مشکلات خانوادگی وفردی

[faeze hastam]

باسلام دراول میشه جواب این پیام روازطریق ایمیل بهم بدین واگرمیشه این پیام خصوصی باشه وکسی نخونه؟من یک دختر۱۸ساله ام دوماه دیگ ۱۹ساله میشم من توی خانواده ای بزرگ
شدم که همیشه دعوابود.پدرم اول معتادبود ازکودکی ام فقط چندصحنه دعوارودرخاطرم دارم بعدکه بزرگترشدم ب تنهایی ب شهراومدم ودرخانه مادربزرگم
زندگی کردم مادربزرگم بیشتروقتها خانه نبودومن بعدازمدرسه مجبوربودم دنبال مادربزرگ بگردم اونموقع ۱۳یا۱۴سالم بود ازخانوادم زیادخبری نداشتم
بعدکه ب سن۱۶سالگی رسیدم پدرم بایک دخترفرارکرد ضربه شدیدی ب روحیه ام واردشداماپدرم روتنهانگذاشتم و درکش کردم ک شایددلیلی داشته باشدامامشکلات اصلی ماازاینجاشروع شد وحالامن یک دختربسیارخشن ویک دنده هستم دیگرتحمل هیچ حرفی راندارم نازگیها بازیه اتفاقاتی افتاده ک خیلی ناراحتم کردوازان ب بعدموقع نفس عمیق دردشدیدی ازطرف قلبم دارم وچندشب پیش ک گریه کردم ازحال رفتم دیگرامیدی برای زندگی کردن ندارم ازهمه چیزسردشدم وموقعیت اینکه ب یک مشاورمراجعه کنم راندارم حرف های زیادی هست برای گفتن ک اگربخوام بگم چندصفحه پرخواهدشد.منتظرجواب سریع شماهستم

[مونتانا]

اخی عزیزه دلم میتونم بپرسم وضعیته الانت به چه شکل هست؟در حاله حاضر با چه کسانی زندگی میکنی؟الانه خودت سرگرم به چه کارهایی هستی؟چیزه دیگه ای اگه هست از زندگیت تا اونجایی که اذیتت نمیکنه خواهشا بگی.
نزار رو قلبت سنگینی کنه عزیزم سبک کن خودتو.
منتظره شنیده هات هستم.

[faeze hastam]

مرسی عزیزم...بعضی وقت ها ی پیام هایی ب گوشی پدرم میادکه میدونم باچندنفررابطه داره این موضوع باعث شده که ب مردها اعتمادنکنم وهروقت باهاش صحبت کنیم باپرخاشگری جواب میده تازگیاباهاش بحثم شد اونقدعصبانی بودم ک نفسم بالانمیومدومامانم خیلی نگران شداین وسط مامانم خیلی زجرمیکشه همیشه پیش اینواون منوومامانموتحقیرمیکنه بااینکه ازنظرمالی خیلی خوبیم ولی همیشه نداریم

[مونتانا]

اخی میدونم عزیزم امان از این پدر ومادرهایی که گلی مثله تو رو به وجود میارن ولی الان از حالش بیخبرن.
فرشته ی مهربانم میدونم الان حالت بده وتوانه حرف زدن نداری فقط لطف کن بگو ایا خواهر و برادری هم داری؟اگر اره رابطتت با اونا چطوری هست؟مدرسه میری اگر جوابت اره هست رابطت با مدرسه ودوستات به چه شکلیه؟در حاله حاضر خودتو چطوری سرگرم میکنی و روزها رو سپری میکنی؟علاقه به چیزه خاصی یا هدفه خاصی برای ایندت داری؟عزیزم ببخش منو خیلی ازت سوال پرسیدم تا جایی که اذیتت نمیکنه جواب بده گلم.

[faeze hastam]

بله خواهردارم باهاشون رابطه ام خوبه اماهمشون ازدواج کردن برادرم هم ازمن خوشش نمیادوهمیشه باحرفاش اذیتم میکنه ب روی خودم همیشه میگه ک چقدازم بدش میاد ن دیپلم دارم وپدرم بخاطرخرج دانشگاه نمیخواددرس بخونم وگرنه میخواستم روانشناسی بخونم ک برای خودم هم خوبه وبه چیزای علاقه دارم ک ساختنی باشه یعنی مجسمه وگل و...چیزی ک ساخته دست خودم باشه ولی ب خیاطی وگلدوزی اینازیادعلاقه ندارم الان هم بیشترخودموباکارای خونه سرگرم میکنم وبیشتروقتها کسل ام وب خونه دوستام هم حق ندارم برم وخونه مابدون حیاط وخیلی کوچیکه ک دلم میگیره

[faeze hastam]

مونتاناجان میشه بدونم چندسالته ومیتونی راهنماییم بکنی؟ی چیزهم بگم ک کسی رودوس دارم وامشب یافردامیان خواستگاری بیشتربخاطراون اومدم اینجا ک اونوبتونم خوشبخت کنم وتجربه های بدم باعث جدای ازاون نشه

[مونتانا]

22سالمه عزیز بزار یه واقعیتیو بگم همیشه از این که جلو فرشته ای مثله تو بنویسم دستم شروع میکنه به لرزیدن.نه که دستم بلرزه انگار دستم شل میشه ودیگه توانه نوشتن ندارم میگم نکنه حرفی بزنم که فکر کنی خودمو از تو جدا میدونم یا میخوام شعار بدم ولی عزیز فقط خواستم بگم همین که تا اینجا انقدر تو زندگی سرسخت بودی ومقاوم، واقعا جای تقدیر داری.عزیزم من دیگرانو دعوت کردم به مطلبت با توجه به این راجع به خودت اطلاعات کامل دادی میتونن بهتر راهنماییت کنن.

[faeze hastam]

ممنونم ازت گلم