نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: همسرمودوست ندارم

2855
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23797
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    همسرمودوست ندارم

    سلام خسته نباشید من25 سالمه وپنج ساله که ازدواج کردم یک ازدواج باصلاحدیدوتاییدخونواده بدون اشنایی قبلی وبدون احساس دوست داشتن. اوایل تامدت دوسالونیم مشکلات زیادی بعلت تفاوت فرهنگی زیادبینمون داشتیم والبته یه علت دیگشم توجه بیش ازحدهمسرم به خونواده وفامیلاییکه اونوفقط مواقعیکه باهاش کاردارن یادشون میاد اخه مادرخودش توبچگیش مرده وباباش زن گرفته بهرحال کم کم باایجادشناخت ازهم و گذشت وچشم پوشی های زیادمن وگاهیم اون دعواهامون کمترشد امامشکل اصلی من اینه که من درواقع اونودوست ندارم واین درصورتیه که من به عشق اعتقاددارم وداشتم وعشق واقعی روهم تجربه کردم امااون میگه عشق مال توفیلماس ودروغه. من ادم خیلی حساسیم وازهمسرم رفتارای رمانتیک وتوجه میخام ولی اون اصلابلدنیس خلاصه این اخلاقاوخیلی اخلاقای دیگش باعث شدمن کم کم ازش سردبشم تاجاییکه الان فقط بهش عادت کردم ودوستداشتنی درحدیکه برای زندگی مشترک نیازه وجودنداره البته اون منودوسداره وخیلی کارابرام میکنه وخیلی به حرفام گوش میده وخاسته من براش مهمه ولی نه اونجوریکه خلادرونی منوپرکنه حالامن درعذابم کم اوردم تواین زندگی همیشه بارزندگی رودوش خودم بوده اون کلاادم بیخیالیه ومیگه هرچه باداباد امامن برام همه چی مهمه وهمیشه ازخودشوخودمو زندگیمون تنهایی دفاع میکنم اون زبون نه گفتن به دیگران یادفاع ازخودشومنونداره من خستم وکم اوردم وعشق میخام. لطفابگین چیکارکنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بارانی نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید من25 سالمه وپنج ساله که ازدواج کردم یک ازدواج باصلاحدیدوتاییدخونواده بدون اشنایی قبلی وبدون احساس دوست داشتن. اوایل تامدت دوسالونیم مشکلات زیادی بعلت تفاوت فرهنگی زیادبینمون داشتیم والبته یه علت دیگشم توجه بیش ازحدهمسرم به خونواده وفامیلاییکه اونوفقط مواقعیکه باهاش کاردارن یادشون میاد اخه مادرخودش توبچگیش مرده وباباش زن گرفته بهرحال کم کم باایجادشناخت ازهم و گذشت وچشم پوشی های زیادمن وگاهیم اون دعواهامون کمترشد امامشکل اصلی من اینه که من درواقع اونودوست ندارم واین درصورتیه که من به عشق اعتقاددارم وداشتم وعشق واقعی روهم تجربه کردم امااون میگه عشق مال توفیلماس ودروغه. من ادم خیلی حساسیم وازهمسرم رفتارای رمانتیک وتوجه میخام ولی اون اصلابلدنیس خلاصه این اخلاقاوخیلی اخلاقای دیگش باعث شدمن کم کم ازش سردبشم تاجاییکه الان فقط بهش عادت کردم ودوستداشتنی درحدیکه برای زندگی مشترک نیازه وجودنداره البته اون منودوسداره وخیلی کارابرام میکنه وخیلی به حرفام گوش میده وخاسته من براش مهمه ولی نه اونجوریکه خلادرونی منوپرکنه حالامن درعذابم کم اوردم تواین زندگی همیشه بارزندگی رودوش خودم بوده اون کلاادم بیخیالیه ومیگه هرچه باداباد امامن برام همه چی مهمه وهمیشه ازخودشوخودمو زندگیمون تنهایی دفاع میکنم اون زبون نه گفتن به دیگران یادفاع ازخودشومنونداره من خستم وکم اوردم وعشق میخام. لطفابگین چیکارکنم؟


    هر فردی قبل از ازدواج برای زندگی زناشویی خود برنامه ها و آرزوهایی دارد که متأسفانه بسیاری از این آرزوها به واقعیت تبدیل نمی شوند
    و شاید به این دلیل باشد که این آرزوها با واقعیت زندگی جامعه ی ما همخوانی نداشته باشد معمولأ اینچنین خواسته هایی بیشتر در دختران جامعه ی ما قابل مشاهد استبه عبارتی به دنبال ایده آل هایی هستند که متأسفانه پس از زندگی زناشویی و وارد شدن به زندگی متأهلی به آنها دست پیدا نمی کنندو همین عامل باعث دلسرد شدن از زندگی زناشویی می شود این می تواند به دلیل عدم شناخت دو جنس از همدیگر باشد. در مورد شما هم احتمال داردهمچین موضوعی باشد و شاید هم چیزها و عوامل دیگری حکمفرما باشد که نیاز به بررسی بیشتر و دقیق دارد شما باید عینأ خواسته هایتان از زندگی و به طور کلی از شوهرتان را مشخص کنید و پی به منطقی یا غیر منطقی بودن آن ببرید و ببینیدآیا چیزهایی که می خواهید منطقی است و در چه حدی است ؟

    و به علاوه توانمندی و ویژگی های شوهرتان هم مشخص کنید و در نظر بگیرید. از طرف دیگر این احتمال دارد که شاید واقعأ همسر شما مشکلاتی داشته باشد ولی به هر حال باید به طور دقیق این موضوع را هم در خواسته های شما( با توجه به اینکه فرمودید احساس رضایت نمی کنید) و هم ویژگی و اخلاق شوهرتان را. شما می توانید با بیان خواسته هایتان به همسرتان ایشان را آگاه کنید که نیاز شما چیست معمولأ در فرهنگ ما زن و مرد از همسرشان خواسته هایی دارند که طرف مقابل در جریان آن نیست و انتظار عالم بودن و داشتن علم غیب از طرف مقابل داریم. قبل از هر کاری شما در صورت امکان به صورت حضوری به مشاور مراجعه کنید تا شناخت بهتر از زندگی شما داشته و در نتیجه بهتر راهنمایی صورت گیرد. در مورد بچه دار شدن، با این وضعیت نارضایتی شما به هیچ وجه فعلأ اقدام به بچه دار شدن نکنید. به عبارتی اول مشکلات دونفر حل کنید قبل از اینکه نفر سومی وارد شود و بخواهید مشکلات او را هم حل کنید. موفق باشید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558

  3. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23797
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    من بطوردقیق خاسته هاموباهاش بارهامطرح کردمواونم هربارقول داده تلاششوبکنه ولی قولش همون لحظس وبعدیادش میره. بارهاپیشنهاددادم بریم مشاوره نمیادباهام اخه رشته خودش مشاوره خانوادس ولی اصلامتودرک نمیکنه ورفتارش مثل ادنی نیس که فوق لیسانس مشاوره داره

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26619
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    شوهر شما علاوه بر عدم تواناییی نه گفتن .یه جورایی میشه گفت خسته اس

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط roz17 نمایش پست ها
    شوهر شما علاوه بر عدم تواناییی نه گفتن .یه جورایی میشه گفت خسته اس
    دوست عزیز لطفا تایپک های قدیمی رو بالا ندارید و به تاریخ توجه کنید مرسی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31926
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    سلام.من 27 سالمه و حدود پنج سال میشه که ازدواج کردم و یک پسر سالمو زیبا خدا بهم داده شش ماهه هستش.همسرمم از هر خانمی برام مهربان ترو فداکار تره اما از همون اول ازدواجم تا حالا نتونستم عاشقش باشم؛خوب 23 سال داشتم و قبل ازدواجمم خانمی دیگه ای بودن که چندسالی میشناختمشون و با مخالفت خانوادم ازش خواستم خواستگار اومد خوب بود نه نگه و ازدواج کنه که ازدواج کرد!اما من همچنان دوستش داشتمو بهش فکر میکردم.خانوادم که خودشون رو مقصر میدونستن خودشون خانمی رو انتخاب کردن تا به خواستگاری بریم.بعد چند جلسه خواستگاری از همسرم که به انتخاب خانوادم بود،متوجه شدم اون خانمی که عاشقش بودم زنداداش خانممه!اعتنا نکردم و اون مساله رو سعی کردم نادیده بگیرم اما هنوزم که هنوزه درحال حاظر متاسفانه بعد 5سال از ازدواجم ،گاها خاطراتم با اون خانم یادم میاد و ذهنم رو بهم میریزه!با اینکه شک ندارم همسرم از هرلحاظی بهتر از اون خانمه هستش اما نتونستم عاشق همسرم باشمو انگار داره زندگیم خراب میشه!
    خانمم میدونه که قبل ایشون عاشق کسی بودم و قصد ازدواج با اون خانم رو داشتم اما هرگز نذاشتم حتی شک کنه که کیه!
    لطفا کمکم کنید و بگید چطور باید خودم رو جمع و جور کنم و عاشق همسرم باشم.ممنون

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط computeralis نمایش پست ها
    سلام.من 27 سالمه و حدود پنج سال میشه که ازدواج کردم و یک پسر سالمو زیبا خدا بهم داده شش ماهه هستش.همسرمم از هر خانمی برام مهربان ترو فداکار تره اما از همون اول ازدواجم تا حالا نتونستم عاشقش باشم؛خوب 23 سال داشتم و قبل ازدواجمم خانمی دیگه ای بودن که چندسالی میشناختمشون و با مخالفت خانوادم ازش خواستم خواستگار اومد خوب بود نه نگه و ازدواج کنه که ازدواج کرد!اما من همچنان دوستش داشتمو بهش فکر میکردم.خانوادم که خودشون رو مقصر میدونستن خودشون خانمی رو انتخاب کردن تا به خواستگاری بریم.بعد چند جلسه خواستگاری از همسرم که به انتخاب خانوادم بود،متوجه شدم اون خانمی که عاشقش بودم زنداداش خانممه!اعتنا نکردم و اون مساله رو سعی کردم نادیده بگیرم اما هنوزم که هنوزه درحال حاظر متاسفانه بعد 5سال از ازدواجم ،گاها خاطراتم با اون خانم یادم میاد و ذهنم رو بهم میریزه!با اینکه شک ندارم همسرم از هرلحاظی بهتر از اون خانمه هستش اما نتونستم عاشق همسرم باشمو انگار داره زندگیم خراب میشه!
    خانمم میدونه که قبل ایشون عاشق کسی بودم و قصد ازدواج با اون خانم رو داشتم اما هرگز نذاشتم حتی شک کنه که کیه!
    لطفا کمکم کنید و بگید چطور باید خودم رو جمع و جور کنم و عاشق همسرم باشم.ممنون

    لطفا
    تایپیک جدید بزنید

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31926
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : همسرمودوست ندارم

    سلام
    فرستادم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بحث آزاد:پیشنهاد رابطه جنسی بین دختر و پسر
    توسط saeed021 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-26-2020, 01:46 AM
  2. پاسخ: 92
    آخرين نوشته: 10-13-2019, 10:54 AM
  3. اینگونه از دوست پسر یا دوست دختر خود ببرید!!!
    توسط saeed021 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-01-2017, 10:12 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-28-2015, 01:31 PM
  5. نمیتونم به خانواده بگم دختری رو دوست دارم
    توسط fardayenik در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-11-2014, 02:38 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد