نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: مشکل جدی در دوران نامزدی

1111
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23757
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل جدی در دوران نامزدی

    سلام
    خسته نباشید.
    مدتی پیش با خانمی اشنا شدم و بعد از یک مدت اشنایی با هم نامزد کردیم و برای اینکه بیشتر با اخلاق هم اشنا شیم عقد موقت بستیم بتونیم با هم کاملا اشنا شیم و بعد برای ازدواج تصمیم بگیریم. اوائل همه چیز خوب بود و ظاهرا مشکلی بعد . چند مدتی ظرف یکی دو سه روز رفتار این خانم کاملا تغییر کرد . از یک خانم مهربان و مودب تبدیل شد به یک خانم خیلی خشن بد دهن . بعد از چند روز بحث بالاخره تونستم راضیش کنم که دلیل این تغییر رو بگه . ایشون چند سال قبل مورد تجاوز جنسی از طرف چند نفر قرار گرفته . بعد اون قضیه دچار افسردگی شدید شده و تحت چند دوره درمان بوده . دارو مصرف میکرده و میکنه تا بهتر شده ولی گاهی دچار حمله عصبی میشه و تمام حالتهای افسردگی عود میکنه . با یکی از مشاورینش حرف زدم مفصل . با تمام قضایایی که پیش اومد حاضر به ادامه رابطه شدم . چند ماه بعد فهمیدم از اون حادثه ی تجاوز یک بیماری جنسی هم داره که مخفی کرده بود ازم . بعد از روزها کلنجار رفتن به علت علاقه ای که بین ما پیدا شده بود این رو هم پذیرفتم . تا جایی که تونستم کمکش کردم این مدت هم برای درمان بیماری روحی هم جسمی . متاسفانه زیاد اهل دروغ و مخفی کاری هست . به قول خودش ترس از سرزنش افراد بعد اون حادثه تبدیل به ادمی دروغگو کردتش . ولی اصل قضیه مربوط به حدود یک ماه پیش هست که باز دچار حمله عصبی شد و اینبار علائم بیماریش خیلی شدید عود کرده . مدام در فکر خودکشیه . تو همین مدت دو دفعه از خودکشی منصرفش کردم . مدام به خودکشی یا قرص خوردن یا رگ زدن فکر میکنه . نه حرفای افرادو مشاورین نه افراد مذهبی روش تاثیری نداره .و به هیچ وجه هم حاضر نیست شماره ی روانشناس اصلیش رو به من بده میگه اون چیزهایی میدونه که تو نباید بدونی و شخصی هست . از طرفی هم بسیار خشن و بد دهن شده . من یکی دو بار بحث جدایی رو پیش کشیدم بهم ابراز علاقه شدید میکنه و تهدید میکنه اگه رهاش کنم خودکشی میکنه و مطمئنم اینکارو میکنه و فقط تهدید نیست . چند بار خودکشی نا موفق داشته . من موندم . به بن بست رسیدم . منو راهمنمایی کنید . جان یک انسان برام خیلی مهمه . اگر جدا شدیم و رهاش کنم احتمال زیادی میدم خودشو نابود کنه . از طرفیم زندگی با چنین شخصی برام مفهومی نداره . خودمم دارم افسرده میشم . وظیفه اخلاقی و انسانی من چیه؟
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23370
    نوشته ها
    288
    تشکـر
    43
    تشکر شده 192 بار در 128 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    تمام داستان شما رو خوندم
    خیلی تلخ بود زندگی اون خانوم و شمایی که میخای همسر ایشون باشی
    حقیقت اینه که شما قبلا علاقه داشتی و الان گویا تنها ترحم داری بهش و به مرور زمان داره این علاقت از بین میره
    حالا سوال من اینه ازت
    ایا فکر میکنی بعد از دو سال که ازدواج کردین هم بتونی کنارش زندگی کنی یا بعد ازدواج ممکنه کم بیاری و بخای طلاقش بدی؟
    امضای ایشان
    برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.

  3. کاربران زیر از ALI.ENG بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    ینی حتی نمیدونستی بهش تجاوز شده؟
    بیماریش چی هس؟

    ب نظر خودت ..میتونی با همچین شخصیتی ی عمر زندگی کنی؟اصن از کجا معلوم همون فردای روز ازدواج متوجه خیلی از پنهون کاریای دیگش نشدی؟

    ینی چی ک مشاورشه . حرفایی هس ک خصوصیه و شما نباید بفهمی؟
    اگه قراره همسر ایندش بشی باید همه چیزو بدونی

    اصلا شما الان بهش ذره ای اعتماد داری؟یا اعتمادت از بین رفته؟
    علاقه چی؟علاقه داری؟دوسش داری؟
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23757
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ALI.ENG نمایش پست ها
    تمام داستان شما رو خوندم
    خیلی تلخ بود زندگی اون خانوم و شمایی که میخای همسر ایشون باشی
    حقیقت اینه که شما قبلا علاقه داشتی و الان گویا تنها ترحم داری بهش و به مرور زمان داره این علاقت از بین میره
    حالا سوال من اینه ازت
    ایا فکر میکنی بعد از دو سال که ازدواج کردین هم بتونی کنارش زندگی کنی یا بعد ازدواج ممکنه کم بیاری و بخای طلاقش بدی؟
    من هنوزم بهش علاقه دارم ولی یه چیزی هم به اسم عقل و منطق دارم که بهم میگه هیچوقت نمیتونی با همچین شخصی خوشبخت شی . فقط علاقه داشتن برای من مهم نیست . با کسی که هر لحظه ممکنه دست به خودکشی بزنه میشه زندگی کرد؟ به قول شما الان فقط حس ترحم هست که نگهم داشته یا بهتر بگم ترس از خودکشیش. اینکه من تو این قضیه که یه ادم جونشو از دست بده مقصر باشم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط شقایقم نمایش پست ها
    ینی حتی نمیدونستی بهش تجاوز شده؟
    بیماریش چی هس؟

    ب نظر خودت ..میتونی با همچین شخصیتی ی عمر زندگی کنی؟اصن از کجا معلوم همون فردای روز ازدواج متوجه خیلی از پنهون کاریای دیگش نشدی؟

    ینی چی ک مشاورشه . حرفایی هس ک خصوصیه و شما نباید بفهمی؟
    اگه قراره همسر ایندش بشی باید همه چیزو بدونی

    اصلا شما الان بهش ذره ای اعتماد داری؟یا اعتمادت از بین رفته؟
    علاقه چی؟علاقه داری؟دوسش داری؟
    نه من نمدونستم بهش تجاوز شده یعنی همه چیزو اول رابطه مخفی کرد . بیماریش hpv هست . اصلا بهش اعتماد ندارم . با مشاورش هم هیچ جوره نمیپذیره ارتباط داشته باشم من . با شرایط روحیشم الان نمیشه زیاد اصرار کنم . میگم که این مدت چند هفته اخیر دو مرتبه با التماسو روحیه دادن از خودکشی منصرفش کردم . زمانی که دچار حمله عصبی میشه اصلا نمیشه نزدیکش شد ! ترس از اینکه چیزی بگی و منجر به واقعه ای بشه که یه عمر عذاب وجدان ...... من به بن بست رسیدم واقعا
    ویرایش توسط ali66 : 11-07-2015 در ساعت 03:03 AM

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23190
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    13
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    دوست عزیز اون بهرحال کارخودش رومیکنه

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16357
    نوشته ها
    486
    تشکـر
    301
    تشکر شده 249 بار در 171 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    به نظر من یه وقتی که خودش نفهمه بشین با خانوادش حرف بزن مفصل و ازشون بخواه همه چیزو بگن لابد اونا میدونن یا اگه نمیدونستن لااقل میدونن این دختر روانشناسش کی هست تا بتونی با اون حرف بزنی...یه جوری باید به خانوادش بفهمونی که نمیتونی ادامه بدی رک صحبت کن بگو با اینکه دوسش داری ولی به آینده همچین رابطه ای امیدوار نیستی...اگر عقد کردین پس یه جورایی زنت حساب میشه و نصف مهریه رو میتونه ازت بگیره پس یه جوری جدا شو که آش نخورده و دهن سوخته نشی...

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21342
    نوشته ها
    122
    تشکـر
    57
    تشکر شده 58 بار در 43 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    سلام.وقتی به شما ابراز علاقه میکنه دو حالت داره یا راست میگه یا دروغ.اگه راست بگه و واقعا شمارو دوس داشته باشه به حرف شما گوش میده با منطق شما کنار میاد،هرچی رو که بخواین بدونین بهتون میگه و تمام تلاشش رو میکنه که درمان بشه ولی اگه دروغ بگه و حرف منطقی رو قبول نکنه دیگه شما مسئول کارای اون نیستین.شما تلاشتون رو کردین اون انسانه عقل داره و انسانم مختاره و هرکسی مسئول زندگی خودشه. به خاطر ی تهدید 30 40 سال از زندگی خودتون رو خراب نکنین

  9. کاربران زیر از fati76 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل جدی در دوران نامزدی

    سلام
    متاسفم از آنچه که خواندم عزیز, ولی خوب شما اصلا نه مقصر هستید در اینجا و نه مسئول!!! ازدواج بین دو انسان عادی و یا سالم در شرایط عادیست, که در مورد شما هیچ کدوم صدق نمیکنه!!!

    ایشون به علت شرایط خاص روانی و آسیبها که کاملا متوجه آن هستم از اول ناخواسته دروغ گفته اند و خانواده محترم ایشان هم همینطور!!(حرف مردم ,فرهنگی,ازدواج میکنه خوب میشه و......)!؟

    ولی ایشون اصلا کالای ازدواج نیستند عزیز, ایشون سخت بیمارند و نیاز به کنترل و دارو دارند شاید برای تمام عمر و شایدم بیمارستان و بستری.

    کوتاه سخن حتما ماندن در این رابطه غلطه و شما نه مسئولید و نه مقصر, امید دارم که ایشون هیچ موقع دست به خودکشی نزنند, ولی مسئول زندگی و درمان و کنترل و..... به عهده خود ایشان و خانواده محترم ایشونه و دکتر و مشاور و دارو.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد