باسلام وخسته نباشید
من تک دختربودم وسه تا داداش کوچکتر دارم بابای خوش اخلاقی نداشتم براهمین همیشه دلم میخاست شوهر مهربون وخوش اخلاقی داشته باشم
شکر خدا شوهرم تقریبا خوش اخلاقه اما وقتی عقد کردیم خانوادش راضی نبودن و منو خیلی اذیت کردن مخصوصا اینکه بهم کادو ندادن وهیچ رسم و رسوماتی رو برام جدی نگرفتن احساس میکنم تحقیر شدم و اصلا نمیتونم شوهرمو ببخشم چون نه تنها دربرابرشون وانستاد بلکه حقو به اونا داد واونا م درحد کمال برام تلخ ترین خاطرات عروسی و نامزدی رو ساختن
حالا بااینکه دوسال و نیم گذشته هنوز وقتی اسم عروسی یا عقد میشه ناخواسته خودمو مقایسه میکنم و همش غصه میخورم پیش مشاورم رفتم و گفت گذشته تموم شده اما من نمیتونم شوهرمو ببخشم ومخصوصا خانوادشو اخه برای دخترخودشون سنگ تموم گذاشتن
البته مشکل دیگمم اینه که شوهرم همش بمن تذکر میده که مبادا خاهرم ناراحت بشه مبادا جلو مادرم فلا رفتارو کنی ولی تاحالا نشده به خواهرش یا مادرش بگه مراعات منو بکنن
من شوهرمو دوست دارم اما این کینه شده مثل یه خاکستر واتش عشق منو داره خفه میکنه تورو خدا بگید چکارکنم
باهربار رفتار شوهرم که خانوادشو ترجیح میده نفرتم ازش بیشتر میشه