بهت میگم دیگه نمیخامت پیام نده خیلی راحت بای میده منم دوسش دارم خیلی کوتاه میام صبوری مزکنم بهم بگین چه برخوردی بکنم وچه رفتاری تااوضاع عین قبل بشه .بهش میگم توکه ادعامیکنی دوسم داری چراانقدرراحت بای میدی چقدرزودجامیزنی

[ghazalsaeedi]

کسی نیس جواب بده من نیازبه راهنمایی دارم

[پریماه.]

سلام من بافردی اشناشدم به قصدازدواج حدوددویاسه ماهه خیلی همودوس داریم اما گاهی وقتی عصبانی میشه زودبای میده وباهام سردمیشه میگه مجبورنیسی منوبخای اگه ازاخلاقم خوشت نمیادبگومنوچجوری باهاش رفتارکنم تارابطمون عین قبل بشه درمقابل بای دادنش چی کنم میگه هروقت نخامت بهت میگم دیگه نمیخامت پیام نده خیلی راحت بای میده منم دوسش دارم خیلی کوتاه میام صبوری مزکنم بهم بگین چه برخوردی بکنم وچه رفتاری تااوضاع عین قبل بشه .بهش میگم توکه ادعامیکنی دوسم داری چراانقدرراحت بای میدی چقدرزودجامیزنی

سلام تایپک جدا بزنید دوست عزیز

[زهره 223]

سلام
اگه اتفاقی بیفنه و ازدواج شما با این پسره ممکن نشه . و شما به نامزد بعدی تون میگید که با یه پسر قبلا ارتباط تلفنی داشتم؟ اون راضی میشه؟

نه خب مسلما راضی نمییشه ولی من به نفر بعدی نمیگم همچین قضیه ای داشتم.والبته حتی حاظر نیستم به کسی دیگه فک کنم...

[Freausy]

الان اینطوری که گفتی مشکلی برای جدی کردنش از طریق خانواده ها نیست بجز مخالفت جزیی مادرت.

از قدیم گفتن احتیاط شرط عقله، تو هم احتیاط کن و یه طوری شرایط رو تنظیم کن که خدایی ناکرده اگه شرایط مطابق میلت پیش نرفت ضرر های احتمالی به خودت رو کمینه کنی.

Sent from my SM-T211 using Tapatalk

[زهره 223]

تفاوت زن و مرد در اینه که مردها بصری هستند و زنها سمعی. مردها به دنبال رابطه فیزیکی هستند و زنها به دنبال رابطه عاطفی. یعنی ای آقا با یک نظر از شما خوشش اومده و دلبسته شده حالا اگه در طول رابطه ای که دارید بتونه از نظر عاطفی شما رو وابسته کنه ( همانطور که تا کنون تا حدی هم پیش رفته) یک عشق دو طرفه بوجود میاد که حاضر نیست هیچ منطقی رو بپذیره. مثلا اگه خانواده ایشون حاضر نشن شرایط خانواده شما رو قبول کنن این عشق دو طرفه وارد عمل شده و اونها رو وادار میکنه که کوتاه بیان و در این مواقع اکثرا خانواده دختر باید کوتاه بیان. ضمنا این آقا خاصیت شاخصی هم نداره که بترسید از دست بدید و موانع زیادی سر راه ازدواج شما هنوز وجود داره. مثل سربازی، کار، اتمام تحصیل و ... مراقب باشید اگه عشق دو طرفه ایجاد بشه ممکنه مثل بعضی ها تن به روابط فیزیکی هم بدید و مقاومت مشکل خواهد شد. این ارتباط پیامکی می تونه با توافق خانواده ها و با یک صیغه محرمیت به یک ارتباط سالم و کنترل شده تبدیل بشه. اگه بزرگترها موافق نیستن حتما ضرر داره دیگه.

اول از همه ممنونم از پاسختون باید بگم پیشنهاد ایشون دوسال پیش هم اتفاق افتاد اما بنده برخورد تندی کردم تا امسال که دوباره مطرح کردن اینبار بنده ب دلیل لکه هایی که روی صورتم ایجاد شده بود که البته داره الان بهتر میشه اما از استرس دوباره ایجاد میشه. من اعتمادبه نفسمو از دست داده بودم و راحت تر با ایشون برخورد کردم تا الان هم خواستگارای خوبی داشتم اما دوتا از خواستگارام اومدن برای اشنایی که بعدش دیگ ازشون خبری نشد این قضیه اعتماد ب نفسمو بدتر کرد و باعث شد بیشتر ب ایشون نزدیک بشم.
الان نمیدونم باید چیکار کنم از یه طرف نمیخوام از دستش بدم چون وابسته اشم از یه طرفم نمیونم این وضعیت یعنی رابطه پنهونی رو تحمل کنم.. ازتون میخوام راهنماییم کنین.
در ضمن رابطه ایشون با پدرم خداروشکر خیلی خوب و صمیمیه.
بهشون گفتم به خونوادت بگو اما میگه گفتنم نه تنها فایده نداره ضررش اینه که دیدشون به شما بد میشه که فک میکنن ما باهم رابطه داریم و در موردت فکر بد میکنن و میگه اونا با این وضعیت من به خواستگاری نمیان..
ازتون خواهش میکنم کمکم کنید خیلی درگیرم کل زندگیم شده فکر کردن به این ماجراها و یه دانشجوی زرنگ تبدیل شده به تنبل..

[زهره 223]

تفاوت زن و مرد در اینه که مردها بصری هستند و زنها سمعی. مردها به دنبال رابطه فیزیکی هستند و زنها به دنبال رابطه عاطفی. یعنی ای آقا با یک نظر از شما خوشش اومده و دلبسته شده حالا اگه در طول رابطه ای که دارید بتونه از نظر عاطفی شما رو وابسته کنه ( همانطور که تا کنون تا حدی هم پیش رفته) یک عشق دو طرفه بوجود میاد که حاضر نیست هیچ منطقی رو بپذیره. مثلا اگه خانواده ایشون حاضر نشن شرایط خانواده شما رو قبول کنن این عشق دو طرفه وارد عمل شده و اونها رو وادار میکنه که کوتاه بیان و در این مواقع اکثرا خانواده دختر باید کوتاه بیان. ضمنا این آقا خاصیت شاخصی هم نداره که بترسید از دست بدید و موانع زیادی سر راه ازدواج شما هنوز وجود داره. مثل سربازی، کار، اتمام تحصیل و ... مراقب باشید اگه عشق دو طرفه ایجاد بشه ممکنه مثل بعضی ها تن به روابط فیزیکی هم بدید و مقاومت مشکل خواهد شد. این ارتباط پیامکی می تونه با توافق خانواده ها و با یک صیغه محرمیت به یک ارتباط سالم و کنترل شده تبدیل بشه. اگه بزرگترها موافق نیستن حتما ضرر داره دیگه.

اول از همه ممنونم از پاسختون باید بگم پیشنهاد ایشون دوسال پیش هم اتفاق افتاد اما بنده برخورد تندی کردم تا امسال که دوباره مطرح کردن اینبار بنده ب دلیل لکه هایی که روی صورتم ایجاد شده بود که البته داره الان بهتر میشه اما از استرس دوباره ایجاد میشه. من اعتمادبه نفسمو از دست داده بودم و راحت تر با ایشون برخورد کردم تا الان هم خواستگارای خوبی داشتم اما دوتا از خواستگارام اومدن برای اشنایی که بعدش دیگ ازشون خبری نشد این قضیه اعتماد ب نفسمو بدتر کرد و باعث شد بیشتر ب ایشون نزدیک بشم.
الان نمیدونم باید چیکار کنم از یه طرف نمیخوام از دستش بدم چون وابسته اشم از یه طرفم نمیونم این وضعیت یعنی رابطه پنهونی رو تحمل کنم.. ازتون میخوام راهنماییم کنین.
در ضمن رابطه ایشون با پدرم خداروشکر خیلی خوب و صمیمیه.
بهشون گفتم به خونوادت بگو اما میگه گفتنم نه تنها فایده نداره ضررش اینه که دیدشون به شما بد میشه که فک میکنن ما باهم رابطه داریم و در موردت فکر بد میکنن و میگه اونا با این وضعیت من به خواستگاری نمیان..
ازتون خواهش میکنم کمکم کنید خیلی درگیرم کل زندگیم شده فکر کردن به این ماجراها و یه دانشجوی زرنگ تبدیل شده به تنبل..

[زهره 223]

الان اینطوری که گفتی مشکلی برای جدی کردنش از طریق خانواده ها نیست بجز مخالفت جزیی مادرت.

از قدیم گفتن احتیاط شرط عقله، تو هم احتیاط کن و یه طوری شرایط رو تنظیم کن که خدایی ناکرده اگه شرایط مطابق میلت پیش نرفت ضرر های احتمالی به خودت رو کمینه کنی.

Sent from my SM-T211 using Tapatalk

بله دقیقا تا الان خیلی محتاطانه جلو رفتم حتی هنوز با ایشون شما شما حرف میزنم اما وقتی میگم رابطه رو تموم کنیم میگه تو دوسم نداری و نمیخوام بافردی که دوسم نداره ازدواج کنم که مجبور شدم ب علاقه ام اعتراف کنم.
احساس سردرگمی عجیبی میکنم.. واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ایشون حتی یه بار بهم گفت اصلا رابطه نداشته باشیم اما بهم قول بده که میمونی تا من بیام..
ممنون میشم راهنمایی کنید

[زهره 223]

اگه همدیگه پسندیدن خب خوانواده ها رو در جریان بزارین و عقد کنید
مطمعنن رابطه عاطفی بین شما ایشون در آینده به نحوی تاثیر گذار خواهد بود ، حد اقل روحی ، نه میشه گفت مثبته نه منفی .
تا حدودی ایجاد این رابطه عاطفی ریسکه ، ریسکی با ضریب منفی بالا .
اگه شما حاضرین با شرایطش کنار بیاین و براش صبر کنین تا بهتر شه ، چرا رابطه پنهانی ؟! ازش بخواین که حضوری بیاد خاستگاری تا شما تصمیم گیری کنین !
...

من حاضرم با شرایطش کنار بیام اما نمیدونم خونوادمم حاضرن یانه... ایشون میگه فعلا مطرح کردنش با خونوادش ب نفعمون نیست ... اما من میدونم که اگه شخصی بیاد خونوادم راضی نمیشن که من براش واستم.. واقعا دیگه نمیدونم ...
نمیخوام با حرفام بره و نمیخوامم به این وضعیت ادامه بدم و البته باید بگم من خیلی بیشتر بهش وابسته ام اما هیچ موقع من اغاز کننده نبودم همیشه خودش میومده جلو.. اما به هرحال از صحبتایی که دارم میکنم ناراضیم از خودم..
ممنون میشم کمکم کنید

[reza1]

من حاضرم با شرایطش کنار بیام اما نمیدونم خونوادمم حاضرن یانه... ایشون میگه فعلا مطرح کردنش با خونوادش ب نفعمون نیست ... اما من میدونم که اگه شخصی بیاد خونوادم راضی نمیشن که من براش واستم.. واقعا دیگه نمیدونم ...
نمیخوام با حرفام بره و نمیخوامم به این وضعیت ادامه بدم و البته باید بگم من خیلی بیشتر بهش وابسته ام اما هیچ موقع من اغاز کننده نبودم همیشه خودش میومده جلو.. اما به هرحال از صحبتایی که دارم میکنم ناراضیم از خودم..
ممنون میشم کمکم کنید

اگه میگیم با خانواده در جریان بزارین به این خاطر اینکه هیچ کس جز خانواده نمیتونه آدم رو حمایت کنه
شاید شما برای تصمیم گیری کمی احساسی فکر کنین و تصمیم ، اما وقتی با خانواده مشورت بشه میتونید از زاویه های دیگه هم بهش نگاه کنید
اگه فکر میکنید خانواده دلیلی برای مخالفت دارن حتماً خوبی شما رو میخوان
اما سعی کنید بجای خانواده فکر و تصمیم گیری نکنین
اگه این آقا پسر برای ازدواج با شما مصمم باشه حاضره به خاستگاری بیان ، ایجاد رابطه سود مثبتی برای آینده شما توش نیست
سعی کنین احساسی به مسئله فکر نکنین و ازش بخواین تا بیاد خاستگاری ، مثل یک خانوم باوقار

فرضیه های زیادی هست که امکان داره در آینده این رابطه باعث آسیب روحی به شما بشه ، پس اگه حاضرین کنار بیایین پدر مادر هاتون رو هم راضی کنین .
تصمیم گیری برای ازدواج یکی از خاطره انگیز ترین اتفاق های برای زندگی هر فرده ، با عقل و اختیارتون بهترین تصمیم رو برای زندگی خودتون بگیرین

[زهره 223]

اگه میگیم با خانواده در جریان بزارین به این خاطر اینکه هیچ کس جز خانواده نمیتونه آدم رو حمایت کنه
شاید شما برای تصمیم گیری کمی احساسی فکر کنین و تصمیم ، اما وقتی با خانواده مشورت بشه میتونید از زاویه های دیگه هم بهش نگاه کنید
اگه فکر میکنید خانواده دلیلی برای مخالفت دارن حتماً خوبی شما رو میخوان
اما سعی کنید بجای خانواده فکر و تصمیم گیری نکنین
اگه این آقا پسر برای ازدواج با شما مصمم باشه حاضره به خاستگاری بیان ، ایجاد رابطه سود مثبتی برای آینده شما توش نیست
سعی کنین احساسی به مسئله فکر نکنین و ازش بخواین تا بیاد خاستگاری ، مثل یک خانوم باوقار

فرضیه های زیادی هست که امکان داره در آینده این رابطه باعث آسیب روحی به شما بشه ، پس اگه حاضرین کنار بیایین پدر مادر هاتون رو هم راضی کنین .
تصمیم گیری برای ازدواج یکی از خاطره انگیز ترین اتفاق های برای زندگی هر فرده ، با عقل و اختیارتون بهترین تصمیم رو برای زندگی خودتون بگیرین

کاملا باهاتون موافقم که داشتن رابطه نه تنها سودی نداره بلکه ضرر هم داره من خیلی بهش گفتم که به خونوادت بگو اما همش میگه گفتنم بیخودیه میگه بابام با وضع الان من نمیاد خواستگاری تازه خونواده تو هم این وضعیت من رو قبول نمیکنن و اصلا زیربار نمیره که بیاد .. مطمعنم که قصدش ازدواجه چون داره سعی میکنه خودشو به بابام نزدیک کنه
اما تموم کردن این رابطه برام خیلی سخته و مطمعنم که فشار زیادی رو باید تحمل کنم.. از طرفیم نمیخوام که واسه همیشه بره.. میگه 7 ماه دیگه میاد من نمیخوام این 7 ماه رو رابطه داشته باشم اما میخوام که صبوری کنه .. راهنماییم کنین که چه جوری کاری کنم که بدون داشتن رابطه تا 7 ماه دیگه صبر کنه و بعد بیاد
ضمن اینکه ایشون میگه این 7 ماهو قول بده که ازدواج نکنی و من نمیتونم بهش همچین قولی بدم بدون اطلاع خونوادم.. با این شرایط بگین چیکار کنم!؟

[reza1]

کاملا باهاتون موافقم که داشتن رابطه نه تنها سودی نداره بلکه ضرر هم داره من خیلی بهش گفتم که به خونوادت بگو اما همش میگه گفتنم بیخودیه میگه بابام با وضع الان من نمیاد خواستگاری تازه خونواده تو هم این وضعیت من رو قبول نمیکنن و اصلا زیربار نمیره که بیاد .. مطمعنم که قصدش ازدواجه چون داره سعی میکنه خودشو به بابام نزدیک کنه
اما تموم کردن این رابطه برام خیلی سخته و مطمعنم که فشار زیادی رو باید تحمل کنم.. از طرفیم نمیخوام که واسه همیشه بره.. میگه 7 ماه دیگه میاد من نمیخوام این 7 ماه رو رابطه داشته باشم اما میخوام که صبوری کنه .. راهنماییم کنین که چه جوری کاری کنم که بدون داشتن رابطه تا 7 ماه دیگه صبر کنه و بعد بیاد
ضمن اینکه ایشون میگه این 7 ماهو قول بده که ازدواج نکنی و من نمیتونم بهش همچین قولی بدم بدون اطلاع خونوادم.. با این شرایط بگین چیکار کنم!؟

بهتره که هیچ قولی به هم ندین
تا وقتی که شما باهم عقد نکردین و محرم همدیگه نشدین بهتره نه قولی بینتون باشه نه تعهد و تعصب الکی
چون بنایه همه این ها احساسات هستن ، احساسات هم گذری

بگین هر وقت شرایطش محیا شد بیان خواستگاری

بله صد درصد کم قطع کردن رابطه سخته ...