نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: 8سال عاشقی

1698
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    8سال عاشقی

    سلام من دختری هستم بیست ساله هشت سال قبل با یه پسر دوست شدم که این رابطه ما هشت سال طول کشید بدون قطع رابطه
    خیانت و قهر و دعوا این رابطه ما ادامه داشت تا این که پسر مورد علاقه من رفت سرکار و الان شغل دولتی داره و من در حال حاضر
    دانشجو هستم
    به خاطر شغل عشقم که نمیتونه مجرد باشه مجبوریم باهم ازدواج کنیم به خاطر این میگم مجبور چون هیچیش آماده نیست فقط خونه
    داره و من توقعات پدر مادرمو میدونم یه آدم همه چی دار میخوان واسه من
    من عاششششششششق این شخص هستم. اونم همینطور
    اما میدونیم به هیچ وجه پدر و مادر من راضی نمیشن
    هم به خاطر نداشتن ماشین و ... هم به خاطر این که فهمیدن ما با هم بودیم 8سال چیکار کنم تو رو به پیر و پیغمبر کمکم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 8سال عاشقی

    شما خودت با پدر مادرت صحبت کردی راجب این موضوع؟
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : 8سال عاشقی

    أقا پسر رسما بیاد خواستگاری ، مطمئنن پدر مادرت ظاهر موجهش رو ببینن کاری به این ندارن که 8 سال دوست بودید ، عشقت باید بیادو خودشو ثابت کنه به پدر مادرت . پدر مادرت شاید فکر میکنن با یه پسر دبیرستانی که مخ دخترشو زده طرفن ، ولی اگه بیاد میبینن که نه کم سنه نه آسوپاس .

    درمورد توقعات خانوادت هم باید باهاشون صحبت کنی ، اگه فکر میکنی میتونی با شرایط الانش بسازی و همچنین پسریه که اهل زندگیه با خانوادت صحبت کنو متقاعدشون کن که کار میکنه و صاحب همه چیز میشید در آینده .

  4. کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    آره حرف زدم که میدونم راضی نمیشن گفتن همه چی تموم باید باشه

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : 8سال عاشقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهسا137400 نمایش پست ها
    آره حرف زدم که میدونم راضی نمیشن گفتن همه چی تموم باید باشه
    ببین عزیزم
    نمیشه همینطوری دست روی دست گذاشت
    اگه واقعا شمارو میخاد باید بیاد خواستگاری
    اگه خانوادت اجازه خواستگاری نمیدن
    بره محل کار بابات
    با پدرت صحبت کنه
    اون باید خودش پیگیر باشه
    شماهم منطقی با خانوادت صحبت کن
    همه چیشو برای خانوادت بگو
    ازشون بخاه حداقل اجازه بدن بیاد
    باهاش اشنا شن

    اگه رابطت با مادرت بهتره ....اول سعی کن مامانتو راضی کنی
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  7. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    حرف زدم با پدرم رابطه ام بهتره
    اما هیچ جوره راضی نمیشن
    آخه مشکلم اینه که خواستگارای که وضعیت مالی بهتری دارن اومدن
    با پدرم حرف زدم گفتم همینجور که نمیمونه ارتقاع شغل میگیره. اما قبول نمیکنن
    تو رو خدا یه فکری برام کنید لطفا
    شخصا هم اقدام کرده اومده محل کار پدرم حرف زده پدرمم تقریبا قبول کرده
    اما خونه که اومده با مامانم حرف زده پشیمون شده که. موردهای بهتری
    هستن
    من عشقمو میخوام دیگه کم آوردم میخوام فرار کنم

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    تورو خدا یکی یه کمکی بهم کنه عشقم تا عید بیشتر فرصت مجرد بودن نداره

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22523
    نوشته ها
    36
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    کار خدا رو ببین من اینجا مشکلم اینه منوخانوادم راضی هستیم ولی عشقم تازه داره میره سربازی بعدش دانشگاه هیچیم نداره منم نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم محل خدمتش مرزه یا پیغمبرررررر

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22523
    نوشته ها
    36
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    خانمی اگه قسمتت باشه همه چی حل میشه به خانوادت بگو اگه خوشبختیمو میخواین سنگ نندازین بهشون بگو شما دوس دارین من با یه آدم پول دار بدبخت شم یا با عشقم خوشبخت

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18605
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    80
    تشکر شده 26 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 8سال عاشقی

    اگر پدرت یه بار تا مرز راضی شدن رفته پس معلومه مشکل اصلی مادرته
    من جات بودم اول سعی میکردم مادرمو راضی کنم
    باید هرجور که میتونی باهاش صحبت کنی

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    شما عشقت بعد دوسال میاد با هم ازدواح میکنید
    اما من چی عشقم تا 2فروردین مهلت مجرد بودن داره وگرنه شغلشو ازش میگیرن
    بی شغلم بشه پدر مدرم نمیذارن با کسی که کار نداره ازدواج کنم
    مجبوره تا عید ازدواج کنه یا با من یا با یکی دیگه وگرنه شغلشو ازش میگیرن

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    تورو خدا برام دعا کنید
    اگه دعایی بلدید که بخونم کارم و مشکلم حل شه ممنون میشم

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    حکایت من و مادرم حکایت میخ و سنگه نمیخواد قبول کنه من عشقمو دوست دارم با این که خودش و بابام عاشق هم بودن
    اصلا آجازه حرف زدن باهاشو در مورد این موضوع بهم نمیده

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12914
    نوشته ها
    271
    تشکـر
    214
    تشکر شده 178 بار در 112 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهسا137400 نمایش پست ها
    حکایت من و مادرم حکایت میخ و سنگه نمیخواد قبول کنه من عشقمو دوست دارم با این که خودش و بابام عاشق هم بودن
    اصلا آجازه حرف زدن باهاشو در مورد این موضوع بهم نمیده
    چرا عشقتون مجبوره ازدواج کنه؟

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24041
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 8سال عاشقی

    به خاطر شغلش نظامیه اگه ازدواج نکنه مجردا رو میذارن کنار. نیروهای متاهل رو میگیرن
    شغلاو از دست بده بابام به آدم بی کار دختر نمیده

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تنبلی وسستی پسر 8سالم
    توسط مادری در انجمن سایر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 09-02-2015, 03:40 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد