نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: ترس از کارم

720
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    ترس از کارم

    سلام من رشته تحصیلیم هوشبریه وتوی محیط اتاق عمل کار میکنم این ترم آخرمه و کارورزم 1شنبه تا2شنبه اتاق عملم و3و4 شنبه ICU البته این برنامه دائمی نیست به هر حال همیشه از کارم میترسیدم اعتماد به نفسم کم بود و ترسو بودم اما سعی کردم این ترم فقط نقاط مثبتمو در نظر بگیرم و خیلی خوب از کارا بر بیام اگرم نشد بیخود خودمو سرزنش نکنم و بتونم بدون ناراحتی مشکلو رفع کنم خودمو از کار کنار نکشمو با روحیه واقتدار جلوبرم از غم دور باشم واخم الکی نکنم اما اتفاقی که 2 شنبه برام افتاد بد جور زد توبرجکم طوری که اصلا دلم نمیخواد توی اون محیط کار کنم احساس میکنم اعتماد به نفس داشتن مسخره ترین کار دنیاس اون روز اینقدر حالم بد بود که حتی میترسم بهش فک کنم وحشت دارم از کارم دلم میخواد ترک تحصیل کنم اما خونوادم واقعا نمیدونم چیکار کنم واقعا میترسم جوری که عرق میکنم میلرزم حالت تهوع میگیرم بغض میکنم ودلم میخواد اون محیطو ترک کنم اصلا نمیدونم باچه رویی پاشم برم شنبه اتاق عمل توروخدا امید بیخودی ندین وزود جواب بدین من باید چه کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟راستش هرموقع شادم همه چی خراب میشه بخاطر همین تصمیم گرفتم هیچوقت خوشحال نباشم حرصم گرفته از این اتفاقا وبدتراز این که فقط برای من اتفاق میفته اخه چقدر ادم خرو نفهم باشه دنبال ارامشم وهرچی سعی میکنم به دست بیارم وبدتر میشه خسته شدم من واقعا شکست خوردم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از کارم

    حتی نمیتونم به اون روز فکر کنم ویا باکسی حرف بزنم انگارخواب بودم ودلم میخواست بگن توخوابی بهیچکس حتی نمیتونم درد و دل کنم اخه من .................................................. .................................................. .................................................. .................................
    وحشتناکه واقعا فوبیا س ماتم گرفتم برای شنبه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از کارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam551 نمایش پست ها
    سلام من رشته تحصیلیم هوشبریه وتوی محیط اتاق عمل کار میکنم این ترم آخرمه و کارورزم 1شنبه تا2شنبه اتاق عملم و3و4 شنبه ICU البته این برنامه دائمی نیست به هر حال همیشه از کارم میترسیدم اعتماد به نفسم کم بود و ترسو بودم اما سعی کردم این ترم فقط نقاط مثبتمو در نظر بگیرم و خیلی خوب از کارا بر بیام اگرم نشد بیخود خودمو سرزنش نکنم و بتونم بدون ناراحتی مشکلو رفع کنم خودمو از کار کنار نکشمو با روحیه واقتدار جلوبرم از غم دور باشم واخم الکی نکنم اما اتفاقی که 2 شنبه برام افتاد بد جور زد توبرجکم طوری که اصلا دلم نمیخواد توی اون محیط کار کنم احساس میکنم اعتماد به نفس داشتن مسخره ترین کار دنیاس اون روز اینقدر حالم بد بود که حتی میترسم بهش فک کنم وحشت دارم از کارم دلم میخواد ترک تحصیل کنم اما خونوادم واقعا نمیدونم چیکار کنم واقعا میترسم جوری که عرق میکنم میلرزم حالت تهوع میگیرم بغض میکنم ودلم میخواد اون محیطو ترک کنم اصلا نمیدونم باچه رویی پاشم برم شنبه اتاق عمل توروخدا امید بیخودی ندین وزود جواب بدین من باید چه کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟راستش هرموقع شادم همه چی خراب میشه بخاطر همین تصمیم گرفتم هیچوقت خوشحال نباشم حرصم گرفته از این اتفاقا وبدتراز این که فقط برای من اتفاق میفته اخه چقدر ادم خرو نفهم باشه دنبال ارامشم وهرچی سعی میکنم به دست بیارم وبدتر میشه خسته شدم من واقعا شکست خوردم

    مسأله ی شما عمدتاً به ضعف اعتماد به نفس برمی گردد که برای این منظور چند نکته توصیه می شود:

    1) به هیچ عنوان خود را با دیگران مقایسه نکنید.

    2) در صورت اشتباه از سرزنش، تحقیر و مؤاخذۀ خود به شدت اجتناب کنید.

    3) از تمرکز روی ضعف ها، ناتوانایی ها و یا محرومیت های خود اجتناب کنید.

    4) فهرستی از داشته ها، قابلیت ها و توانایی های خود هرچند کم و مختصر تهیه بفرمایید.

    این فهرست را سعی کنید پیوسته بیشتر و بیشتر کنید و هر روز آن را مرور کنید.

    5) از انجام کارهای حجیم و سنگین که می دانید نمی توانید ان را به انجام و انتها برسانید اجتناب کنید.

    نیمه کاره رها کردن کارها انرژی شما را تحلیل می برد و بازگشتی به شما نخواهد داشت.

    6) هدف های کوچک، کوتاه مدت و دست یافتنی انتخاب کنید و آن را به انجام برسانید.

    7) در هر روز لااقل سه کار ارزشمند انجام دهید و خود را بابت آن تشویق، تحسین و تأیید کنید و خدا را

    بابت این توفیق انجام سپاسگزاری کنید. این کارهای ارزشمند لزوماً نباید کارهای عجیب و خارق العاده ای باشد.

    کمک به والدین، راهنمایی کردن یک شخص، دقایقی مطالعۀ مفید، خواندن نماز اول وقت و شرکت در یک جلسه یا کلاس مفید می تواند نمونه هایی از این کارهای ارزشمند باشد.

    8) این باور را در خود تقویت کنید که اشتباه کردن بسیار طبیعی و گاهی اجتناب ناپذیر است و هرگز اشتباه خود

    را فاجعه و مصیبت ندانید. مثلاً اگر در جمعی صحبت می کنید این بسیار طبیعی است که تپق بزنید یا مطلبی یادتان برود.

    9) خود را در هر موقعیتی که برای شما اضطراب زاست قرار دهید. ترس ها و استرس های خود را تجربه کنید

    وبا آن مواجه شوید تا به مرور اضطراب تان کاسته شود. مثلاً اگر صحبت کردن در جمع برایتان اضطراب زاست

    خود را عمداً پیوسته و مدام در این شرایط قرار دهید. هرچه بیشتر در جمع صحبت کنید اضطراب تان کمتر و کمتر می شود.

    10) مراقب افکار و تصورات خود باشید. بخش عمده ای از اضطراب ها و عدم اعتماد به نفس ناشی از تصورهای نگران کننده است.

    تصور شکست، تصور ناکامی و عدم دست یابی به نتیجه ی مطلوب اضطراب زاست. از آن به شدت اجتناب کنید.

    11) پیوسته به خود تلقین کنید که لحظه به لحظه اعتماد به نفس تان بیشتر و بیشتر می شود. و خود را تصور کنید

    که موفقید و از اعتماد به نفس بالایی برخوردارید.

    12) قضاوت و نظر دیگران برایتان مهم نباشد. بسیار بوده اند افراد موفقی که مورد مسخره، سرزنش و یا

    تحقیر قرار می گرفته اند که شاید در اوج آن انبیاء الهی بوده اند. وقتی هدف و مسیر درستی را انتخاب کرده اید

    دیگر برایتان اهمیتی نداشته باشد که دیگران در مورد شما چه نظری دارند و شما را چگونه قضاوت می کنند.

    13) حالت افرادی را به خود بگیرید که اعتماد به نفس دارند. اگر شما اعتماد به نفس فوق العاده ای داشتید

    چگونه راه میرفتید؟ چگونه ارتباط برقرار می کردید و چه حالتی داشتید؟ گرفتن حالت افراد مصمم، موفق و با

    اعتماد به نفس به تقویت و بهبود اعتماد به نفس ما کمک فوق العاده ای می کند.

    14) آخرین مورد اینکه یادتان باشد باید دست به عمل بزنید. صرف مطالعه ی آنچه گفتم هرگز باعث تغییر

    شما نمی شود. تک تک آنچه را خواندید به طور جدی عمل کنید و قایل به زمان باشید که به مرور و با تمرین جدی و مستمر حتماً نتیجه می گیرید انشالله.

  4. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از کارم

    قبول دارم اما اصلا شما حتی نپرسیدین اون روز توی اون اتق عمل لعنتی چه اتفاقی افتاد؟به نظرتون جون یک ادم اونم جون یک بچه 10-12ساله اینقدر بی ارزشه؟مساله تپق زدن نیس مساله فرستادن یک ادم به icu است اونم با چست تیوب درست این اتفاق نیفتاد اما اگر میشد خود شما اگه دور از جون بچه خودتون بود همین جور راحت درباره این مساله حرف میزدید؟ومیگفتید هرانسانی خطا میکنه مساله جون ادما متفاوت تراز این حرفاس به نظر من لطفا واقع گرانه تر به این مساله جواب بدید
    ویرایش توسط maryam551 : 09-18-2015 در ساعت 12:39 AM

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از کارم

    مساله دیگه اینکه هربار اعتماد به نفس به خرج دادم نمیدونم چرا شکست خوردم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از کارم

    میدونید چیه احساس میکنم هیچ کس منو درک نمیکنه وفقط خودم میمونم ومشکلاتم وهمه میگن اعتماد به نفس خب که چی آخه لطفا دوباره تاپیکمو بخونید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد