سلام من دختری 18 ساله هستم
من تا قبل از اینکه 18 سالم شه خیلی احساس خوبی نسبت به خدا داشتم
تا اینکه یک نفر که که خدا رو قبول نداشت نظراتشو داد اینکه چرا خدارو قبول نداره و من خیلی بدم اومد از این اعتقادش ولی خب هرکسی یه اعتقادی داره
بعد از یه مدت درمورد حرفاش فکر کردم نمیتونستم نظراتشو رد کنم ولی دوستم نداشتم قبولش کنم
الان یک سال زندگیم همینجور پیش میره خودم نمیدونم قبولش دارم یا نه
میخوام ب خدا نزدیک تر شم حس میکنم از وقتی این شک اومده تو ذهنم ذهنم تاریک شده همش منفی فکر میکنم
نمازم میخونم حس میکنم ارتباط واقعی بین من و خدا نیست ودیگه نمیخونم
از خودم متنفر شدم میخوام نجات پیدا کنم خیلی خسته شدم
میخوام واقعا عمیقا قبولش کنم
احساس میکنم از وقتی اینطور شدم فکرای منفی راجب هرچی فک میکنم نا امیدی قلبه کامل کرده بهم ولی قبلن اصن اینطور نبودم