نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: اخلاق همسر

10255
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    اخلاق همسر

    سلام‌خسته نباشید من احساس میکنم‌تو زندگی به بن بست رسیدم .البته تو دوران عقد میخاستم ازش جداشم دیدم مادرم غقه میخوره اخه خیلی دوست داشت من سروسامون بگیرم چون همیشه گریه میکردم من چون قبلا هم تو رابطه ام با یه پسر شکست خورده بودم..من فقط خواستم ازدواج کنم زیاد دقت نکردم حتی تو دوران عقد اخلاقای بد شو تحمل کردم .شوهرم اخلاقش سگیه..خیلی تندخ خیلی زود جوش میاره لج باره خواهرخودش میگفت به مشاورگفتم. گفتم گفت صبر کن فعلا باهاش ازدواج نکن اما من مجبورشدک عروسی کنم .خیلی خودرایه

    به من میگه من تفننی تریاک میکشم به تو هم ربطی نداره ناراحتی برو تو عقدم میگفت من خاستم بهم بزنم اما داداشم گفت نه من میشناسمش من حالا مطمعنم ک گاهی میکشه جون چندتا چیز دیدم ازش.پر رو امده میگه کشیدم تو نباید چیزی بگی اره این دوستم اینجوریه اون دوستم همش دهن بینه میره باهرکسی دردودل میکنه اونام راهکار میدن بهش.میگه دوستم گفته زنت دیدحتی نباید تو روت بزنه بهش میگم با ادم درست دوستی کن هر وقت میریم روستاشون میگه میخام اینجا ویلا بسازم زمین دارم خونوادم اینجان تو نمیتونی منو از اینجاجدا کنی میگم اخه چرا بیایم روستا همه دنبال پیشرفتن میگه برای تفریح میسازم بخدا میسازم همش بحث راه مینداره میگه تو چکاره ای تو حقی نداری زن باید مطیع باشه امشبم گفت دیگه ازت متنفرم چون لج میکنی مثلا دوبار گفت بیابریم گفتم بذار مت امشب پیش مامانم باشم نذاشت تو ماشین دوباره بحث کرد فحش داد به خانوادم درصورتیکه همه احترامش میکنن دلم برای مادرم میسوزه نمیدونه این پشت سرش چقد فحش به همه میده خیلی تحملش کردم خیلی وقتا پیشم نمیاد میگه حس ندارن بهت درصورتیکه من باید ازش طلب داشته باشم نه اون .با فحش هاش ازش متنفرم دویشم ندارم قبلا حس خوبی بهش دادم اما چون گفتم من نمیام عاشوراروستاتون خودمون اینجا نذری داریم لج کرده میگه مادرم حق داره منو تو هیت ببینه چرا مادرتو میره ببینه تو میخادورم کنی نمتونی من میرم توهم میای اونجا ک میریم رفتارش برمیگرده میره بیرون جواب تلفن نمیده .بخدا ادمی نیست ک باهاش حرف بزنی طوفان میکنه میگه تو لحن ات بده اما خوب منم ادمم کفرمو درمیاره بخدا منواذیت میکنه ارزومه برگردم زندگیم یه دفعه خوبه اما طوفانی میشه اون همش بحث میکنه عقده هاشو میگه ادمو عصبی میکنه توقع اشم بالاس فحش زشت میده.ازش متنفرم ایا جداشم
    ویرایش توسط fereshteh.k.m.i : 10-19-2015 در ساعت 03:23 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fereshteh.k.m.i نمایش پست ها
    سلام‌خسته نباشید من احساس میکنم‌تو زندگی به بن بست رسیدم .البته تو دوران عقد میخاستم ازش جداشم دیدم مادرم غقه میخوره اخه خیلی دوست داشت من سروسامون بگیرم چون همیشه گریه میکردم من چون قبلا هم تو رابطه ام با یه پسر شکست خورده بودم..من فقط خواستم ازدواج کنم زیاد دقت نکردم حتی تو دوران عقد اخلاقای بد شو تحمل کردم .شوهرم اخلاقش سگیه..خیلی تندخ خیلی زود جوش میاره لج باره خواهرخودش میگفت به مشاورگفتم. گفتم گفت صبر کن فعلا باهاش ازدواج نکن اما من مجبورشدک عروسی کنم .خیلی خودرایه

    به من میگه من تفننی تریاک میکشم به تو هم ربطی نداره ناراحتی برو تو عقدم میگفت من خاستم بهم بزنم اما داداشم گفت نه من میشناسمش من حالا مطمعنم ک گاهی میکشه جون چندتا چیز دیدم ازش.پر رو امده میگه کشیدم تو نباید چیزی بگی اره این دوستم اینجوریه اون دوستم همش دهن بینه میره باهرکسی دردودل میکنه اونام راهکار میدن بهش.میگه دوستم گفته زنت دیدحتی نباید تو روت بزنه بهش میگم با ادم درست دوستی کن هر وقت میریم روستاشون میگه میخام اینجا ویلا بسازم زمین دارم خونوادم اینجان تو نمیتونی منو از اینجاجدا کنی میگم اخه چرا بیایم روستا همه دنبال پیشرفتن میگه برای تفریح میسازم بخدا میسازم همش بحث راه مینداره میگه تو چکاره ای تو حقی نداری زن باید مطیع باشه امشبم گفت دیگه ازت متنفرم چون لج میکنی مثلا دوبار گفت بیابریم گفتم بذار مت امشب پیش مامانم باشم نذاشت تو ماشین دوباره بحث کرد فحش داد به خانوادم درصورتیکه همه احترامش میکنن دلم برای مادرم میسوزه نمیدونه این پشت سرش چقد فحش به همه میده خیلی تحملش کردم خیلی وقتا پیشم نمیاد میگه حس ندارن بهت درصورتیکه من باید ازش طلب داشته باشم نه اون .با فحش هاش ازش متنفرم دویشم ندارم قبلا حس خوبی بهش دادم اما چون گفتم من نمیام عاشوراروستاتون خودمون اینجا نذری داریم لج کرده میگه مادرم حق داره منو تو هیت ببینه چرا مادرتو میره ببینه تو میخادورم کنی نمتونی من میرم توهم میای اونجا ک میریم رفتارش برمیگرده میره بیرون جواب تلفن نمیده .بخدا ادمی نیست ک باهاش حرف بزنی طوفان میکنه میگه تو لحن ات بده اما خوب منم ادمم کفرمو درمیاره بخدا منواذیت میکنه ارزومه برگردم زندگیم یه دفعه خوبه اما طوفانی میشه اون همش بحث میکنه عقده هاشو میگه ادمو عصبی میکنه توقع اشم بالاس فحش زشت میده.ازش متنفرم ایا جداشم

    دوست عزیز بسیار روشنه شما راهی رو که نباید میرفتید رو وارد شدید و زندگی و احساس خودتون رو به خاطر دیگران به بازی گرفتید

    واقعیتی که وجود داره اینه که شما ایشون رو دوست ندارید و ایشون هم در رفتارش بسیار لجبازه و این دوعامل کافیه تا شما زندگی ناآرامی رو تجربه کنید

    هیچ کسی جز شما نمیدونه که آیا این زندگی به نتیجه خواهد رسید یا خیر ؟

    چون هر رفتاری که امروز از ایشون میبینید در گذشته دیدید و در آینده هم خواهید دید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسر

    سلام ممنونم ازتون یعنی من باید تحملش کنم اره من دوسش ندارم دیگه از اولم نداشتم دوست دارم یه جا باشم اون نباشه.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fereshteh.k.m.i نمایش پست ها
    سلام‌خسته نباشید من احساس میکنم‌تو زندگی به بن بست رسیدم .البته تو دوران عقد میخاستم ازش جداشم دیدم مادرم غقه میخوره اخه خیلی دوست داشت من سروسامون بگیرم چون همیشه گریه میکردم من چون قبلا هم تو رابطه ام با یه پسر شکست خورده بودم..من فقط خواستم ازدواج کنم زیاد دقت نکردم حتی تو دوران عقد اخلاقای بد شو تحمل کردم .شوهرم اخلاقش سگیه..خیلی تندخ خیلی زود جوش میاره لج باره خواهرخودش میگفت به مشاورگفتم. گفتم گفت صبر کن فعلا باهاش ازدواج نکن اما من مجبورشدک عروسی کنم .خیلی خودرایه

    به من میگه من تفننی تریاک میکشم به تو هم ربطی نداره ناراحتی برو تو عقدم میگفت من خاستم بهم بزنم اما داداشم گفت نه من میشناسمش من حالا مطمعنم ک گاهی میکشه جون چندتا چیز دیدم ازش.پر رو امده میگه کشیدم تو نباید چیزی بگی اره این دوستم اینجوریه اون دوستم همش دهن بینه میره باهرکسی دردودل میکنه اونام راهکار میدن بهش.میگه دوستم گفته زنت دیدحتی نباید تو روت بزنه بهش میگم با ادم درست دوستی کن هر وقت میریم روستاشون میگه میخام اینجا ویلا بسازم زمین دارم خونوادم اینجان تو نمیتونی منو از اینجاجدا کنی میگم اخه چرا بیایم روستا همه دنبال پیشرفتن میگه برای تفریح میسازم بخدا میسازم همش بحث راه مینداره میگه تو چکاره ای تو حقی نداری زن باید مطیع باشه امشبم گفت دیگه ازت متنفرم چون لج میکنی مثلا دوبار گفت بیابریم گفتم بذار مت امشب پیش مامانم باشم نذاشت تو ماشین دوباره بحث کرد فحش داد به خانوادم درصورتیکه همه احترامش میکنن دلم برای مادرم میسوزه نمیدونه این پشت سرش چقد فحش به همه میده خیلی تحملش کردم خیلی وقتا پیشم نمیاد میگه حس ندارن بهت درصورتیکه من باید ازش طلب داشته باشم نه اون .با فحش هاش ازش متنفرم دویشم ندارم قبلا حس خوبی بهش دادم اما چون گفتم من نمیام عاشوراروستاتون خودمون اینجا نذری داریم لج کرده میگه مادرم حق داره منو تو هیت ببینه چرا مادرتو میره ببینه تو میخادورم کنی نمتونی من میرم توهم میای اونجا ک میریم رفتارش برمیگرده میره بیرون جواب تلفن نمیده .بخدا ادمی نیست ک باهاش حرف بزنی طوفان میکنه میگه تو لحن ات بده اما خوب منم ادمم کفرمو درمیاره بخدا منواذیت میکنه ارزومه برگردم زندگیم یه دفعه خوبه اما طوفانی میشه اون همش بحث میکنه عقده هاشو میگه ادمو عصبی میکنه توقع اشم بالاس فحش زشت میده.ازش متنفرم ایا جداشم
    سلام

    خیلی متاسفم از آنچه که خواندم عزیز لطفا به سوالات زیر پاسخ بدهید:

    سن و سال شما و همسرتون؟
    تحصیلات شما و ایشان؟
    چند ساله ازدواج کردید؟
    کار و شغل شما و همسرتون؟
    فرزند دارید یا خیر؟

    به صورت نقل قول لطفا

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسر

    ایشون ۳۲من ۲۶ کار فنی داره دانشگاه نرفته اما من لیسانسم.ما دوماهه عروسی کردیم .بچه ندایم اماایشون میخاد.اکثرا بهانه گیره حتی تو دوران عقد همیشه میگه کاش با همشهری ازدواج میکردم امشبم باز گفت سردشده بی محبته واقعا احساس کمبود محبت دارم نمیدونم چجور اینارو بگم اخه خودش ازم انگار طلب داره همه چیزو میندازه گردن من .منو اورد جایی ک دوست ندارم میگه با اینها دوست شو اما من خوشم ازشون نمیاد چون اینجا احساس غریبی دارم دوست دارم نزدیک مادرم باشم اما منو اورد جای غریب چون اشنا زیاد داره هرچی میگم بریم گوش نمیده.لجبازه .اکثرا دنبال نقطه ضعف میگزده سربه سرم بذاره.درضمن همه اطرافیان میگن پسرخوبیه حرف نداره .

