بیماری افسردگی در این سن بین افراد رایج است كه از علائم آن می توان مشكلات خواب، پرخوری، كم خوری، گوشه گیری و انزوا _ حساس و زودرنج شدن _ داشتن افكار مرگ و نابودی گریز از افراد و جامعه و احساس پوچی را نام برد.



اصولاً بازنشستگی ، یك مرحله از زندگی به شمار می رود كه تازه و جدید است و باید فرد حتماً با موقعیت خو بگیرد. چون كه فرد در این سال ها درس خوانده و حرفه ای یاد گرفته و می بینیم كه به یكباره این مسیر 50 ساله تمام می شود و فرد احتیاج دارد كه با این فاز جدید تطابق پیدا كند. معمولاً هر موقعیت جدید استرس زاست. اگر خود فرد دلبستگی و سرگرمی داشته و در خانواده جایگاهی داشته باشد این مشكل كمتر و تقریباً حذف می شود اما اگر فرد در خانواده موقعیت خوبی نداشته و با افراد خانواده تفاهم نداشته باشد و نتواند ارتباط برقرار كند.

محیط و موقعیت جدید برای او استرس آور است و به دنبال آن فرد واكنش روان شناختی نشان می دهد از جمله افسردگی، اختلال در تعاملات زناشویی، پرخاشگری و شاید تركیبی از همه اینها. این مشكلات در یك سال اول بیشتر است و بعد از گذشت زمان و خو گرفتن با شرایط به مرور كم می شود. البته اگر فرد بتواند از همان ابتدا سرگرمی جدیدی پیدا كرده و خود را مشغول كند تا از این فضای راكد و خسته كننده دوری كند این علایم حذف می شود وگرنه اثرات آن همچنان تداوم پیدا می كند و دوران سختی در زندگی فرد بازنشسته به وجود می آید .

مشكل دیگری كه در این میان می تواند خود را نشان دهد ، داشتن یا نداشتن توان اقتصادی است. عاملی كه باعث ناراحتی، برخورد و پرخاشگری می شود و افسردگی را تشدید می كند به خصوص اینكه فرد در خانه مشكلاتی هم داشته باشد. بیماری افسردگی در این سن بین افراد رایج است كه از علائم آن می توان مشكلات خواب، پرخوری، كم خوری، گوشه گیری و انزوا _ حساس و زودرنج شدن _ داشتن افكار مرگ و نابودی گریز از افراد و جامعه و احساس پوچی را نام برد.

مسأله دیگراین است كه اگر زن و شوهر با هم تعارضاتی داشته باشند در آن صورت مجبور هستند یكدیگر را تحمل كنند و چون علاقه ای به یكدیگر ندارند و با هم تطابق شخصیتی ندارند در نتیجه به هم صدمه می زنند و روابط زناشویی آرامی نخواهند داشت كه در این صورت بنیان و سازمان خانواده به هم می ریزد و آزادی فرد محدود می شود كه افسردگی را در پی خواهد داشت.
در این مرحله زنان در نقش همسر وظایف مهمی دارند كه عشق ورزیدن و محبت كردن و ایجاد روابط دوستانه از جمله آنهاست. باید روابط زندگی زناشویی را محترم شمرد و زن و شوهر از یكدیگر حمایت كنند و جایگاه فرد را در خانواده محترم بدانند. اگر خانواده و زن و شوهر همدیگر را درك نكنند و بخواهند به اجبار یكدیگر را تحمل كنند بالاخره روزی این حوصله تمام می شود و منجر به دعوا و درگیری می شود. به همین دلیل به فكر طلاق و جدایی از هم می افتند. ولی با كمی حوصله و درك شرایط و موقعیت همسر می توان از خیلی برخوردها و ناآرامی ها در زندگی جلوگیری كرد.
یكی از ابعاد مهم وجودی انسان در زندگی تنوع طلبی است. ما ذاتاً چون تنوع طلب هستیم قاعدتاً به تفریح و سرگرمی احتیاج داریم كه یكی از آنها می تواند كار كردن باشد كه مهمترین جنبه آن سرگرمی است و اگر كسی از كار خود راضی باشد اصلاً احساس خستگی نمی كند و از آن لذت می برد و لحظات شادی بخش و به یاد ماندنی برای او به وجود می آورد كه این اصل مهم بهداشت روانی است. حالا اگر این عامل به طور ناگهانی حذف شود و چیز مهمی جایگزین آن نشود فرد در اوج استرس و فشار روانی قرار می گیرد كه منجر به پیش آمدن پیامدهای منفی بعد از آن می شود و فقط یك سرگرمی و كار است كه می تواند او را از این حالت خارج كند تادوباره آرامش روحی خود را باز یابد.


چند روز اول بازنشستگی خوب است زیرا ما یك آدم را كه زیاد نمی دیدیم در خانه كنار بچه ها و همسرش است اما این تازگی بعد از چند روز از بین می رود و فرد كسل و مغموم شده و به دنبال این بی حوصلگی فرد با همسرش دچار چالش می شود در پخت و پز غذا دخالت می كند و به آن سرك می كشد، در مسائل خانه، همسر و بچه ها داخل می شود و همه اهل خانه دچار فشارهای عصبی شدید می شوند. به دنبال این برخوردها فرد از خانه بیرون می زند و به ناچار به پارك ها روی می آورد و سعی می كند تمام وقت خود را صرف نشستن در پارك ها و روزمرگی می كند.
نقش همسر دراین مقطع بسیار حیاتی است. او باید به همسرش عشق بورزد و عاشقانه او را دوست داشته باشد و این دوران جدید زندگی همسرش را درك كند و برای او برنامه ریزی كند.

در مسائل خانه نظر او را بپرسد و سعی كند در كارهای خانه او را شریك كند و او را به كار مشغول كند تا از یك جا نشستن و گوشه گیری او جلوگیری شود. زن و شوهرها در این مقطع باید برای زندگی شان برنامه ریزی كنند چون بعد از سال ها كار و تلاش، وقت بیشتری را در كنار یكدیگر هستند و برای تفریح و سرگرمی های خارج از منزل وقت بیشتری دارند چون در غیر اینصورت اگر علاقه و محبت نباشد مشكلات عدیده ای پیش می آید كه در آخر كار منجر به پیامدهای منفی و حتی طلاق می شود. زن سعی می كند شوهرش را مدام به بیرون از خانه بفرستد تا با هم كمتر در تماس و مجادله باشند از یكدیگر دوری می كنند و بعد هم مجبور می شوند همدیگر را تحمل كنند در نتیجه فرد حالت بیمارگونه پیدا می كند و در هیچ زمانی با محیط جدید و موقعیت خود سازگاری پیدا نمی كند.
در این وضعیت همسر باید كاری كند كه فرد بداند هنوز توانایی های زیادی دارد و هنوز می تواند مسؤولیت بعضی از كارها را قبول كند. می داند كه هنوزنابود نشده و وجود دارد و می تواند در خیلی از كارها مؤثر باشد.