نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: اختلاف همسرم با خانوادش

1108
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22104
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    اختلاف همسرم با خانوادش

    بزودی خانواده همسرم یه مهمونی مهم میگیرن تقریبا دوماه پیش همسر با خانوادش دعوای بدی کردن که ازون موقع به بعد قطع رابطه کردیم حالا برای ما و خانواده من کارت دعوت فرستادن که البته به نطر من برای اینکه خودشونو بیگناه جلوه بدن مارو دعوت کردن حالا نمیدونم بریم یا نه ازطرفی بهمون بی احترامی شده از طرفی نمیخام قطع رابطه کنیم اگه نریم درسته برای اونا بد میشه ولی دیگه معلوم نیس کی رابطمون درست بشه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    نقل قول نوشته اصلی توسط فارا نمایش پست ها
    بزودی خانواده همسرم یه مهمونی مهم میگیرن تقریبا دوماه پیش همسر با خانوادش دعوای بدی کردن که ازون موقع به بعد قطع رابطه کردیم حالا برای ما و خانواده من کارت دعوت فرستادن که البته به نطر من برای اینکه خودشونو بیگناه جلوه بدن مارو دعوت کردن حالا نمیدونم بریم یا نه ازطرفی بهمون بی احترامی شده از طرفی نمیخام قطع رابطه کنیم اگه نریم درسته برای اونا بد میشه ولی دیگه معلوم نیس کی رابطمون درست بشه
    سلام. یه توصیه بهتون میکنم. حتما تو این مهمونی شرکت کنین. همینکه اونا دعوتتون کردن نشون میده فرهنگ و شعور بالایی دارن و یه جورایی میخوان قضیه رو حل کنن.
    واقعا بهتون تبریک میگم به خاطر همچین خانواده با شعوری.

    دقیقا همین ماجرا سال پیش برای من پیش اومد. من تو یه مهمونی 40 نفری بودم که یهو مادرشوهرم با پسر یکی از اقوام درگیری لفظی بدی پیدا کرد و البته حق با اون آقا بود. اون آقا با متانت و ادب بدون بی احترامی جمع رو ترک کرد.
    بعد فکر میکنین چی شد؟ مادرشوهرم یکدفعه رو به من کرد و جلوی همه با الفاظ زشت منو خطاب کرد و توهین به خانواده م کرد!!!! به چه جرمی؟ اینکه تو دعوا دخالت نکردم و طرفشو نگرفتم!!!!! من هاج و واج مونده بودم. شوهرم با عصبانیت جلوی مادرش وایساد و با هم جمع رو ترک کردیم. مادرشوهرم که دبد بهترین فرصته تا زهرشو بریزه، زنگ زد به مادر من که از همه جا بی خبر بود و هرچی از دهنش در اومد بهشون گفت!
    همین موضوع باعث شد یکسال قطع رابطه کنیم. البته قطع رابطه که چه عرض کنم. هرجا مارو میدید رو بر میگردوند و پشت سرمون صفحه میذاشت. شاید باور کردنش سخت باشه ولی عین حقیقته. من که نه سر پیاز بودم نه ته پیاز، کلی فحش خوردم.
    چند ماه بعد تولد برادرشوهرم بود. به همسرم گفتم لازم نیست مادرت جلوی اون 40 نفر ازم عذرخواهی کنه چون بزرگتره و اگرم پشیمون شده غرورش میشکنه. همین که زنگ بزنه و مثل هرسال برای تولد دعوتم منه، میذارم به حساب شرمندگیش.
    اما اون چکار کرد؟ نه تولد دعوتم کرد نه هیچ مناسبت دیگه ای.
    تازه یه بارم که مهمونی داشت، جلوی چشم من تک تک فامیل رو دعوت کرد، به من که رسید روشو کرد اونور!
    یعنی وقاحت تا این حد.
    بعد هم خبرش مکه رفت، نه حلالیت طلبید نه حتی خداحافظی کرد. بالاخره چند ماه قبل مادر مادرشوهرم وساطت کرد و با کلی التماس هر دومونو دعوت کرد تا سنگهامونو وا بکنیم.
    همینقدر بهتون بگم که وقتی. جلوی خودش حرفها و کارای این پنج سالو تعریف کردم، مادربزرگ همسرم با کلی شرمندگی از من و خونواده م، دخترشو وادار کرد بابت تموم حرکات زشتش ازم عذرخواهی کنه. وقتی مادرشوهرم دید من تو این سالها کوچکترین بهونه ای دستشون ندادم، با اکراه سعی کرد بحث رو عوص کنه که البته مدام بدتر میکرد. نهایتا هم وقتی گفت اول عروسم باید بهم بگه ببخشید، اونقدر گند زده بود که مادربزرگ همسرم با خشم سرش داد زد که تو توی این مدت همش این بیچاره رو چزوندی، اون چرا بگه ببخشید؟

    اینکه خانواده همسرت دعوتتون کردن نشونه شعور بالای اونهاست.اگه مثل خانواده همسر من بی تربیت و بی فرهنگ بودن، بلاهایی که برات تعریف کردم سرت میاوردن.
    شمام اینو بذارین به حساب پشیمونی از رفتاری که با شما داشتن.
    حتما برین چون اگه نرین بهونه ای برای ادامه کدورتها میشه.
    ویرایش توسط talieh : 09-20-2015 در ساعت 03:09 PM

  3. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18605
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    80
    تشکر شده 26 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    حتما برو
    نباید توقع داشته باشی بزرگترت غرورشو بشکنه عذر بخواد
    اصلن به روی خودتم نیار و با روی باز برو
    دعوا فقط اعصاب خوردیه
    ببخش تا اعصاب خودت و همسرت راحت باشه

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22104
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    اختلاف اصلی بین همسرم و خانوادشه در واقع همسرم توقع بیمهری از خانوادشو نداشت ولی اونا خیلی بد رفتار کردن وبه شخصیتش توهین کردن از طرفی هم ادم عاطفیه میگید به نظرتون میشه خانوادشو متوجه رفتار بدشون کرد.مرسی که نظر گذاشتین

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22104
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    اختلاف اصلی بین همسرم و خانوادشه در واقع همسرم توقع بیمهری از خانوادشو نداشت ولی اونا خیلی بد رفتار کردن وبه شخصیتش توهین کردن از طرفی هم ادم عاطفیه میگید به نظرتون میشه خانوادشو متوجه رفتار بدشون کرد.مرسی که نظر گذاشتین

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    سلام. یه توصیه بهتون میکنم. حتما تو این مهمونی شرکت کنین. همینکه اونا دعوتتون کردن نشون میده فرهنگ و شعور بالایی دارن و یه جورایی میخوان قضیه رو حل کنن.
    واقعا بهتون تبریک میگم به خاطر همچین خانواده با شعوری.

    دقیقا همین ماجرا سال پیش برای من پیش اومد. من تو یه مهمونی 40 نفری بودم که یهو مادرشوهرم با پسر یکی از اقوام درگیری لفظی بدی پیدا کرد و البته حق با اون آقا بود. اون آقا با متانت و ادب بدون بی احترامی جمع رو ترک کرد.
    بعد فکر میکنین چی شد؟ مادرشوهرم یکدفعه رو به من کرد و جلوی همه با الفاظ زشت منو خطاب کرد و توهین به خانواده م کرد!!!! به چه جرمی؟ اینکه تو دعوا دخالت نکردم و طرفشو نگرفتم!!!!! من هاج و واج مونده بودم. شوهرم با عصبانیت جلوی مادرش وایساد و با هم جمع رو ترک کردیم. مادرشوهرم که دبد بهترین فرصته تا زهرشو بریزه، زنگ زد به مادر من که از همه جا بی خبر بود و هرچی از دهنش در اومد بهشون گفت!
    همین موضوع باعث شد یکسال قطع رابطه کنیم. البته قطع رابطه که چه عرض کنم. هرجا مارو میدید رو بر میگردوند و پشت سرمون صفحه میذاشت. شاید باور کردنش سخت باشه ولی عین حقیقته. من که نه سر پیاز بودم نه ته پیاز، کلی فحش خوردم.
    چند ماه بعد تولد برادرشوهرم بود. به همسرم گفتم لازم نیست مادرت جلوی اون 40 نفر ازم عذرخواهی کنه چون بزرگتره و اگرم پشیمون شده غرورش میشکنه. همین که زنگ بزنه و مثل هرسال برای تولد دعوتم منه، میذارم به حساب شرمندگیش.
    اما اون چکار کرد؟ نه تولد دعوتم کرد نه هیچ مناسبت دیگه ای.
    تازه یه بارم که مهمونی داشت، جلوی چشم من تک تک فامیل رو دعوت کرد، به من که رسید روشو کرد اونور!
    یعنی وقاحت تا این حد.
    بعد هم خبرش مکه رفت، نه حلالیت طلبید نه حتی خداحافظی کرد. بالاخره چند ماه قبل مادر مادرشوهرم وساطت کرد و با کلی التماس هر دومونو دعوت کرد تا سنگهامونو وا بکنیم.
    همینقدر بهتون بگم که وقتی. جلوی خودش حرفها و کارای این پنج سالو تعریف کردم، مادربزرگ همسرم با کلی شرمندگی از من و خونواده م، دخترشو وادار کرد بابت تموم حرکات زشتش ازم عذرخواهی کنه. وقتی مادرشوهرم دید من تو این سالها کوچکترین بهونه ای دستشون ندادم، با اکراه سعی کرد بحث رو عوص کنه که البته مدام بدتر میکرد. نهایتا هم وقتی گفت اول عروسم باید بهم بگه ببخشید، اونقدر گند زده بود که مادربزرگ همسرم با خشم سرش داد زد که تو توی این مدت همش این بیچاره رو چزوندی، اون چرا بگه ببخشید؟

    اینکه خانواده همسرت دعوتتون کردن نشونه شعور بالای اونهاست.اگه مثل خانواده همسر من بی تربیت و بی فرهنگ بودن، بلاهایی که برات تعریف کردم سرت میاوردن.
    شمام اینو بذارین به حساب پشیمونی از رفتاری که با شما داشتن.
    حتما برین چون اگه نرین بهونه ای برای ادامه کدورتها میشه.
    البته همه دعوت كردن ها نشونه فرهنگ نيست به نظر من . من يه دختري بودم كه مادرشوهرم منو براي همسرم انتخاب كرد مادرشوهر از لج من واسه عروس بزرگتر كه يه زن مطعلقه بود و يه پس پانزده ساله از همسر اولش داشت جشن تولد گرفت زنگ زد منو دعوت كرد جيگرم سوخت چونكه فكر كنم بدترين فحش رو بهم داد يعني من واسه تو ارزش قايل نيستم واسه عروسي(جا داره بگم مثل چي ازش ميترسن چونكه اونم مثل خودش بي ادب و بي فرهنگه)بزرگم هر كاري ميكنه خلاصه به هركي گفتم گفت برو .منم رفتم كل مهموني داشتم حرص ميخوردم مادر شوهرم غذاي مورد علاقه من به اضافه اينكه چقدر تدارك ديده بود جاريم هم ره به ره بهم پز ميداد

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اختلاف همسرم با خانوادش

    نقل قول نوشته اصلی توسط فارا نمایش پست ها
    بزودی خانواده همسرم یه مهمونی مهم میگیرن تقریبا دوماه پیش همسر با خانوادش دعوای بدی کردن که ازون موقع به بعد قطع رابطه کردیم حالا برای ما و خانواده من کارت دعوت فرستادن که البته به نطر من برای اینکه خودشونو بیگناه جلوه بدن مارو دعوت کردن حالا نمیدونم بریم یا نه ازطرفی بهمون بی احترامی شده از طرفی نمیخام قطع رابطه کنیم اگه نریم درسته برای اونا بد میشه ولی دیگه معلوم نیس کی رابطمون درست بشه

    دوست عزیز انسان یک موجود خشک و بی روح نیست و باید انعطاف هم داشته باشه

    به هر حال تمایل شما به سمت اشتی و ایجاد رابطه دوباره است

    بهتره دعوت رو قبول کنید و بسیار ارام و ریلکس برخورد کنید انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده ...

    این مشکل بزرگی نیست و راحت میتونید پشت سر بگذارید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد