نوشته اصلی توسط
راضیه47
سلام.من با خواهرم که احتلاف سنی کمی داریم رابطه بسیار صمیمی دارم.خواهرم از اول ازدواجش با زندگیش مشکل بسیاری داره و اصلا از زندگیش راضی نیست.همش درگیری های زندگیش و هم و غصه هاش رو با من درمیون میذاره و اعصاب و روز منو بهم میریزه.الان دو تا بچه داره و همچنان مشکلات زندگیش و ناراضیتش تموم نشده و مدام همه مشکلاتش رو با من درد دل میکنه.من 25 سالمه.از وقتی که خواهرم ازدواج کرده که 9 سالی میشه من همدرد حرفاش بودم.الان به حدی افسرده و غمگین شدم که کنترل اعصابم رو هم ندارم و بسیار یه زندگی و ازدواج و بچه دار شدن احساس ترس و بدبینی دارم.حتی انقدر فکرم با حرف هر روز خواهرم بهم میریزه که نمیتونم کارای روزمره خودم رو انجام بدم.انقدر افسرده و ناراحتم.از طرفی نمیتونم به خواهرم بگم که با من حرف نزنه چون فقط منو داره و اگه با منم حرف نزنه دق میکنه.من چی کار کنم؟احساس میکنم دارم تلف میشم