ازدواج وحشتناک اجباری

[محکوم]

سلام

نمی دونم چجور شروع کنم و چی بگم تا به عمق مشکل پی ببرید «درد این است که نمی توان درد را به کسی فهماند»

اگه متنی که مینیویسم کوتاه باشه شما راحت از کنارش میگذرین و به عمق فاجعه پی نمیبرین اگرم طولانی باشه حوصله خوندنشو ندارین از شما خواهش می کنم متنی که نوشتم رو بخونید.

دختری هستم 24 ساله تا حدودی دچار افسردگی هستم، وضعیتی که تو خونه ما حاکمه دقیقا مرگه من هر روز از خدا میخام منو فقط بکشه و دوس ندارم این زندگی رو ادامه بدم.
و خودم واقعا، دارم راستشو میگما واقعا به این نتیجه رسیدم که حتما باید خودکشی کنم .

درد اینه که من پدری دارم که شخصیتی خودکامه داره و فقط حرف حرفه خودشه تقریبا 2 سال هست که منو عذاب میده و بهم فشار میاره که تو باید با پسری که خودم میگم ازدواج کنی و متاسفانه هیچ گونه به من حق نمیده که فردی رو برای زندگی کردن انتخاب کنم که حداقل یکی از فاکتورهای مد نظرم رو داشته باشه
من دختری هستم که بینهایت از خیانت بیزارم و برام وحشتناکه که با یکی که قراره هر روز بهم خیانت کنه ازدواج کنم و متاسفانه این پسر که پدرم میگه هر روز با یه دختر دوسته و کلی دوست دختر داره ولی هر چند وقت یکبار میان خاستگاری من و منم قبول نمیکنم ولی پدرم بهشون میگه قبول میکنه فقط یکم بهش فرصت بدین در حالی که من اصلا راضی به این ازدواج نیستم. پدرم میگه اشکال نداره که دوست دختر داره بعد ازدواج دیگه بیخیال این کارها میشه.
نمی تونم یک سری مسائل رو مطرح کنم اگه میشه یکی از مشاوران عزیز که تو این مورد تجربه دارن به ایمیل من پیام بدن تا بصورت خصوصی صحبت کنبم.
و اگه کسی همینجا میتونه کمکم کنه ممنون میشم که کمکم کنه.

[khoshans]

هیچ وقت به خودکشی فکر نکنید
شما قوی هستین و مطمئنا از پسش برمیاین

شما یه فرد عاقل و بالغ هستین و کسی نمیتونه شمارو مجبور به ازدواج با کسی بکنه
نمیدونم چطور خانواده ای دارین
ولی اگه خواهر برادری دارین که میتونند حامی شما باشند باهاشون حرف بزنید
تا موقع پیش اومدن چنین مسائلی از شما و حق انتخابتون حمایت کنند
با مادرتون حرف بزنید و همه چیز رو بگین بهش طوری حرف بزنید که از شما و حرفتون حمایت کنه
بهش بگین که نیمتونم با چنین کسی ازدواج کنم
چون رگ خواب مردا دسته زنشونه
بگین که راضی میشید من بدبخت بشم یا بعد چند سال با یه بچه طلاق بگیرم
بیام پهلوی شما اخه با چنین کسی میشه ازدواج کرد
بگین که الان این اقا تنوع طلب شده و بعد ازدواج هم بازم همین کارارو میکنه
و همچنین به پدرتون بگین که اگه من رضا نداشته باشم برای ازدواج
چنین عقدی َشرعا و حکما باطله
یعنی یه عمر با نامحرم زندگی میکنی

اگه جواب نداد به یه ریش سفید فامیلتون در میون بزارید
کسی که پدرتون ازش حرف شنوی داره
دایی عمو یی و چیزی

اخرشم با پسره حرف بزن موقع اومدن به خاستگاری بگو که من از شما خوشم نمیاد
و همه چیز به اجبار پدرم هستش
و دوباره به خاستگاری نیاین

[محکوم]

سلام دوست عزیز
داداشم و مامانم طرف من هستن و مخالفن که با چنین پسری ازدواج کنم ولی پدرم به حرف هیچکس گوش نمیده و اینا هم میترسن تو روی بابام وایسن به خدا قسم حرف هیچکس رو گوش نمیده تنها حرف پدرشو گوش میده که اونم با بابام موافقه تو خونه هیچکس نمیتونه رو حرف بابام حرف بزنه باور کن همه راه ها رو انتخاب کردم، با بابام با ملایمت حرف زدم و بهش گفتم که نمی تونم با چنین فردی ازدواج کنم ولی اون همچنان حرف خودشو میزنه
دیدین گفتم نمیتونین درکم کنین، به خدا همه راه هارو امتحان کردم بدبختانه پدرم به این مسائل اعتقاد نداره که عقد باطل میشه یا ازدواج اجباری کار اشتباهیه
خیلی راحت بگم بهتون حرف حرفه خودشه تمام
یا باید با این پسره هرزه ازدواج کنم(در حالی که خودم پاکترین و با اخلاق ترین دخترم) یا خودکشی، به خدا قسم خودکشی برام خیلی بهتره، متاسفانه خونواده پسره طوری هستن که دین و اینجور چیزا زیاد براشون اهمیت نداره . وقتی اینارو با مدرک به بابام ثابت می کنم میگه نه اون اینجور پسری نیست اگرم دوست دختر داره و هر روز با هر دختری هستش بعد ازدواج بیخیال این کارا میشه ولی میدونم بابام تو دلش میگه بیخیالم نشد نشد چی میشه مگه هم زن داشته باشه و هم دوست دخترچون خودش یه بار به مامانم خیانت کرده