نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: با فرزندان نوجوانمان چگونه صحبت كنيم

1069
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    با فرزندان نوجوانمان چگونه صحبت كنيم

    معمولاً نوجوانان نيز شكايت دارند كه والدين و ديگر بزرگسالان " روحيه ما را درك نمي كنند ، به شخصيت ما احترام نمي گذارند ، عقايد خود را به ما تحميل مي كنند و ...



    مي گويند فرزند هر چقدر هم كه بزرگ شود باز هم براي پدر و مادر كودك است . شايد به همين دليل باشد كه پديده نوجواني ، والدين را در برابر موقعيتي قرار مي دهد كه يا آن را نمي پذيرند و يا گمان مي كنند كه اين واقعه مربوط به زمان حال نيست و بلوغ پديده اي است كه در آينده براي فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد ...

    به منظور پيشگيري از جدايي افكار ، احساسات و انديشه هاي والدين و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغييرات جسمي و رواني نوجوانان ، تغييراتي نيز در والدين رخ دهد تا بتوانند بپذيرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال ديروز نيست. چرا كه انتقال از دوره كودكي به نوجواني نيازمند حمايت اطرافيان ، خصوصاً والدين است . والدين فهيم و آگاه با برخوردهاي متناسب و منطقي مي توانند نقش مؤثري را در ايجاد هويت صحيح و سازگاري نوجوانشان با محيط داشته باشند .


    ديدگاه نوجوانان نسبت به والدين
    معمولاً نوجوانان نيز شكايت دارند كه والدين و ديگر بزرگسالان " روحيه ما را درك نمي كنند ، به شخصيت ما احترام نمي گذارند ، عقايد خود را به ما تحميل مي كنند و ... " نوجوانان مي گويند : آنها متعلق به نسل ديگري هستند و روحيه نسل جوان را درك نمي كنند ، دنيايي تفاوت بين عقايد و ديدگاه هاي ما با والدينمان وجود دارد و... آنها حتي سطح سواد و تحصيلات والدين خود را قبول ندارند ، چرا كه در بسياري از موارد نوجوانان تحصيلات خود را امروزي تر و كارآمدتر از والدين خود مي دانند. اين در حالي است كه بزرگسالان نيز رفتارها و عقايد فرزندانشان را نمي پذيرند . پاي صحبت هركدام كه مي نشيني ، مي شنوي : نوجوانان امروزي گستاخ شده اند ؛ احترام بزرگتر و كوچكتري معني خود را از دست داده ؛ فكر مي كنند قد كشيده اند عقل كل شده اند ؛ هنوز خوب و بد را از هم تشخيص نمي دهند ، حرف ، حرف خودشان است ؛ هر چه كه بگويي انگار براي ديوار حرف مي زني و .... از همين رو خشك و مستبدانه رفتار مي كنند و گاه نسبت به واكنش هاي فرزندان خود بي توجه مي مانند.

    گرچه نوجوان ، ديگر فرزند خردسالي نيست كه تحت فرمان و تملك والدين باشد اما اين بدان معنا نيست كه او را در انجام هر عملي آزاد بگذاريم . ضرر آزادي بيش از حد ، به اندازه محدوديت هاي بي مورد و غير منطقي است كه به هر حال همچون زخمي چركي ، زماني سرباز خواهد كرد . اگر خانواده از ترس اين كه مبادا فرزندش اشتباهي مرتكب شود امكان هر تجربه اي را از او گرفته و همچون كودكي خردسال با نوجوان خود رفتار كند ، اعتماد به نفس را براي او معني كرده است ؟ نوجواني كه هميشه با محدوديت رفتاري مواجه بوده و فرصتي براي رشد اجتماعي به دست نياورده ، تنها متكي بودن را آموخته و نمي داند در صورت مواجه شدن با وضعيتي چون شكست يا عدم توفيق در كارها چه واكنشي از خود نشان دهد . زيرا تحت هيچ شرايطي تصميم گيري و برخورد با مشكلات را تجربه نكرده است و طبيعي است كه نه تنها در زمان حال بلكه در زمان آينده نيز به جاي تجربه اندوزي و قرار گرفتن در جريان مواج زندگي ،‌به دنبال يك حامي ، يك نقطه اتكا و ساحلي امن و آرام باشد . چنين افرادي تغيير را به ندرت مي پذيرند و هميشه سعي در حفظ وضعيت با ثبات دارند . آيا چنين كسي در دنياي سراسر تغيير و تحول امروزي كه دگرگوني هاي كلي يا جزيي را سبب مي شود جايي براي موفقيت و كاميابي خواهد داشت ؟

    با ايجاد مقرراتی ، سلامت و سعادت خانواده را تضمين كنيم .

    برخي از خانواده ها نوجوان را به بهانه به دست آوردن تجربه و آزادي به حال خود رها مي كنند. اما آيا نوجوان توان تصميم گيري صحيح و منطقي را در تمام شرايط زندگي دارد ؟ و اصلاً به دست آوردن تجربه به چه قيمتي ؟ گاهي به دست آمدن برخي تجربيات به قيمت اشتباهات جبران ناپذيري تمام مي شود كه سعادت و سلامت را براي نوجوان به آرزويي محال و دست نيافتني تبديل مي كند . از آنجا كه نوجوان تجربه لازم را براي زيستن در اجتماع بزرگ كسب نكرده و در بيشتر مواقع در تصميم گيري ها تابع احساسات و عواطف دروني خود مي باشد ، الزامي است كه از سوي والدين به شيوه اي اصولي مورد كنترل و نظارت قرار گيرد. نوجوان به دليل خصوصيات خاص اخلاقي مثل زودباوري ، بسيار سريع تحت تأثير رفتار ، سخنان و كردار ديگران قرار مي گيرد و به سبب كم تجربگي به سرعت ، افكار ديگران را پذيرفته و به خواست هاي آنان تن مي دهد. از آنجا كه نوجوان سريع دست به عمل مي زند و بيشتر اوقات به صورت احساسي عمل مي كند تا آنكه عقل سليم و منطق بر رفتارش حكمفرما باشد ، لذا منطقي است تا با وضع پاره اي از مقررات و محدوديت ها، سلامت ، سعادت و بقاي خانواده و جامعه را تضمين كنيم . اما چه كنيم تا نوجوان در برابر اين مقررات وضع شده واكنش عنادآميزي از خود نشان نداده ، آنگونه رفتار كند كه به صلاح و سعادت او كمك مي كند ؟

    پذيرفتن تفاوت هاي اساسي و ایجادرابطه دوستانه

    اگر در تعامل هاي روزمره به فرزندمان فرصت اظهار نظر بدهيم و در مورد كارهاي گوناگون با او به شور بنشينيم ، در عين كمك به استقلال شخصيت او ، حس مسئوليت پذيري و اعتماد به نفس را نيز در وي تقويت كرده ايم . در سخنان پيشواي شيعيان آمده است كه فرزند شما در هفت سال سوم زندگي ، مشاور شما در كارها باشد.

    مشورت با نوجوانان چند مزيت دارد . اول اينكه به دنياي بزرگسالان راه مي يابد و دوم به وسيله برخورد انديشه هاي نوجوان و والدين ، كم كم نگرش صحيح در او شكل مي گيرد و متوجه مي شود كه قوانين وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمين آسايش او وضع شده اند و اگر اعتراضي به برخي مفاد اين قوانين داشته باشد مي تواند به وسيله بحث و گفتگو در مورد آن صحبت كرده و به تعادلي نسبي دست يابد . آنگونه كه رضايت نوجوان و والدين ، هر دو جلب شود و در اين ميان رابطه محبت آميز و دوستانه اي بين آنها شكل گيرد و هر دوي آنها از نيازها ، خواسته ها و توانايي هاي يكديگر بيش از پيش آگاهي يابند . به اين وسيله برخورد و عدم تفاهم بين آنها به پايين ترين درجه ي خود خواهد رسيد ؛ زيرا مشاجره و عدم تفاهم ، بدان علت در روابط روز مره و بين افراد پيش مي آيد كه از روحيات و خصوصيات طرف مقابل مطلع نيستند و نمي توانند از زاويه او به مسائل بنگرند . ما مي انديشيم ديگران نيز بايد مثل ما فكر كنند چرا كه هيچگاه از زاويه نقد به خود و كردارمان نمي نگريم . خصوصاً در مورد كساني كه دوستشان داريم . مي خواهيم طوري رفتار كنند كه ما مي پسنديم و در اين ميان فرزندان جايگاه خاصي دارند .
    بد نيست اگر والدين تفاوتي بين نوجواني خود و نوجواني فرزندشان در اين روزها قائل باشند چرا كه شرايط ، ويژگي ها و خصوصيات اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، نگرشي و سطح توقع نوجوانان در آن روزها و امروزه تفاوت هاي اساسي كرده و اگر نتوانيم اين تفاوت ها را بپذيريم هيچگاه نخواهيم توانست رابطه اي دوستانه و مبني بر احترام متقابل با فرزندمان ايجاد كنيم . خوب است بپذيريم نوجوان حق دارد ديدگاه خاص خود را نسبت به مسائل داشته باشد . در بسياري موارد گفتگوهاي والدين و نوجوانان ، بدون نتيجه اي منطقي به انتها مي رسد. چرا كه هيچ يك از طرفين تلاشي در جهت پذيرش يكديگر نمي كنند . بنابراين يا بحث با فرياد و تحكم والدين ، كه فقط سعي كرده اند بدون دليل قابل فهم نوجوان ، نظر خود را به او تحميل كنند ، به پايان مي رسد و يا با قهر نوجوان و مغلوب شدن والدين. توجه داشته باشيد كه در جمله قبلي عبارت " بدون دلايل قابل فهم نوجوان " را به كار برديم ؛ زيرا در بسياري موارد عقايد و اظهارنظرهاي والدين به سود نوجوان بوده وادله اي منطقي و صحيح را به دنبال دارد. اما همين دلايل قابل فهم به گونه اي مطرح مي شوند كه براي نوجوان قابل درك و فهم نبوده و مورد پذيرش قرار نمي گيرد. پس بياييد به زباني مشترك بينديشيم . ببينيم براي تغيير نگرش در نوجوان چه نكاتي را رعايت كنيم تا مطلوب ترين نتيجه به دست آيد.

  2. کاربران زیر از R e z a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با فرزندان نوجوانمان چگونه صحبت كنيم

    شناختي كه سبب مي شود روي اعتقاداتمان پافشاري كرده و آنها را محترم بدانيم . به طوري كه به سادگي تغيير عقيده نداده افكار و ايده هاي ديگران را نپذيريم. پس براي تغيير نگرش مي بايست روي عنصر شناختي باورها تكيه كرد .



    در قسمت قبل مطالبي درباره ديدگاه نوجوانان نسبت به والدين، ايجاد مقررات براي سعادت و سلامت خانواده و ايجاد رابطه دوستانه با نوجوانان مطرح شد حال مي خوانيم...
    باورهاي غلط را با اطلاعات و شناخت صحيح تغيير دهيم
    ابتدا خوب است بدانيم نگرش افراد از چه اجزا و عناصري تشكيل مي شود تا پس از آن به تغيير آن نوع نگرش بپردازيم .
    ديدگاه يا نگرش افراد در مورد هر موضوعي از عناصر متفاوتي تشكيل يافته است ؛ از جمله عنصر شناختي ، عاطفي و آمادگي .
    اعتقادات ، ارزشها و باورهاي ما ، با توجه به شناختي كه در حيطه آن مورد بخصوص به دست آورده ايم ايجاد مي شوند.
    شناختي كه سبب مي شود روي اعتقاداتمان پافشاري كرده و آنها را محترم بدانيم . به طوري كه به سادگي تغيير عقيده نداده افكار و ايده هاي ديگران را نپذيريم. پس براي تغيير نگرش مي بايست روي عنصر شناختي باورها تكيه كرد . مي بايست باور غلط را با اطلاعات و شناخت صحيح و اصولي جديد و جايگزين كردن آنچه بهتر مي دانيم تغيير دهيم . زيرا تا انديشه هاي ما تغيير نكند رفتار ما متحول نخواهد شد. پس اولين گام ، تغيير شناخت و داشتن جايگزين براي آن نوع نگرش محسوب مي شود . بُعد ديگر نگرش ها ، عنصر عاطفي است . عاطفه اي كه نسبت به هر موضوع داريم ممكن است مثبت باشد يا منفي. البته عواطف مثبت يا منفي همراه با نوعي ارزشيابي هم هست . يعني يا آن پديده بخصوص را مي پسنديم و دوست داريم و يا نه . پس از مرحله شناخت بايد بدانيم كه چه چيزهايي براي فرد ، عواطف مثبت يا منفي ايجاد مي كند تا در تغيير نگرش از اين عواطف استفاده كنيم .
    هر نگرش ، آمادگي براي عمل و رفتار را در انسان ايجاد مي كند. زيرا آنگونه رفتار مي كنيم كه مي انديشيم. پس توجه به شرح حال ، گذشته و اكنوني كه براي رفتار امروزي فرد تقويت كننده خاص او تلقي مي شود نكته مهم ديگري است كه در صورت رعايت آن مي توان بيشتر به هدف نهايي كه تغيير در باورهاست رسيد .
    مثال : فرض كنيم متوجه شده ايم كه پسر نوجوان ما به سمت سيگار گرايش پيدا كرده و حتي مدتي است كه اين ماده افيوني را به عنوان تفريح و يا نشانه اي جهت ورود به دنياي بزرگسالي ( و يا به تعبير نوجوانان كم نياوردن در محفل دوستان ) مصرف مي كند . چطور مي توانيد با توجه به مطالب ذكر شده ، ذهنيت او را نسبت به مصرف سيگار تغيير داده از اعتياد او به اين معضل تقريباً همگاني ( و بعدها اعتياد افيوني ) ‌جلوگيري كنيد ؟
    بياييد با اين تمرين يادآوري كنيم . گفتيم نگرش يك عنصر شناختي دارد . پس در ابتدا بايد بدانيم كه فرزند نوجوان ما از سيگار چه مي داند ؟ چرا و چگونه مصرف آن را عادت رفتاري خود قرار داده؟ از مزايا و معايب آن چه مي داند ؟ عاطفه او نسبت به مصرف سيگار چيست ؟ آيا مي انديشد كه در مواقع بحراني ، هنگامي كه فشارهاي عصبي بر او وارد مي آيند اين ماده آرامش خاطر او را فراهم مي سازد ؟ پيشينه مصرف سيگار در كجاست؟ خانواده ، دوستان و ... ؟ پيش زمينه فكري و عملي آن از كجا پديد آمده و ...
    جذابيت و مقبول بودن پيام دهنده
    پس از دانستن اين مطالب ، خوب است نسبت به دانستني هاي خودمان تعصب نداشته باشيم. الزامي وجود ندارد كه فرزند فقط سخنان ما را ، آنهم به خاطر اين كه والدين او هستيم بپذيرد . بياييد ببينيم در آن مورد بخصوص ، نوجوان سخن چه كسي را بيشتر مي پذيرد . زيرا جذابيت و مقبوليت پيام دهنده يكي ديگر از موارد مهم و اساسي در تغيير نگرش محسوب مي شود . از آنجا كه گام اوليه ، شناخت صحيح و اصولي است پس مي توان اين اطلاعات لازم و اصولي را از متخصص آن فن دريافت كرد .
    برگرديم به مثال سيگار . مي توان نوجوان را به كسي معرفي كرد كه كارشناس آن موضوع بخصوص است . مثلاً يك پزشك به خوبي مي تواند بدون سوگيري ، معايب و مضرات سيگار را براي نوجوان بازگو كند و با تشريح مواد تشكيل دهنده آن به نوجوان بفهماند كه تنها تلقين و تصور خود ماست كه فكر مي كنيم با مصرف سيگار آرامش پيدا مي كنيم . وقتي شناخت نوجوان تغيير كرد حداقل در صورتي كه بار ديگر كبريت را روشن كرد در نزديك كردن آن به سيگار ترديد به خرج خواهد داد .

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با فرزندان نوجوانمان چگونه صحبت كنيم

    وقتي اشتباهي را از طرف فرزندمان مشاهده مي كنيم ، بيشتر در مقام موعظه بر مي‌آييم تا اينكه واقعاً دليل آن حادثه را جويا شده ، به درد دل او گوش فرا دهيم .


    در قسمت قبل مطالبي تحت عنوان تغيير باورهاي غلط با شناخت صحيح و جذابيت پيام دهنده بيان شد اينك مي پردازيم به ...


    شيوه هاي مختلف تأثير گذاري


    نكته بعدي شرايط تأثيرگذاري و تأثير پذيري افراد است .براي اين كه تأثيرگذاري به اوج برسد خوب است از شباهت ها شروع كنيم . درست است كه حتي دو انسان كاملاً مثل هم فكر نمي كنند ؛ اما نقاط مشتركي هم در افكار و عقايد حتي دو انسان متضاد يافت مي شود . پس خوب است از نقطه هايي شروع كنيم كه با هم اشتراك عقيده داريم تا بعد به تدريج به نكات اختلاف نيز نزديك شده باورهاي فرد را از كوچك به بزرگ تغيير دهيم .
    لازم است كه توجه پيام گيرنده را به محتواي پيام جلب كنيم . به وسيله بيان خاطره ، نقل تجربيات و به هر شكل كه كمك مي كند تا پيام گيرنده براي گوش كردن به سخنان ما انگيزه پيدا كند ، توجه او را به مطلب مورد نظر جلب كرده و اطلاعات لازم را به او عرضه كنيم .
    پس از انگيزه دادن و جلب توجه ، نوبت به ادراك است . بايد ببينيم پيام به چه شيوه اي بيشتر اثر مي كند . زيرا بعضي افراد ديداري هستند و برخي ديگر شنيداري . با توجه به اين نكته پيام مورد نظر را براي بعضي افراد به صورت تصويري و ديداري بيان مي كنند و براي برخي ديگر به صورت پيامهاي صوتي و شنيداري . مهم آن است كه پيام آن چنان واضح و روشن به فرد داده شود كه بپذيرد و يا حداقل مقدمات پذيرش او را فراهم آورد . در مثال سيگار اگر نوجوان ما با ديدن قانع مي شود مي توان پس از آن كه اطلاعات مربوط به مضرات سيگار را از منبع مورد اعتماد خود ، ( معلم ، والدين ، پزشك ، روحاني محل يا هر فرد مورد احترام ديگر از نظر نوجوان ) دريافت كرد ،‌او را به مراكز مخصوص بيماران ريوي و بيماراني كه مبتلا به ناراحتي هاي قلبي و سيستم تنفسي هستند مثل بيمارستانها و مراكز راديولوژي برد تا با بيماراني كه به اين گونه ناراحتي ها مبتلا شده اند صحبت كند و آنها را از نزديك ببيند . وقتي متوجه شود كه اكثر آنها در اثر مصرف سيگار به اين نوع بيماريها مبتلا شده اند ( و يا حداقل بيماري آنها را تشديد كرده است ) خاطره تلخ رنج و ناراحتي اين افراد را به ذهن سپرده و راهي مطمئن ( و بدون كشمكش بين والدين و فرزندان ) جهت ترك سيگار و تغيير نگرش در نوجوان شكل مي گيرد.

    تأثير مهم مشوق ها
    به جرأت مي توان ادعا كرد تمام انسان ها به نحوي ، سودجو و منفعت طلب هستند . پس جهت تغييرعقيده ، فرد بايد به عينه ببيند چيزهايي كه در صورت تعويض باورهايش دريافت مي كند بيشتر از آن چيزهايي است كه هم اكنون دارد. مشوق ها عوامل مهمي هستند كه نبايد ناديده گرفته شوند. لازم است نوجوان را جهت تغيير تشويق كرد و از آن نوع ابزار و امكاناتي ( مادي يا معنوي ) بهره جست كه براي نوجوان عامل تشويقي و تقويت كننده محسوب مي شوند ( طبيعي است كه مشوق ها در افراد گوناگون متفاوت است. ما در صورتي مي توانيم ديگران را متقاعد كرده و تغيير نگرش در آنها به وجود آوريم كه خودمان نسبت به آنچه كه مي گوييم ، معتقد بوده و به آن عمل كنيم . چگونه مي توان موضوعي را به كسي باوراند ، در حالي كه خود نسبت به حقانيت آن با ترديد برخورد مي كنيم . پس قبل از هر كاري مي بايست خودمان را قانع كرده ، به ثبات برسانيم . چطور انتظار داريم نوجوان به حرف پدر سيگاري خود گوش داده و ترك اعتياد كند ؟ تمام تلاشها و صحبت هاي پدر با يك كلام نوجوان كه ( پس چرا خودت سيگار مي كشي ؟ ) مورد ترديد قرار مي گيرد .
    از تلاش جهت متقاعد كردن ديگران در جمع جداً بپرهيزيم .زيرا بيان اشتباهات در جمع است و فرد در مقابل آن موضع منفي اتخاذ كرده ، نه تنها پذيراي سخنان ما نمي شود بلكه به نفي آن نيز خواهد پرداخت .
    در بيان مطالب ، از جملات زيبا ، كوتاه و مورد پذيرش فرد استفاده كنيم و از تداخل مسائل مختلف با يكديگر بپرهيزيم . قدرت تفكيك مسائل ، مهمترين توانايي ما در برخورد هاي اجتماعي محسوب مي شود. در صحبت ها سعي كنيم گام به گام پيش برويم . اول پايه باورها را محكم كنيم و بعد به مراحل بعدي برسيم . يكي از اصلي ترين روش هاي تغيير نگرش در روان شناسي " قدم به درگاه خانه " نام دارد . به عبارت بسيار ساده اين روش را مي توان اين گونه معني كرد : اگر ما بتوانيم تقاضاهاي كوچك خود را به فردي بقبولانيم مي توانيم انجام كارهاي بزرگتر و مهمتر را نيز به او بقبولانيم . پس براي تغيير باورها كه طبيعتاً تغيير در رفتار را به دنبال خواهد داشت لازم است از نكات ريز شروع كرده و به كليات برسيم .

    تأثير گوش كردن و سئوال كردن در بهبود روابط اجتماعي
    با زور و تزوير نمي توان ديگران را قانع كرد . براي متقاعد كردن ديگران بايد با نرمي و مدارا رفتار كرد. استفاده از زور شايد در كوتاه مدت ، نتيجه بخش بوده و رفتار مطلوب را به دنبال داشته باشد. اما در درازمدت تأثير معكوس و منفي خواهد داشت . زيرا به محض برطرف شدن عامل فشار و يا كم رنگ شدن قدرت آن اهرم ، رفتار نامطلوب بازگشت كرده و با شدت بيشتري تكرار مي شود . اگر در برابر فرزندي كه سيگار كشيدن را راهي براي فرار از مسائل يافته ، زور ، خشونت ، پرخاشگري و احتمالاً تنبيه بدني را پيشه كنيد ، هر جا كه شما به عنوان عامل تنبيه حضور نداشته باشيد ، كوچه و خيابان ، پارك يا حتي دستشويي منزل ، محل مناسبي براي تكرار عمل ناشايست نوجوان خواهد بود . پس رفتار از بين نرفته ، حتي اگر در حضور شما و در مقابل ديدگان شما صورت نگيرد .
    تكرار بيش از حد در متقاعد كردن ديگران زياد نتيجه بخش نيست . زيرا سبب دور شدن فرد از مطلب و بي حوصلگي طرف مقابل در شنيدن مي شود . استفاده از شيوه هاي درست گوش كردن و سئوال كردن به شكل معجزه آسايي در بهبود روابط اجتماعي و ارتباطي ما مؤثر مي افتد. چرا كه ما آدمها بيشتر دوست داريم حرف بزنيم تا اينكه گوش كنيم. وقتي اشتباهي را از طرف فرزندمان مشاهده مي كنيم ، بيشتر در مقام موعظه بر مي‌آييم تا اينكه واقعاً دليل آن حادثه را جويا شده ، به درد دل او گوش فرا دهيم . خوب است در زمان لازم به صحبت هاي نوجوان گوش دهيم و با سخنان بجا و به موقع و به دور از نصيحت ، بحث را در جهتي كه مي خواهيم هدايت كنيم. همه ي ما از نصيحت شنيدن بيزازيم و در برابر آن مقاومت مي كنيم . به همين علت توصيه اكيد بر اين است كه از نصيحت مستقيم نوجوان بپرهيزيد و با ايجاد زمينه مساعد و استفاده از تجربيات ديگران ، آنگونه صحبت كنيد كه نوجوان متوجه شود منافع خود او در كار است. با توجه به نكاتي به همين سادگي ، ‌از بسياري سوء تفاهمات و كشمكش هاي كلامي والدين و نوجوانان كاسته مي شود . منزل تنها مكان آسايش و محل امنيت جسمي و رواني مي گردد تا اين كه به شكل ميدان كارزاري جهت غلبه يكي از طرفين (‌ والدين يا نوجوان ) در آيد . و آيا معني واقعي خانه و خانواده چيزي غير از اين است ؟

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14267
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با فرزندان نوجوانمان چگونه صحبت كنيم

    با سلام و تشکر متاسفانه دو ماه قبل که با مادرش گوش بسرم رو چک کردیم چند تا فایل م ناجور داشت ولی از مدرسه که امد فهمید گوشیش دست خورده و خیلی ناراحت شد خبر نداشتیم گوشیش برسی دیگران رو ذخیره میکنه البته فکر میکنم زیادتو این وادی نباشه بیشتر تو وایبره برای ارتباط با دوستاش چو تنهاست من فرزند دیگری ندارم الان 10 روزه خیلی با اون مدارا میکنم سعی دارم ارتباطم رو با اون صمیمی کنم نمی دنم چه طور میتونم موفق بشم اگه راه کاری دارید ممنون میشم راهنمایی کنید من را

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد