نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: راهی برای برگرداندن نامزد سابق

2235
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23609
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    سلام دوستان .من الان یه سال هست از همسرم که تو دوران عقد بودیم توافقی جدا شدیم خدا میدونه تو این یه سال چه ها که نکشیدم شاید دارم عذاب میکشم بخاطر عذابایی که تو اون مدتی که با هم بویدم رو میدم.میدونم تو اون مدت خیلی اذیتش کردم و اینقدر زیاد که الان هرچی ازش میخام که برگردیم میگه تو همون آدم سابق هستی و عوض نشدی و میگه از هرچی زنه زده شده و اصلا دیگه به ازدواج فکر نمیکنه . اما من واقعن پشیمونم و میخام هر طور شده دوباره سایه زندگیم بشه .البته بگما قبل از جدایی هم همش میگفتم اما قبول نکرد . خواهش میکنم نگین که فراموشش کنم یه راهی بگین که دوباره به زندگی امیدوارش کنم و باورش که واقعا از ته دل عوض شدم و بی نهایت دوستش دام .نمیدونم بعضی اوقات فکر میکنم به دوستش تو فیس بوک یه پیام بدم ازش درخواست کمک کنم اما نمیدونم ایت کار درسته یا نه و اینکه همسر سابقم برداشت بد نکنه ؟توروخداااااااااااااااا کمک حتی یه بار درخواست دیدار کردم اما رد کرد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : راه هایی برای برگرداندن نامزد سابق بعد از جدایی

    خب دلیل جدا شدنتون چی بود ؟؟؟؟ظاهرا شما درست عمل نکردید و رفتار نادرستی داشتی , چون هم شما میگی عوض شدمو میخوام برگردم هم اون به هیچ وجه قبول نمیکنه شما رو !! مشکلتون چی بوده ؟؟؟شاید واقعا رفتاری کردی که دیگه مهر خودتو از دلش انداختی بیرونو دیگه دلش با شما نیست .شاید دیگه دوستت نداره و به قولی تمام پلای پشت سرتو خراب کردی .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : راه هایی برای برگرداندن نامزد سابق بعد از جدایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط میخک 2 نمایش پست ها
    سلام دوستان .من الان یه سال هست از همسرم که تو دوران عقد بودیم توافقی جدا شدیم خدا میدونه تو این یه سال چه ها که نکشیدم شاید دارم عذاب میکشم بخاطر عذابایی که تو اون مدتی که با هم بویدم رو میدم.میدونم تو اون مدت خیلی اذیتش کردم و اینقدر زیاد که الان هرچی ازش میخام که برگردیم میگه تو همون آدم سابق هستی و عوض نشدی و میگه از هرچی زنه زده شده و اصلا دیگه به ازدواج فکر نمیکنه . اما من واقعن پشیمونم و میخام هر طور شده دوباره سایه زندگیم بشه .البته بگما قبل از جدایی هم همش میگفتم اما قبول نکرد . خواهش میکنم نگین که فراموشش کنم یه راهی بگین که دوباره به زندگی امیدوارش کنم و باورش که واقعا از ته دل عوض شدم و بی نهایت دوستش دام .نمیدونم بعضی اوقات فکر میکنم به دوستش تو فیس بوک یه پیام بدم ازش درخواست کمک کنم اما نمیدونم ایت کار درسته یا نه و اینکه همسر سابقم برداشت بد نکنه ؟توروخداااااااااااااااا کمک حتی یه بار درخواست دیدار کردم اما رد کرد
    یک رابطه عین ظرف شیشه ای هست باید سعی کنی نشکنی
    اگه شکستی بعد درست کردنش خیلی سخته و اگرم درست بشه مثل اولش نمیشه
    امضای ایشان
    برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.

  4. کاربران زیر از ALI.ENG بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23609
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    بگم باورتون نمیشه سر خرید سوغاتی . راستش آخرین دعوامون سر خرید سوغاتی بود که من بهشون گفتم برای همکارت یه کم بیشتر سوعاتی بخر رو دربایستی یاهاش داریم . اما اون برگشت گفت زندگی خودمه هر تصمیمی بخوام خودم میگیرم و اجازه نمیدم کسی دخالت کنه (عین حملاتش ) منم از این حرفش ناراحت شدم که چرا گفته هرکسی من که همسرش هستم براش مثل هرکس می مونم ؟ البته الان فکر میکنم شاید اون لحظه اون عصبانی شده .البته بارها هم سر همین موضوعات کوچیک دعوا داشتیم. راستش روز اولی که اومدن خواستگای به جای اسم پدرشون اسم عموشونو اعلام کردن بعد درآمدشو نگفتن که ماهی 50 هزار تومن براش میمونه و با وجود اینکه ما تاریخ عروسی رو بهشون گفیم و قبول کرن یکسال عقب انداختن . سر شاباشای بله برون 6 بار به خونه ما زنگ زدن اون همش مگه چقدر بود 300 تومن که اینو بدین به ما مال ماست . بگم باورتون شاید نشه گفتن خرج مهمونای عروسی رو باید خودتون بدین و جهاز هم باید کامل بیارین و هزار و یکی مسایل مادی دیگه که من با وجودی که ناراحت بودم همه رو تحمل میکردم تا اینکه این آخرا تحملم تموم شد و همش این اعتراضارو به همسرم میکردم ایشون هم یه بار منو دلداری نداد و همش میگفت مادرم درست میگه تو برداشتت بده . چند بار وقت مشاوره گرفتم ولی میگفت تو حساسی من مشکلی ندارم تو باید خودت بری من نمیام میگفتم باشه من مشکل دار بیا که مشکل من حل بشه باز قبول نکرد دوبار سر همین مشاوره رفتن بحث اساسی داشتیم و ..... چندین چیزای دیگه که مشکل ما با خودمون نبود با خانواده ها بود واسه اینه میگم مقصر منم .راستش چند روز قبل از جدایی چون فارغ التحصیل شده بود گل و شیرینی خریدم با آژانس فرستادم دم شرکتشون که خیلی خوشش اومد روز جدایی بعد ار اتفاق لعنتی زنگ زد بهم آنچنان با اشک و گریه و زجه بهم گفت بخدا نمی خواستم اینطوری بشه همش تفصیر بابا بود بابا مارو از هم جدا کرد من نمی خواستم ازت جدا شم (منظورش پدر منه ) آره چندباری که باهاش حرف زدم همش میگه ما با هم جور نیستیم همش از آینده میترسه که با بچه این اتفاق نیوفته و میگه تازه راحت شدم من از هرجی زنه دیگه بدم میاد .همیشه گله از این داشت که چرا من نمی رم با مادر ایشون در مورد مشکلاتمون مشورت کنم میگفت دلم می خواست یه بار بری با مادرم صحبت کنی .اما خب من اون احساس میکردم زندگی جداگانه ای تشکیل دادیم و باد مشکلاتمون رو خودمون حل کنیم . حالا میشه بگین چیکار کنم که دوباره دوستم داشته باشه و مهرم دوباره به دلش بشینه / راستش دو روزه دارم به این فکر میکنم برم دم خونشون کشیک بدم و مادرشو ببینم راستش هم دلم براشون تنگ شده و میدونم الان که تقریبا همون روزایی هست که از هم جدا شدیم میدونم حال مادرش هم زیاد میزون نیست . هم از ایشون کمک بخوام واسه کمک .به نظرتون اینکارو انجام بدم ؟به نظرتون با توجه با این توضیحات چیکار باید انجام بدم با توجه به اینکه لحظه بعد از جدایی بهم گفت پدرت باعث جدایی ماشد بنظرتون چیکار کنم . البته چند وقت پیش پدرشو دیدم بهم همون حرفارو زد که بابات مقصره ما هنوز به فامیلامون نگفتیم که این اتفاق افتاده درس تو رو بهونه گرفتیم که شاد دوباره همه چی درست شه تو هنوز عروس ماهستی بعد آخر گفت شاید دوباره همه چی درست شه .مادرش هم همینو گفت . تورو خدا کمکم کنید من چیکار کنم از مشاورم خواستم بهش زنگ بزنه راضیش کنه اونجا همدیگه رو ببینیم که قبول نکرده . دیگه نمیدونم چی کنم . ولی میدونم خیلی دوستش دارم و نمی تونم فراموشش کنم و دارم دیوونه میشم حتی خانوادم و حتی بابام که هر چند وقتی سراغشو ازم میگیرن

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    نقل قول نوشته اصلی توسط میخک 2 نمایش پست ها
    بگم باورتون نمیشه سر خرید سوغاتی . راستش آخرین دعوامون سر خرید سوغاتی بود که من بهشون گفتم برای همکارت یه کم بیشتر سوعاتی بخر رو دربایستی یاهاش داریم . اما اون برگشت گفت زندگی خودمه هر تصمیمی بخوام خودم میگیرم و اجازه نمیدم کسی دخالت کنه (عین حملاتش ) منم از این حرفش ناراحت شدم که چرا گفته هرکسی من که همسرش هستم براش مثل هرکس می مونم ؟ البته الان فکر میکنم شاید اون لحظه اون عصبانی شده .البته بارها هم سر همین موضوعات کوچیک دعوا داشتیم. راستش روز اولی که اومدن خواستگای به جای اسم پدرشون اسم عموشونو اعلام کردن بعد درآمدشو نگفتن که ماهی 50 هزار تومن براش میمونه و با وجود اینکه ما تاریخ عروسی رو بهشون گفیم و قبول کرن یکسال عقب انداختن . سر شاباشای بله برون 6 بار به خونه ما زنگ زدن اون همش مگه چقدر بود 300 تومن که اینو بدین به ما مال ماست . بگم باورتون شاید نشه گفتن خرج مهمونای عروسی رو باید خودتون بدین و جهاز هم باید کامل بیارین و هزار و یکی مسایل مادی دیگه که من با وجودی که ناراحت بودم همه رو تحمل میکردم تا اینکه این آخرا تحملم تموم شد و همش این اعتراضارو به همسرم میکردم ایشون هم یه بار منو دلداری نداد و همش میگفت مادرم درست میگه تو برداشتت بده . چند بار وقت مشاوره گرفتم ولی میگفت تو حساسی من مشکلی ندارم تو باید خودت بری من نمیام میگفتم باشه من مشکل دار بیا که مشکل من حل بشه باز قبول نکرد دوبار سر همین مشاوره رفتن بحث اساسی داشتیم و ..... چندین چیزای دیگه که مشکل ما با خودمون نبود با خانواده ها بود واسه اینه میگم مقصر منم .راستش چند روز قبل از جدایی چون فارغ التحصیل شده بود گل و شیرینی خریدم با آژانس فرستادم دم شرکتشون که خیلی خوشش اومد روز جدایی بعد ار اتفاق لعنتی زنگ زد بهم آنچنان با اشک و گریه و زجه بهم گفت بخدا نمی خواستم اینطوری بشه همش تفصیر بابا بود بابا مارو از هم جدا کرد من نمی خواستم ازت جدا شم (منظورش پدر منه ) آره چندباری که باهاش حرف زدم همش میگه ما با هم جور نیستیم همش از آینده میترسه که با بچه این اتفاق نیوفته و میگه تازه راحت شدم من از هرجی زنه دیگه بدم میاد .همیشه گله از این داشت که چرا من نمی رم با مادر ایشون در مورد مشکلاتمون مشورت کنم میگفت دلم می خواست یه بار بری با مادرم صحبت کنی .اما خب من اون احساس میکردم زندگی جداگانه ای تشکیل دادیم و باد مشکلاتمون رو خودمون حل کنیم . حالا میشه بگین چیکار کنم که دوباره دوستم داشته باشه و مهرم دوباره به دلش بشینه / راستش دو روزه دارم به این فکر میکنم برم دم خونشون کشیک بدم و مادرشو ببینم راستش هم دلم براشون تنگ شده و میدونم الان که تقریبا همون روزایی هست که از هم جدا شدیم میدونم حال مادرش هم زیاد میزون نیست . هم از ایشون کمک بخوام واسه کمک .به نظرتون اینکارو انجام بدم ؟به نظرتون با توجه با این توضیحات چیکار باید انجام بدم با توجه به اینکه لحظه بعد از جدایی بهم گفت پدرت باعث جدایی ماشد بنظرتون چیکار کنم . البته چند وقت پیش پدرشو دیدم بهم همون حرفارو زد که بابات مقصره ما هنوز به فامیلامون نگفتیم که این اتفاق افتاده درس تو رو بهونه گرفتیم که شاد دوباره همه چی درست شه تو هنوز عروس ماهستی بعد آخر گفت شاید دوباره همه چی درست شه .مادرش هم همینو گفت . تورو خدا کمکم کنید من چیکار کنم از مشاورم خواستم بهش زنگ بزنه راضیش کنه اونجا همدیگه رو ببینیم که قبول نکرده . دیگه نمیدونم چی کنم . ولی میدونم خیلی دوستش دارم و نمی تونم فراموشش کنم و دارم دیوونه میشم حتی خانوادم و حتی بابام که هر چند وقتی سراغشو ازم میگیرن
    دوست عزیز الان گویا شما قصد دارید به زندگی با همسر سابقتون برگردین
    الان با شوهر سابقتون در تماسید؟
    نظر ایشون دقیقا چیه در موردت یا هنوز حرف نزدی؟
    مشکلات قبلی که باهاش داشتی حل شده؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23609
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    آره قصدم اینه دوبار باهاش تماس گرفتم ولی میگه ما واسه هم ساخته نشیدم اگه با بچه این اتفاق بیفته که بدتره . یکسره به آینده بدبین هست میترسه که گذشته تکرار شه خواهرش هم تو متن پیام کوتاهش همینو نوشت که نمیدونیم شرایط جور میشه یا گذشته دوباره تکرار میشه من خودمو عوض کردم ولی مشکلاتمون باید در کنار هم حل بشه که ایشون قبول نمی کنن و. چیکار کنم تا راضیش کنم که حداقل یه بار ببینه منو؟

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    نقل قول نوشته اصلی توسط میخک 2 نمایش پست ها
    آره قصدم اینه دوبار باهاش تماس گرفتم ولی میگه ما واسه هم ساخته نشیدم اگه با بچه این اتفاق بیفته که بدتره . یکسره به آینده بدبین هست میترسه که گذشته تکرار شه خواهرش هم تو متن پیام کوتاهش همینو نوشت که نمیدونیم شرایط جور میشه یا گذشته دوباره تکرار میشه من خودمو عوض کردم ولی مشکلاتمون باید در کنار هم حل بشه که ایشون قبول نمی کنن و. چیکار کنم تا راضیش کنم که حداقل یه بار ببینه منو؟
    من نمیدونم چیکارش کردین که کلا فراری شده ازتون
    ولی بازهم با پادرمیانی مادرش یا خواهرش میتونید باهاش ملاقات کنید
    نهایتا بگید چیکار کرده بودین که الان خودتونو عوض کردین؟

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23609
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهی برای برگرداندن نامزد سابق

    مرسی خانم بهاره ولی خب چون زندگیمو دوست دارم و احساس میکنم این وظیفه خانمه که برای زندگیش بجنگه و اینکه الان به این نتیجه رسیدم که این دروغای اولشون بخاطر این بوده که منو بدست بیاره .همانطور که خودش گفته بود قبلا گفته بود . . اینکه الان به این نتیجه رسیدم که برای زندگیم باید بجنگم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد