نوشته اصلی توسط
iran_boy
زنم وقتی باهام حرف میزنه نیشخند میزنه انگار بزرگ منه
دیشب من بهش گفتم تو دیگه ازدواج کردی اگه قرار بود هر روز خونه بابات باشی مرض داری ازد.اج کردی. اونم چند بار زد سینم بعد زد دماغم . کلا عصبی شده .
من بدبخت وسیله هم ندارم همش باید ماشین بابا را بردارم که اونم سر کوفت میزنه.
مادر خودم هم مسخرم میکنه میگه زد ذلیل
خودم هم هزار کار دارم ولی باید بشین لای یه مشت آدم که اصلا عقاید و فرهنگ اجتماعی اونا با من سازگار نیست
زنم هم با اونا میگه میخنده ولی مریضیاش و درد و ناراحتیش با منه بدبخته