سردی نسبت به خواستگار

[عاطفه 70]

سلام خسته نباشید
من ی خواستگار دارم چون آشنایمون به صورته سنتی قرار شد تا آخره ماه صفر با اطلاع خانواده باهم باشیم ببینیم باهم جور میایم یا نه همه چی خوب بود تا برا باره اولین بار همو دیدیم یعنی بعد 2 جلسه خواستگاری وقتی دیدمش نمیدونم چی شد دیگه هیچ حسی بهش ندارم جوری شده که دیگه رغبتی به دیدنش ندارم جوابه پیام یا جوابه زنگ زدنشو بدم کلا سرد شدم نسبت بهش همه چیش خوبه فقط من هیچ حسی بهش نداره همش دارم بهونه الکی میگیرم ازش با تندی رفتار میکنم از اطرافیان شنیدم میگن وقتی سره سفره عقد بگی بله مهرش به دلت میافته من از این میترسم که اینجور نشه
اینم بگم من ی نفر تو زندگیم هست که واقعا دوسش دارم اونم همون حسو داره بهم،بهش گفتم گفته فقط ما رابطمون دوستیه به ازدواج ختم نمیشه من میترسم با اون ازدواج کنم ولی بهش خیانت کنم
بدجور تو 2راهی گیر کردم نمیدونم چی درسته چی غلط
لطفا کمکم کنید ممنون میشم

[ghazal1]

پس اون خاستگار بتده خدا رو جواب رد بدید بزارید بره سر زندگیش ...وقتی حسی بهش ندارید ازدواجتون یجور خیانته اول به خودتون بعد به اون ..هیچ مردی دوست نداره با دختری ازدواج کنه که بهش اشتیاق نداره .
گام اول برای ازدواج به دل نشستنه ..وقتی الان به دلتون ننشسته اینکه بزارید ببینید بعد عقد به دلتون میشینه یا نه یک ریسکه بزرگه .
با توجه به تجربه هم میتونم بگم در مورد خاستگاری که به صورت سنتی انجام شده و اون پسر یا دختر به دل طرف مقابل نشسته خطبه عقد باعث بوجود اومدن عشق میشه .
پس به دل نشستن اولیه رو دست کم نگیرید .
خصوصا اینکه فکرتون پیش کس دیگرز هم هست .پس به خاستگارتون جواب رد بدید و بیشتر ازاین بهش ظلم نکنید .چون نه همسر برای اون قحطه و نه شما .

[ALI.ENG]

سلام خسته نباشید
من ی خواستگار دارم چون آشنایمون به صورته سنتی قرار شد تا آخره ماه صفر با اطلاع خانواده باهم باشیم ببینیم باهم جور میایم یا نه همه چی خوب بود تا برا باره اولین بار همو دیدیم یعنی بعد 2 جلسه خواستگاری وقتی دیدمش نمیدونم چی شد دیگه هیچ حسی بهش ندارم جوری شده که دیگه رغبتی به دیدنش ندارم جوابه پیام یا جوابه زنگ زدنشو بدم کلا سرد شدم نسبت بهش همه چیش خوبه فقط من هیچ حسی بهش نداره همش دارم بهونه الکی میگیرم ازش با تندی رفتار میکنم از اطرافیان شنیدم میگن وقتی سره سفره عقد بگی بله مهرش به دلت میافته من از این میترسم که اینجور نشه
اینم بگم من ی نفر تو زندگیم هست که واقعا دوسش دارم اونم همون حسو داره بهم،بهش گفتم گفته فقط ما رابطمون دوستیه به ازدواج ختم نمیشه من میترسم با اون ازدواج کنم ولی بهش خیانت کنم
بدجور تو 2راهی گیر کردم نمیدونم چی درسته چی غلط
لطفا کمکم کنید ممنون میشم

بازهم دوستی های بی هدف و مشکلات بی پایان
دوست عزیز چرا جوونی خودتو میرزی پای کسی که فقط تو رو به خاطر عشق و حال الانش میخاد؟؟؟
چرا حیفت نمیاد که داری بهترین روزهای زندگیتو پای کسی میریزی که اصلا تو رو واسه ازدواج نمیخاد.
مشکل این خاستگارت نیست این بالاخره ردش میکنی میره چون با این وضع هیچ وقت زندگی نیمتونید بکنید
ولی بعد از این چی؟ میخایین همچنان به دوستی بی هدفت ادامه بدی و اخرش که سن ازدواجت هم گذشت بشینی تو خونه و از تنهایی افسردگی بگیری؟