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    خیلی متاسفم از آنچه که خواندم عزیز لطفا به سوالات زیر پاسخ بدهید:

    سن و سال شما و همسرتون؟
    تحصیلات شما و ایشان؟
    چند ساله ازدواج کردید؟
    کار و شغل شما و همسرتون؟
    فرزند دارید یا خیر؟

    به صورت نقل قول لطفا

    سپاس
    dr
    چراکسی پاسخ منو نمیده؟امشب بهم گفت برو میخام برم شهرستان کارکنم برو پیش خانوادت قبلش دعوامون شد گفتش ک من بدهی دارم باید راضی شی بریم اون خونه ک خودم دارم گفتم ار اونجا متنفرم محیطش بده

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fereshteh.k.m.i نمایش پست ها
    چراکسی پاسخ منو نمیده؟امشب بهم گفت برو میخام برم شهرستان کارکنم برو پیش خانوادت قبلش دعوامون شد گفتش ک من بدهی دارم باید راضی شی بریم اون خونه ک خودم دارم گفتم ار اونجا متنفرم محیطش بده
    سلام

    متاسفم عزیز ولی این ازدواج حتما غلط بوده, آدم که به خاطر خوشحالی و غصه نخوردن مادر و یا... ازدواج نمیکنه!!!! در ضمن ازدواج بین دو انسان مکمل و یا تقریبا هم شکل صورت میگره و شما دو تا با توجه

    به گفته های شما متفاوتید.. بگذریم

    به هیچ وجه فعلا اصلا بچه دار نشید, بچه حلال هیچ مشکلی نیست و تازه مشکلات رو در شرایطی به مانند شما خیلی خیلی زیاد میکنه, حتما سعی کنید استقلال مالی داشته باشید(کاری و درآمدی)

    ایشون ظاهرا شما رو نمیخوان ولی ماندن یا رفتن از این زندگی رو شما باید انتخاب کنید و تصمیم بگیرید.

    سعی کنید پهلوی یکی از همکاران مشاور خانم ما در شهر خود برید و مشاوره بگیرید وسپس تصمیم بگیرید.

    آرزوی بهترینها

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  10. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسر

    متاسفم عزیز ولی این ازدواج حتما غلط بوده, آدم که به خاطر خوشحالی و غصه نخوردن مادر و یا... ازدواج نمیکنه!!!! در ضمن ازدواج بین دو انسان مکمل و یا تقریبا هم شکل صورت میگره و شما دو تا با توجه

    به گفته های شما متفاوتید.. بگذریم





    به هیچ وجه فعلا اصلا بچه دار نشید, بچه حلال هیچ مشکلی نیست و تازه مشکلات رو در شرایطی به مانند شما خیلی خیلی زیاد میکنه, حتما سعی کنید استقلال مالی داشته باشید(کاری و درآمدی)

    ایشون ظاهرا شما رو نمیخوان ولی ماندن یا رفتن از این زندگی رو شما باید انتخاب کنید و تصمیم بگیرید.

    سعی کنید پهلوی یکی از همکاران مشاور خانم ما در شهر خود برید و مشاوره بگیرید وسپس تصمیم بگیرید.

    آرزوی بهترینها

    سپاس
    dr[/QUOTE]
    سلام ممنونم ازتون بله ایشون از چهره من ایراد میگیره و میگه تورو ب من غالب کردن من میخوام برگردم مادرم نمیذاره الان مشکلاتمو بهش گفتم گفت تحمل کن حاضره من اینجا زحربکشم همش میگه وای قلبم درد میکنه میگم مادرمن من توی عقد گفتم این ادم ب دردم نمیخوره بی محبته بله خودمم فهمیدم منو نمیخواد دیروز به خانوادم فحش داد وحتی گفت بمیرنپاخه چطور تحملش کنم ؟من کاریش نکردم اون داره اذیتم میکنه برم به نظرتون برگردماما مادرمو چکارش کنم
    ببینید من ی دونه جوش میزنم همش ایراد میگیره ازم اخه چهره امم بخدا ازش سره تحصیلاتمم ازش سره خانوادم فقط میخاد خردم کنه
    ویرایش توسط fereshteh.k.m.i : 11-07-2015 در ساعت 02:52 PM

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fereshteh.k.m.i نمایش پست ها
    متاسفم عزیز ولی این ازدواج حتما غلط بوده, آدم که به خاطر خوشحالی و غصه نخوردن مادر و یا... ازدواج نمیکنه!!!! در ضمن ازدواج بین دو انسان مکمل و یا تقریبا هم شکل صورت میگره و شما دو تا با توجه

    به گفته های شما متفاوتید.. بگذریم





    به هیچ وجه فعلا اصلا بچه دار نشید, بچه حلال هیچ مشکلی نیست و تازه مشکلات رو در شرایطی به مانند شما خیلی خیلی زیاد میکنه, حتما سعی کنید استقلال مالی داشته باشید(کاری و درآمدی)

    ایشون ظاهرا شما رو نمیخوان ولی ماندن یا رفتن از این زندگی رو شما باید انتخاب کنید و تصمیم بگیرید.

    سعی کنید پهلوی یکی از همکاران مشاور خانم ما در شهر خود برید و مشاوره بگیرید وسپس تصمیم بگیرید.

    آرزوی بهترینها

    سپاس
    dr
    سلام ممنونم ازتون بله ایشون از چهره من ایراد میگیره و میگه تورو ب من غالب کردن من میخوام برگردم مادرم نمیذاره الان مشکلاتمو بهش گفتم گفت تحمل کن حاضره من اینجا زحربکشم همش میگه وای قلبم درد میکنه میگم مادرمن من توی عقد گفتم این ادم ب دردم نمیخوره بی محبته بله خودمم فهمیدم منو نمیخواد دیروز به خانوادم فحش داد وحتی گفت بمیرنپاخه چطور تحملش کنم ؟من کاریش نکردم اون داره اذیتم میکنه برم به نظرتون برگردماما مادرمو چکارش کنم
    ببینید من ی دونه جوش میزنم همش ایراد میگیره ازم اخه چهره امم بخدا ازش سره تحصیلاتمم ازش سره خانوادم فقط میخاد خردم کنه[/quote]

    ببینید عزیز متاسفم ولی عمر کوتاهه و سخت و ارزش نداره که ما سخترش کنیم به خاطر نظر دیگران!!!!!

    من عرض نکردم برید خانه مادری من گفتم به فکر حداقلها باشید تا اگر تصمیم به جدایی گرفتید بتوانید برای خور سقفی اختیار کنید و روزمرگی خود را بگذرانید.

    موفق باشید
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  13. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسر

    ازتون ممنونم الان تماس گرفت گف چرا نرفتی گفتم اینجا خونمه نمیرم خندیدقطع کرد اما بازم به حرفهای شما فکرکردم تصمیم گرفتم برم باهاش تماس گرفتم گفت نه نرو بمون .کلا نمیدونم چرا اینجوریه نمیفهمم رفتارهاش و باورکنید من وسایلمو جمع کرده بودم با اون تماس نرفتم.نمیدونم نمیفهممش.

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اخلاق همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fereshteh.k.m.i نمایش پست ها
    ازتون ممنونم الان تماس گرفت گف چرا نرفتی گفتم اینجا خونمه نمیرم خندیدقطع کرد اما بازم به حرفهای شما فکرکردم تصمیم گرفتم برم باهاش تماس گرفتم گفت نه نرو بمون .کلا نمیدونم چرا اینجوریه نمیفهمم رفتارهاش و باورکنید من وسایلمو جمع کرده بودم با اون تماس نرفتم.نمیدونم نمیفهممش.
    ببینید عزیزم ولطفا خوب بخوانید:

    حتما ایشان با شما بازی میکنند و حتما شما میدانید چرا ولی نمیخواهید بفهمید و باور کنید گلم!!!؟؟

    من بهتون میگم چرا بدون غرض و مرض فقط به عنوان یک سوم شخص بی طرف ناظر و متخصص امر:

    شما گرفتار نادانی-ناتوانی-نیازمندی -نگرانی ,شده ای و خوب مشخصه ایشون نیز با شما بازی موش و گربه را انداخته. گفتم از یک مشاور همکار خانم ما کمک بگیرید. سعی کنید کاری جهت استقلال مالی داشته باشید. بچه دار نشید و وقتی زمینه و توان کافی داشتید در مورد ادامه دادن یا ندادن به این زندگی مشترک.تصمیم بگیرید.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد