دختر 27 ساله ای هستم، 3 سال از عقد و یک سال از ازدواج من و همسرم میگذره، قبل از عقد همسرم قول یک زندگی ایده آل رو بمن داده بود و رفته رفته متوجه شدم نه از زندگی ایده آل خبری هست و نه از تلاش برای به دست آوردن حتی خودش رو دانشجوی دکترا معرفی کرد که حتی پایان نامه ارشد رو ه تحویل نداده بود که من بعد فهمیدم، نسبت به همسرم به خاطر دروغ هایی که گفته بود که مثلا تا یکسال بعد از عقد خونه میخرم و حقوقم کافیه و غیره ...، سرد شدم، انقدر دروغ گفت بمن که سردی من تا حدی شد که بینمون فاصله افتاد و حتی با هم وارد رابطه زناشویی نشدیم، و اون همیشه من رو مقصر جلوه داد که مریضی روحی و جنسی داری در صورتی که من حتی به روانشناس و پزشک زنان مراجعه کردم و مشکلی تشخیص داده نشد، در صورتی که ایشون واقعا مرد سرد مزاجی هست و حتی یکبار بمن گفت که مشکل داره و بعد زد زیرش، ما هیچ رابطه زناشویی بعد ازین مدت باهم نداشتیم، الان دو ماه هست که خونه رو ترک کردم و واقعا هیچ دلخوشی به برگشت ندارم تا بخوام ادامه بدم، ایشون هم مثل همیشه که بحثمون میشد تلفن رو برمیداره به التماس به اطرافیان که من برگردم... اگر ممکن هست من رو راهنمایی کنین که چه راهی میتونه من رو به مسیر درست هدایت کنه سپاس.