نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: مخالفت پدر با ازدواج

1001
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    مخالفت پدر با ازدواج

    دوستان و کارشناسان عزیز سلام
    امشب بعد از دو سه ماه دور بودن از سایت لازم دونستم که اینجا حضور پیدا کنم برای طرح مشکلم و خواهش میکنم هر کسی راه حلی به ذهنش میاد بگه. قبل از هر چیز عذر میخوام از بابت اینکه داستانم هم قدری طولانیه و هم شاید عجیب و غریب.

    راستش من یه پسری هستم 32 ساله فوق لیسانس یک رشته مهندسی (از یک دانشگاه بنام) و 4 ساله که در یک شرکت با حقوق کارمندی (ماهی 2600 2700) مشغول به کارم. سه تا بچه هستیم ولی در حال حاضر فقط من هستم که توی خونه پدریم زندگی میکنم. دار و ندار خودم از دنیا در حال حاضر یک ماشین هست و حدود 25 30 میلیون تومن پول.... از نظر تیپ و ظاهر متوسط رو به بالا هستم و از نظر اخلاقی اگه بخوام خلاصه بگم، علیرغم وجود همه نقیصه هایی که هر آدمی داره و من هم بی نصیب نیستم، آدم بی آزار و مردم داری هستم و اقوام و دوستان و اطرافیان عموما بهم احترام زیادی میذارند و دوستم دارند.

    2 3 ساله که به فکر ازدواج کردن افتادم و تو این مدت حدود 10 12 تا کیس از طرف دوستان و آشنایان بهم معرفی شدند که هر کدوم بنا به دلایلی (که بعضیهاشو در ادامه متوجه خواهید شد) به ازدواج منجر نشدن. یک سری از موارد رو من نپسندیدم و یه سری از موارد رو طرف مقابل. ولی اون آدمهایی که مخالفت کردن، هیچ کدوم دلیلشون مسائل اخلاقی یا رفتاری شخص من نبوده.

    من در رابطه با انتخاب همسر چالش فکری زیاد داشته و دارم. شاید بخشیش به خاطر این بوده که پدر و مادر من اصلا زوج خوشبختی در کنار هم نبودن و همیشه بینشون مشاجره و اختلاف بوده و این ذهنم رو نسبت به ازدواج حساس تر کرده... اما اگه بخوام بزرگترین مشکلم رو بگم، کمبود اعتماد به نفسه که به نظر خودم عمده دلیلش دو تا مساله است:

    1)مشکل مالی برای تشکیل یک زندگی مشترک نسبتا مرفه (پولدار نبودن).
    2) داشتن پدری که واقعا هیچگونه احساس عاطفه و مسئولیتی نسبت به بچه هاش نداره و حاضر نیست من فرزندش رو در قضیه ازدواج، به شکل خیلی خوب و آبرومندانه حمایت مالی بکنه. البته در حرف همیشه قول حمایت میده ولی تا به مرحله عمل میرسه پا پس میکشه و بهانه تراشی میکنه ... علیرغم تمکن مالی نسبتا خوب، پول هزینه کردن برای ازدواج من برای پدرم در حکم یک عذاب جانکاهه و از اول هم همیشه همینطور بوده. اما کاش فقط مساله در همین حد بود: پدر من 13 14 ساله که زن دومی اختیار کرده (البته اون خانم ظاهرا صیغه هستن) و در نتیجه، با ما زندگی نمیکنن (هر چند که ما بچه ها با پدر قطع ارتباط نکردیم و خدمتشون میرسیم هر ازگاهی) اما در کل این قضیه برای من در حکم یک ننگه و از این بابت خیلی احساس سرشکستگی دارم در حدی که هیچوقت روم نشده به خواستگارهای غریبه چنین حقیقتی رو عنوان کنم و چه بسا به خاطر سختی این بازگو کردن، بعضی رابطه ها رو همون اوایل بهم زدم (و چه تلخه خجالت کشیدن از چیزی که مقصرش نیستی)


    حال با در نظر گرفتن این مقدماتی که خدمتتون عرض کردم، مشکل اصلیم رو خدمتتون عرض میکنم: حدود یک ماه و اندی پیش با اصرار زیاد پدرم وارد قضیه خواستگاری با یکی از بستگان دور شدم و ارتباط و آشناییمون با هدف ازدواج شروع شد... پدرم اصرار عجیبی به انجام این وصلت داشتن و انقدر اوایل انقدر هول بودن که میخواستن ظرف کمتر از یک ماه من و اون خانم عقد کنیم (دلایل این اصرا الان برای من مشخصه)... القصه، اصرار ایشون و تشویق مادرو خواهرم باعث شد من خودمو به این ازدواج راضی کنم هر چند که اون خانم خیلی از معیارهای مورد نظر من رو نداره.... جالبه که بدونید در روز پیش بله برون پدر من مثلا به خاطر شنیدن یه حرف نسبتا تند از طرف یکی از اعضای خانواده عروس (ولی در واقع به خاطر پیش کشیده شدن خواسته های مالی مخالف میلشون) ناراحت شد ن و الان تبدیل شدن به یکی از سرسخت ترین مخالفهای این ازدواج!
    دوستان عزیز شما یک راه حل پیش پای من بذارید: یا میتونم الان با اون دختر خانم ادامه بدم و خوب آشنا شم و حتی پیش مشاور هم بریم و در نهایت اگه خودمون دو نفر با هم اوکی بودیم، بببینم بابام دست در جیب مبارک میکنه که پولی کمک من بکنه برای شروع زندگی یا خیر (که اگه نکنه مجبورم ازدواج رو بهم بزنم)... و یا اینکه کلا رابطه رو تا بیشتر پیش نرفته و احساسمون بیشتر درگیر نشده مختومه کنم
    ف
    اینم بگم که اون خانم طبق گفته خودش واقعا منو دوست داره و از خداشه ازدواج کنیم ولی حاضر نیست به خاطر شان خانوادگی خودش کلا از همه انتظارات مالیش چشم پوشی کنه. ولی احساس متقابل من به اندازه ایشون نیست و مسائلی هم در رابطه با خونواده و خود ایشون هست که من رو برای ازدواج مردد میکنه، مگه اینکه پیش مشاور بریم و مشاور این نگرانیهارو برای من رفع کنن.

    خیلی ناراحتم و نمیدونم چه کنم دوستان عزیز لطفا کمک کنید و بگید اگه جای من بودید چه میکردید

    با تشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18897
    نوشته ها
    144
    تشکـر
    23
    تشکر شده 92 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا کمک فکری بدید

    عجله نکن داداش.میدونم سختته تنهایی اما اصلا عجله نکن.یکی دوسال دیرتر ازدواج کردن ولی ازدواج با فرد 80-90% خیلی بهتر از زود ازدواج کردن و یه عمر تحمل کردن یه آدم 50-60% هست.

  3. 2 کاربران زیر از drcivil بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : لطفا کمک فکری بدید

    ممنونم دکتر جان.
    فرمایش شما بسیار زیبا و منطقیه اما دو نکته:
    1) از کجا معلوم آدم 80 90 درصد از دید من، خودش من رو بپسنده و دنبال از من بهتر نباشه؟ چون تا الان که بین گزینه هام اونهایی که من پسندیدم، من رو نپسندیدن...
    2) اگر تا 3 سال آینده که من 35 ساله میشم، دیگه رمق و شوق و ذوقی در من برای ازدواج کردن نمونه چی؟ تو اطرافیانم کلی آدم دیدم که از 34 35 سالگی به بعد، در برابر تشویق اطرافیان به ازدواج فقط لبخند میزدن! از شما چه پنهان که من هم دقیقا این کاهش اشتیاق به ازدواج با افزایش سن رو در خودم حس میکنم
    باز هم سپاس

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16374
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    23
    تشکر شده 101 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : لطفا کمک فکری بدید

    مشکل شما اینه که زیادی متکی به پدرتون هستید.
    برادر من شما میخوای ازدواج کنی پدرت که نمیخوا ازدواج کنه که ازش توقع دارید بیاد هزینه کنه که!
    پس خودتون چی؟
    اگه اراده شما به ازدواج کردن بود هرجور شده شرایط رو جور می کردید نه اینکه منتظر دست و دل بازی پدرتون بمونید.
    امضای ایشان
    ... من ندیدم بیدی
    سایه اش را بفروشد به زمین
    رایگان می بخشد
    نارون، شاخه ی خود را به کلاغ ...

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhdgh نمایش پست ها
    دوستان و کارشناسان عزیز سلام
    امشب بعد از دو سه ماه دور بودن از سایت لازم دونستم که اینجا حضور پیدا کنم برای طرح مشکلم و خواهش میکنم هر کسی راه حلی به ذهنش میاد بگه. قبل از هر چیز عذر میخوام از بابت اینکه داستانم هم قدری طولانیه و هم شاید عجیب و غریب.

    راستش من یه پسری هستم 32 ساله فوق لیسانس یک رشته مهندسی (از یک دانشگاه بنام) و 4 ساله که در یک شرکت با حقوق کارمندی (ماهی 2600 2700) مشغول به کارم. سه تا بچه هستیم ولی در حال حاضر فقط من هستم که توی خونه پدریم زندگی میکنم. دار و ندار خودم از دنیا در حال حاضر یک ماشین هست و حدود 25 30 میلیون تومن پول.... از نظر تیپ و ظاهر متوسط رو به بالا هستم و از نظر اخلاقی اگه بخوام خلاصه بگم، علیرغم وجود همه نقیصه هایی که هر آدمی داره و من هم بی نصیب نیستم، آدم بی آزار و مردم داری هستم و اقوام و دوستان و اطرافیان عموما بهم احترام زیادی میذارند و دوستم دارند.

    2 3 ساله که به فکر ازدواج کردن افتادم و تو این مدت حدود 10 12 تا کیس از طرف دوستان و آشنایان بهم معرفی شدند که هر کدوم بنا به دلایلی (که بعضیهاشو در ادامه متوجه خواهید شد) به ازدواج منجر نشدن. یک سری از موارد رو من نپسندیدم و یه سری از موارد رو طرف مقابل. ولی اون آدمهایی که مخالفت کردن، هیچ کدوم دلیلشون مسائل اخلاقی یا رفتاری شخص من نبوده.

    من در رابطه با انتخاب همسر چالش فکری زیاد داشته و دارم. شاید بخشیش به خاطر این بوده که پدر و مادر من اصلا زوج خوشبختی در کنار هم نبودن و همیشه بینشون مشاجره و اختلاف بوده و این ذهنم رو نسبت به ازدواج حساس تر کرده... اما اگه بخوام بزرگترین مشکلم رو بگم، کمبود اعتماد به نفسه که به نظر خودم عمده دلیلش دو تا مساله است:

    1)مشکل مالی برای تشکیل یک زندگی مشترک نسبتا مرفه (پولدار نبودن).
    2) داشتن پدری که واقعا هیچگونه احساس عاطفه و مسئولیتی نسبت به بچه هاش نداره و حاضر نیست من فرزندش رو در قضیه ازدواج، به شکل خیلی خوب و آبرومندانه حمایت مالی بکنه. البته در حرف همیشه قول حمایت میده ولی تا به مرحله عمل میرسه پا پس میکشه و بهانه تراشی میکنه ... علیرغم تمکن مالی نسبتا خوب، پول هزینه کردن برای ازدواج من برای پدرم در حکم یک عذاب جانکاهه و از اول هم همیشه همینطور بوده. اما کاش فقط مساله در همین حد بود: پدر من 13 14 ساله که زن دومی اختیار کرده (البته اون خانم ظاهرا صیغه هستن) و در نتیجه، با ما زندگی نمیکنن (هر چند که ما بچه ها با پدر قطع ارتباط نکردیم و خدمتشون میرسیم هر ازگاهی) اما در کل این قضیه برای من در حکم یک ننگه و از این بابت خیلی احساس سرشکستگی دارم در حدی که هیچوقت روم نشده به خواستگارهای غریبه چنین حقیقتی رو عنوان کنم و چه بسا به خاطر سختی این بازگو کردن، بعضی رابطه ها رو همون اوایل بهم زدم (و چه تلخه خجالت کشیدن از چیزی که مقصرش نیستی)


    حال با در نظر گرفتن این مقدماتی که خدمتتون عرض کردم، مشکل اصلیم رو خدمتتون عرض میکنم: حدود یک ماه و اندی پیش با اصرار زیاد پدرم وارد قضیه خواستگاری با یکی از بستگان دور شدم و ارتباط و آشناییمون با هدف ازدواج شروع شد... پدرم اصرار عجیبی به انجام این وصلت داشتن و انقدر اوایل انقدر هول بودن که میخواستن ظرف کمتر از یک ماه من و اون خانم عقد کنیم (دلایل این اصرا الان برای من مشخصه)... القصه، اصرار ایشون و تشویق مادرو خواهرم باعث شد من خودمو به این ازدواج راضی کنم هر چند که اون خانم خیلی از معیارهای مورد نظر من رو نداره.... جالبه که بدونید در روز پیش بله برون پدر من مثلا به خاطر شنیدن یه حرف نسبتا تند از طرف یکی از اعضای خانواده عروس (ولی در واقع به خاطر پیش کشیده شدن خواسته های مالی مخالف میلشون) ناراحت شد ن و الان تبدیل شدن به یکی از سرسخت ترین مخالفهای این ازدواج!
    دوستان عزیز شما یک راه حل پیش پای من بذارید: یا میتونم الان با اون دختر خانم ادامه بدم و خوب آشنا شم و حتی پیش مشاور هم بریم و در نهایت اگه خودمون دو نفر با هم اوکی بودیم، بببینم بابام دست در جیب مبارک میکنه که پولی کمک من بکنه برای شروع زندگی یا خیر (که اگه نکنه مجبورم ازدواج رو بهم بزنم)... و یا اینکه کلا رابطه رو تا بیشتر پیش نرفته و احساسمون بیشتر درگیر نشده مختومه کنم
    ف
    اینم بگم که اون خانم طبق گفته خودش واقعا منو دوست داره و از خداشه ازدواج کنیم ولی حاضر نیست به خاطر شان خانوادگی خودش کلا از همه انتظارات مالیش چشم پوشی کنه. ولی احساس متقابل من به اندازه ایشون نیست و مسائلی هم در رابطه با خونواده و خود ایشون هست که من رو برای ازدواج مردد میکنه، مگه اینکه پیش مشاور بریم و مشاور این نگرانیهارو برای من رفع کنن.

    خیلی ناراحتم و نمیدونم چه کنم دوستان عزیز لطفا کمک کنید و بگید اگه جای من بودید چه میکردید

    با تشکر

    نوع زندگی شما دوست عزیز بر پایه شک و تردیده و با این روش نمیتونید ادامه بدید

    به هر حال شما باید روزی روی پای خودتون بایستید و با درآمدی که دارید میتونید زندگی خوبی رو برای خودت بنا کنی

    در نهایت این شما هستید که باید تصمیم نهایی رو بگیرید ولی قبل از هر کاری تردیدتون رو از بین ببرید

    پس به شما توصیه میکنم مدتی صبور باشید تا شرایط آرام بشه و در این مورد با فردی قابل اعتماد در خانواده صحبت کنید تا بتونید واسطه ای خوب بین شما و خواستتون باشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23059
    نوشته ها
    77
    تشکـر
    5
    تشکر شده 42 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    اولا در جواب دوستمون بايد بگم که,شما کاملا حق دارىد که از پدرتون توقع مالى داريد,الان با اين سطح توقعات بالا و شرايط اقتصادى جامعه واقعا بدون حمايت مالى خانواده ها تشکيل خانواده واقعا سخته
    دوست عزيز درک مى کنم که دوست داريد تشکيل خانواده بديد و...اما باور کنيد سخت تر از شروع يک زندگى حفظ کردنشه, تمام شرايط را بسنجيد,اگر حس ميکنيد خوشبختيتون در گرو زندگي با اين خانم هست و... پيشنهاد ميکنم تلاشتونو بکنيد,در و هله اول با پدرتون به تفاهم برسيد, باهاشون صحبت کنيد چه خودتون و چه اطرافيان,اگر کمکى ميکنند حساب کنيد اگر ديديد نه با خانم صحبت کنىد و شرايط ماليتونو توضيح بديد و اگر براشون قابل قبول بود و براى شماهم قابل قبول بود ميتونيد يک مدت نامزد باشيد تا کمى جمع کنيد,اما براى عقد عجله نکنيد به نظر من
    موفق باشيد

  9. کاربران زیر از Butterf بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    ضمن سپاس از دوستان عزیز و محترم بویژه جناب فرخ عزیز بابت همفکریشون، شاید بد نباشه یه مطلبی رو قدری روشن کنم تا سوء تفاهم پیش نیاد.
    ببینید انتظار من این نیست که پدرم از الان تا آخر عمر من رو حمایت مالی کنه و بعد از ازدواج هم پول توی جیب من بذاره. کما اینکه من از وقتی به طور مرتب سر کار رفتم، یک قرون هم از پدرم پول نگرفتم و حتی قبل از اون هم خیلی از احتیاجات مالی خودم رو با پولی که از کارهای پروژه ایم در می اوردم تامین می کردم.
    اما....
    بالاخره براری شروع یک زندگی مشترک یک سری هزینه های اولیه نسبتا گزاف لازمه (تهیه مسکن، جشن عروسی و ..) که آدمی مثل من با درامد مثل من نمیتونه این هزینه ها رو پرداخت کنه. الان پول رهن کامل یک خونه متوسط در تهران حداقل 70 80 میلیون تومنه، خریدش پیشکش. من چجوری باید ظرف کوتاه مدت این پول رو جور کنم؟ مگر اینکه یا خدای نکرده دزدی یا کلاهبرداری کنم و یا اینکه چند سال دیگه صبر کنم تا تمکن مالیم مطلوب بشه و آنگاه که موهای سرم سفید شد، تازه فکر ازدواج بیفتم!!

    خلاصه دردسرتون ندم، به نظر من انتظار کمک گرفتن از والدین برای شروع زندگی مشترک اصلا چیز عجیب و غریبی نیست. جدای از یک سری موارد استثنا، تا بوده چنین چیزی در جامعه ما جاری وساری بوده که پدرهایی که تمکن داشتن پسرشون رو برای ازدواج و شروع زندگی کمک می کردن

    حالا این بحثا به کنار... اصلا پدر من نمیخواد به من کمک مالی کنه، قبول... پس چرا دیگه روح منو به بازی میگیره؟چرا با ازدواج من و دختری که همو دوست داشتیم و حاضر بود با نداری من بسازه مخالفت کرد؟ چرا به پای تعیین تکلیف کردن که میرسه پدر منه اما اونجایی که بحث کمک و حمایت پیش میاد مثل یک غریبه با من رفتار میکنه. خدایی کسی پدر این مدلی تو دور و اطرافش دیده؟

    از دوستان عزیز دیگه هم خواهشمندم در صورت تمایل به این بحث بپیوندند.
    با سپاس مجدد

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    ضمنا اینم بگم که درد من از قضیه ازدواج فعلیم اینه که پدرم خودش با اصرار منو هول داد وسط این رابطه و حالا که هم اسم من تو دهن فک و فامیل افتاده و هم برای من و هم برای اون خانم قدری وابستگی عاطفی بوجود اومده، خیلی راحت و به بهانه های واهی پا پس کشیده....
    خدایی خودتون رو جای من بذارید ببینید اگه تو موقعیت من قرار داشتید چه میکردید

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17532
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 54 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    ضمنا اینم بگم که درد من از قضیه ازدواج فعلیم اینه که پدرم خودش با اصرار منو هول داد وسط این رابطه و حالا که هم اسم من تو دهن فک و فامیل افتاده و هم برای من و هم برای اون خانم قدری وابستگی عاطفی بوجود اومده، خیلی راحت و به بهانه های واهی پا پس کشیده....
    خدایی خودتون رو جای من بذارید ببینید اگه تو موقعیت من قرار داشتید چه میکردید

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16374
    نوشته ها
    164
    تشکـر
    23
    تشکر شده 101 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت پدر با ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhdgh نمایش پست ها
    ضمنا اینم بگم که درد من از قضیه ازدواج فعلیم اینه که پدرم خودش با اصرار منو هول داد وسط این رابطه و حالا که هم اسم من تو دهن فک و فامیل افتاده و هم برای من و هم برای اون خانم قدری وابستگی عاطفی بوجود اومده، خیلی راحت و به بهانه های واهی پا پس کشیده....
    خدایی خودتون رو جای من بذارید ببینید اگه تو موقعیت من قرار داشتید چه میکردید
    باز هم روی مسئله اراده تاکید می کنم. چه در مقوله مسائل مالی و چه در مقوله تصمیم گیری برای ازدواج کردن یا نکردن این اراده شماست که حرف اولو می زنه نه اینکه دیگران(ولو اینکه پدرتون باشه) شما رو به سمتی هول بده و بعد شاکی بشید از اینکه حالا جلوتونو گرفته! پس شما این وسط چه کاره هستید؟ آیا صرفا قصد دارید ازدواج کنید که سنتون بالا نره و ... یا نه واقعا به این باور رسیدید که طرفتونو پیدا کردید و در کنار هم خوشبخت خواهید بود و آماده اید که مسئولیت یک زندگی مشترکو که قطعا هردو باید براش هزینه ماید و معنوی کنید رو بپذیرید؟
    امضای ایشان
    ... من ندیدم بیدی
    سایه اش را بفروشد به زمین
    رایگان می بخشد
    نارون، شاخه ی خود را به کلاغ ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد