نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: متهم بي گناه!

996
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23896
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    متهم بي گناه!

    مشكل من يه مشكل پيچيده ٩ ساله ست، و برميگرده به چند ماه قبل از عروسيم تو دوره نامزديم.
    پدرم و شوهر و خانواده شوهرم با هم يه معامله زمين انجام دادن و در اون زمان با اينكه نميدونستم آينده ش چي ميشه مخالفت كردم چون از اختلافشون ميترسيدم ولي كسي به حرف من گوش نكرد و اين معامله لعنتيه ٧٥٠ ميليون تومني اون زمان انجام شد و من رو بيچاره كرد. اونها بعد از مدتي به مشكل خوردن ، خانواده شوهرم ظاهرا تا ٤ سال آروم بودن اگرچه بعد از دو سال از پدرم شكايت كردن، ولي بعد از ٤ سال يكشب پدر و مادر و برادرش نصف شب اومدن در خونه پدر من ، در اون زمان من و شوهرم طبقه بالاي آپارتمان پدرم كه مال من بود زندگي ميكرديم، خلاصه چنان دعوايي كردن و پدرم رو به باد كتك گرفتن كه نگو!
    تو اون زمان شوهر و برادر شوهرم با شكايت پدرم دو شب بازداشتگاه بودن، من تو خونه خودم بودم، هر دو طرف (پدرم و خانواده شوهرم) ميخواستن من رو به جناح خودشون ببرن و من رو متهم ميكردن كه از طرف مقابل طرفداري ميكنم! اين شد كه چون خونه من تو ساختماني بود كه پدرم سكونت داشت و ايشون به من داده بودش شوهرم ديگه به اونجا نيومد، خانوادش اجازه ندادن كه خونه اي بگيره و من رو ببره اونجا، البته اون اينطور ابراز ميكرد كه موجودي نداره كه اينكار رو بكنه ولي مطمئنم كه اگه ميخواست ميتونست چرا كه شش ماه قبل از اين ١٢٥ ميليون از پول خريد ويلا براي مادرش رو داده بود. ما ٨ ماه جدا از هم زندگي كرديم چون اون ميگفت پول ندارم و به دليل بي احتراميهاي زيادي از طرف خانوادش من هم حاضر نبودم به خونه اونها برم و با شوهرم باشم، مجبور ميشديم باهم آخر هفته ها سفر بريم، اون ٨ ماه جهنم بود براي من.
    زندگي ما نابود نشد چون عقبه يك دوستي عاشقانه ٩ ساله قبل از ازدواج و ٤ ساله بعد از ازدواج رو داشت و ما دو تا باهم به غير از اين مسئله هيچ مشكلي نداشتيم.
    بعد از ٨ ماه با كلي خواهش و تمنا از بابام ١٠٠ ميليون پول گرفتم و پس انداز خودم هم بهش اضافه كردم و يه خونه رهن كردم و شوهرم اومد پيشم. يه شش ماهي رابطه ام با خانوادش قطع بود ولي به نوعي مجبور شدم دوباره رابطه داشته باشم، شوهرم از همون شب كزايي كامل رابطه ش رو با همه اعضاي خانواده من قطع كرد ولي من اونها رو حفظ كردم.
    بالانس حفظ هر دو طرف به من خيلي فشار آورد ولي چاره اي نبود. يكسال و نيم بعد از اون ماجرا اقامت استراليا كه خودم براش اقدام كرده بودم اومد و مهاجرت كرديم اگرچه شوهرم همچنان كار ايرانش رو نگه داشته و دائم در رفت و آمده، اختلاف زمين هنوز حل نشده و همچنان تو دادگاه ست و خيلي تحت فشاره، پدرم هم از روز اول ميگفت من حلش ميكنم هنوزم همين رو ميگه ولي كاري نميكنه. ٩ ماهه كه دوقلوهاي ما به دنيا اومدن و از اين ٩ ماه ٦ ماهش رو من تنهاي تنها بودم، هنوز هم پاي تلفن زخم زبونهاي زيادي از خانواده شوهرم ميشنوم و آزار ميبينم.
    ميدونيد چيه احساس ميكنم زمان زيادي به خودم فشار آوردم كه قوي باشم و زندگيم رو به هر قيمتي حفظ كنم اينه كه تو وجودم يه كوه خشم تلنبار شده كه به محض اينكه كوچيكترين تلنگري ميخوره شلعه ور ميشه.
    من حق رو به هر دو طرف ميدم ولي هر دو طرف با خشونت از رو من رد شدن، هر دو طرف سعي در جدا كردن ما از هم داشتن ولي ما ايستادگي كرديم. ظاهر قضيه اينه كه موفق بوديم ولي درونم داغونه! نميدونم آيا راهي هست كه به آرامش برسم تا بتونم اون آرامش رو به بچه هام هديه بدم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متهم بي گناه!

    سلام

    عزیز اولا تولد دوقولهاتون مبارک و ثانیا متاسفم برای آنچه که خواندم همیشه گفتم و میگم بیزینس و معامله خانوادگی تا آنجا که ممکنه نباید انجام بشه و غلطه چون 98 درصد مواقع حتما باعث دردسر میشه.

    در مورد کیس شما باید عرض کنم گذشته که درگذشته, بهتره با همسر خود بشنید 2 نفری و یا با حضور یک مشاور ایرانی و دوستانه تصمصم بگیرید هر دو که تو کار خانواده شما و ایشون دخالت نکنید . و یک

    گوش هر دوی شما در باشه و یک گوشتون دروازه( چون همیشه در ازدواج این مهم نیست که خانواده همسر چی میگن این مهمه که همسر چه واکنشی در ارتباط با زوجش به آن گفته نشان میده)

    درسته همسر شما هم درگیر این قضیه مالی هستند و متضرر شده اند در رابطه با پدر شما. ولی خوب حتما به شما ربطی نداره و تازه شکایت کرده اند پس میمانه قانون و دادگاه که آنهم مسیر خودش رو داره.

    کوتاه سخن لشکر و لشکر کشی رو بگذارید کنار شما دو تا هستید و استرالیا و دو فرزند دلبندتان(خانواده هسته ای) و بقیه فقط هم خون و یا آشنا.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23896
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متهم بي گناه!

    ممنون از پاسخ
    ویرایش توسط Azzy : 11-10-2015 در ساعت 08:32 PM

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23896
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : متهم بي گناه!

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز اولا تولد دوقولهاتون مبارک و ثانیا متاسفم برای آنچه که خواندم همیشه گفتم و میگم بیزینس و معامله خانوادگی تا آنجا که ممکنه نباید انجام بشه و غلطه چون 98 درصد مواقع حتما باعث دردسر میشه.

    در مورد کیس شما باید عرض کنم گذشته که درگذشته, بهتره با همسر خود بشنید 2 نفری و یا با حضور یک مشاور ایرانی و دوستانه تصمصم بگیرید هر دو که تو کار خانواده شما و ایشون دخالت نکنید . و یک

    گوش هر دوی شما در باشه و یک گوشتون دروازه( چون همیشه در ازدواج این مهم نیست که خانواده همسر چی میگن این مهمه که همسر چه واکنشی در ارتباط با زوجش به آن گفته نشان میده)

    درسته همسر شما هم درگیر این قضیه مالی هستند و متضرر شده اند در رابطه با پدر شما. ولی خوب حتما به شما ربطی نداره و تازه شکایت کرده اند پس میمانه قانون و دادگاه که آنهم مسیر خودش رو داره.

    کوتاه سخن لشکر و لشکر کشی رو بگذارید کنار شما دو تا هستید و استرالیا و دو فرزند دلبندتان(خانواده هسته ای) و بقیه فقط هم خون و یا آشنا.

    موفق باشید

    سپاس
    dr


    ممنون از پاسختون.
    مشكل الان من ديگه بيروني نيست چرا كه اگه رابطه بين من و شوهرم اونقدر بر پايه گفتگو و راه حل پيدا كردن نبود ادامه پيدا نميكرد. الان اون براي اينكه من اذيت نشم حتي مشكلات دادگاه رو تا اونجايي كه ميشه به من نميگه.
    در حال حاضر مشكل درونيه منه كه اذيتم ميكنه، چون فشار زيادي رومه با كوچكترين حرفي يا دخالتي از طرف خانواده شوهرم، به هم ميريزم. البته اونها هم در اين زمينه چيزي رو دريغ نميكنن و كم اذيتم نميكنن. منطقا حرف شما كه ميفرماييد بهتره يه گوش در باشه يه گوش دروازه صحيحه ولي همين يه فشار مضاعفه چون منطقم ميگه برات مهم نباشه، زندگيت رو بكن ولي درونم دائم مشغول يادآوري ضرباتيه كه خوردم، قبلا با
    روانشناس
    صحبت كردم ولي متاسفم كه به شخصه نتونستم كسي رو پيدا كنم كه بهم راهكار براي ترميم آسيبهام ارائه كنه.

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : متهم بي گناه!

    نقل قول نوشته اصلی توسط Azzy نمایش پست ها
    ممنون از پاسختون.
    مشكل الان من ديگه بيروني نيست چرا كه اگه رابطه بين من و شوهرم اونقدر بر پايه گفتگو و راه حل پيدا كردن نبود ادامه پيدا نميكرد. الان اون براي اينكه من اذيت نشم حتي مشكلات دادگاه رو تا اونجايي كه ميشه به من نميگه.
    در حال حاضر مشكل درونيه منه كه اذيتم ميكنه، چون فشار زيادي رومه با كوچكترين حرفي يا دخالتي از طرف خانواده شوهرم، به هم ميريزم. البته اونها هم در اين زمينه چيزي رو دريغ نميكنن و كم اذيتم نميكنن. منطقا حرف شما كه ميفرماييد بهتره يه گوش در باشه يه گوش دروازه صحيحه ولي همين يه فشار مضاعفه چون منطقم ميگه برات مهم نباشه، زندگيت رو بكن ولي درونم دائم مشغول يادآوري ضرباتيه كه خوردم، قبلا با روانشناس صحبت كردم ولي متاسفم كه به شخصه نتونستم كسي رو پيدا كنم كه بهم راهكار براي ترميم آسيبهام ارائه كنه.
    خوب ببینید عزیز همسر شما ظاهرا طبق گفته شما داره عاقلانه تر و منطقی تر از شما کنون عمل میکنه! که خودش جای تقدیر داره. شما هم با توجه به مسائل قربت و مهاجرت و خشم فرو خورده و عدم

    دانش در امور کنترل خشم و هم چنین مسائل زایمان و دو قلو داشتن و فشار آن وشایدم کمی افسردگی ناشی از زایمان به اینجا رسیدی که قابل فهمه ودرکه ولی خوب چاره چیه!!!؟؟

    حتما مشاور و شایدم کمی دارو آنهم به صورت محدود زیر نظر روانپزشک (سعی کنید حتی المقدور ایرانی باشند) .

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد