نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: خیانتش در جواب صداقتم

1336
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23138
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Arrow خیانتش در جواب صداقتم

    سلاممن4ساله ازدواج کردم24سال دارم یه دختر 2ساله درم.سه سال پیش شوهرم بخاطر مشکلات مالی با یه زن که دوتا بچه داره و شوهرش فوت شده و پولدار بوده دوست شده و به قصد گرفتن پولاش بهش قول ازدواج دادهمن باخبر شدم و برخورد کردم اما فایده نداشت و شروع کرد به پنهان کاری و ادامه رابطه.من توی اینفسال اونقدر سختی بخاطر شوهرم تحمل کردم و همیشه باهاش صادق بودم و زن بسازی بودم و خوش رفتار بودم اما اون فقط بفکر خیانت بوده.دست بزن داره و سیگار میکشه و خیلی بهم فحاشی میکنه و تحقیرم میکنه و از لحاظ مالی هم اصلا تامین نیستم اما گاهی هم مهربون میشه باهام.سال قبل متوجه شدم با اون زن ازدواج کرده و تمام روزایی که من بخاطر اوضاع بد مالیم تو خونه پدرم تحمل سختی کردم اون تو خومه اون زن بوده و با اون خوش بوده.بعدا مجبورش کردم به طلاق دادنش و اون هم طلاقش داد اما همچنان بدون اگاهی من باهاش درارتباط بوده و ازش پول خواسته.زمانی که من خونه پدرم بودم اونو برده خونه منالان من تصمیم به جدایی دارماما از بعد جدایی میترسم من ادم احساسی هستم.میترسم نتونم با مشکلاتم روبرو شم و نمیتونم هم با چنیین شوهری ادامه بدمموندم چکار کنم تورو خدا کمکم کنید و راهنماییم کنید.بهترین راه چیه؟من خیلی شوهرمو بخشیدم اما عوض شدنی نیست

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18214
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    32
    تشکر شده 55 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خیانتش در جواب صداقتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط manie نمایش پست ها
    سلاممن4ساله ازدواج کردم24سال دارم یه دختر 2ساله درم.سه سال پیش شوهرم بخاطر مشکلات مالی با یه زن که دوتا بچه داره و شوهرش فوت شده و پولدار بوده دوست شده و به قصد گرفتن پولاش بهش قول ازدواج دادهمن باخبر شدم و برخورد کردم اما فایده نداشت و شروع کرد به پنهان کاری و ادامه رابطه.من توی اینفسال اونقدر سختی بخاطر شوهرم تحمل کردم و همیشه باهاش صادق بودم و زن بسازی بودم و خوش رفتار بودم اما اون فقط بفکر خیانت بوده.دست بزن داره و سیگار میکشه و خیلی بهم فحاشی میکنه و تحقیرم میکنه و از لحاظ مالی هم اصلا تامین نیستم اما گاهی هم مهربون میشه باهام.سال قبل متوجه شدم با اون زن ازدواج کرده و تمام روزایی که من بخاطر اوضاع بد مالیم تو خونه پدرم تحمل سختی کردم اون تو خومه اون زن بوده و با اون خوش بوده.بعدا مجبورش کردم به طلاق دادنش و اون هم طلاقش داد اما همچنان بدون اگاهی من باهاش درارتباط بوده و ازش پول خواسته.زمانی که من خونه پدرم بودم اونو برده خونه منالان من تصمیم به جدایی دارماما از بعد جدایی میترسم من ادم احساسی هستم.میترسم نتونم با مشکلاتم روبرو شم و نمیتونم هم با چنیین شوهری ادامه بدمموندم چکار کنم تورو خدا کمکم کنید و راهنماییم کنید.بهترین راه چیه؟من خیلی شوهرمو بخشیدم اما عوض شدنی نیست
    دوست عزیزم از طلاق نترس...طلاق پایان راه شما نیست.هنوز سنی نداری و راه طولانی ای برای خوشبختی داری.با یک آدم خیانت کار نمی تونی ادامه بدی و تضمین کنی که بقیه راه رو درست میره.ایشون حرمت یکساله زندگیتون رو که باید همه چیز تازگی داشته باشه و قشنگ باشه نگه نداشته و وارد رابطه شده حالا بخواد حرمت رابطه ای که از نظرش همه چیز عادی شده رو نگه داره؟
    امیدوارم خانوادت حمایتت کنه و بتونی خودتو پیدا کنی و به زندگی جدید و پراحساس و زیباتری فکر کنی

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خیانتش در جواب صداقتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط manie نمایش پست ها
    سلاممن4ساله ازدواج کردم24سال دارم یه دختر 2ساله درم.سه سال پیش شوهرم بخاطر مشکلات مالی با یه زن که دوتا بچه داره و شوهرش فوت شده و پولدار بوده دوست شده و به قصد گرفتن پولاش بهش قول ازدواج دادهمن باخبر شدم و برخورد کردم اما فایده نداشت و شروع کرد به پنهان کاری و ادامه رابطه.من توی اینفسال اونقدر سختی بخاطر شوهرم تحمل کردم و همیشه باهاش صادق بودم و زن بسازی بودم و خوش رفتار بودم اما اون فقط بفکر خیانت بوده.دست بزن داره و سیگار میکشه و خیلی بهم فحاشی میکنه و تحقیرم میکنه و از لحاظ مالی هم اصلا تامین نیستم اما گاهی هم مهربون میشه باهام.سال قبل متوجه شدم با اون زن ازدواج کرده و تمام روزایی که من بخاطر اوضاع بد مالیم تو خونه پدرم تحمل سختی کردم اون تو خومه اون زن بوده و با اون خوش بوده.بعدا مجبورش کردم به طلاق دادنش و اون هم طلاقش داد اما همچنان بدون اگاهی من باهاش درارتباط بوده و ازش پول خواسته.زمانی که من خونه پدرم بودم اونو برده خونه منالان من تصمیم به جدایی دارماما از بعد جدایی میترسم من ادم احساسی هستم.میترسم نتونم با مشکلاتم روبرو شم و نمیتونم هم با چنیین شوهری ادامه بدمموندم چکار کنم تورو خدا کمکم کنید و راهنماییم کنید.بهترین راه چیه؟من خیلی شوهرمو بخشیدم اما عوض شدنی نیست

    ضعف خانمها در مسایل احساسی مانع تصمیم گیری برای اوناست

    کسی شما رو به جدایی ترغیب نمیکنه ولی خود شما بهتر از هر کسی میدونید شوهر شما قابل تغییر هست یا خیر

    و در نهایت این شما هستید که باید انتخاب کنید و خودتون رو از این وضعیت رهایی بدید

    بهتره در زمانی مناسب با همسرتون صحبت کنید ، شاید صحبت شما بتونه روی رفتار ایشون تاثیرگذار باشه

    و در نهایت از افراد قابل اعتماد خانواده و فامیل کمک بگیرید تا بتونن در این موضوع وساطت کنن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23138
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانتش در جواب صداقتم

    حتی اگه اون عوض بشه من هیچوقت نمیتونم صحنه های خیانتشو از ذهنم پاک کنم و تا همیشه بهش بی اعتماد میمونم
    همچنیین اون ادم بددهن و بی ایمانیه
    من نمیخوام دخترم ادم بی قید و بی ایمانی بشه .نمیدونم اینکه سایه پدر بالاسرش باشه بهتره یا اینکه تو ارامش و امنیت زندگی کنه
    باخودم میگم شاید در اینده سرزنشم کنه که شده بچه طلاق
    موندم سر دوراهی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد