قبل از ورود به بحث، ضروری است که واژه ی سنت، فارغ از بحث خانواده، به درستی و دقّت تعریف شود. روشن نبودن معنای این واژه، آسیب های فراوانی به ما و اجتماع ما وارد کرده است.



آرامش واقعی برای یک زن در کنار همسر و فرزندان است ، نه در کنار کارفرما و کارگر ، که البته این دو باهم در تناقض نیستند.

نگاه سنتی جامعه ، اساسی ترین کار زن را تأمین آرامش در خانواده می داند و مناسب ترین مکان برای ایفاء این نقش را خانه معرفی می کند.

اما امروزه، با گسترش علم و فرهنگ، نیاز فرزندان به مادران آگاه و به روز، آسانتر شدن کارهای خانه، زن خوب چه کسی است و چه وظایفی دارد؟

در نگاه دین در درجه ی اول حیثیت فردی و کمالات شخصی زن اهمیت دارد...

بسیار شنیده ایم که در نگاه سنتی، زن خوب، زنی است که در خانه باشد و مهم ترین وظایف او نیز وظایفی است که در خانه تعریف می شود. اما امروزه، با زنانی که اغلب دانشگاه رفته اند، گسترش علم و فرهنگ، نیاز جامعه به حضور زنان، نیاز فرزندان به مادران آگاه و به روز، آسانتر شدن کارهای خانه، زن خوب چه کسی است و چه وظایفی دارد؟ آیا همانند گذشته، خانه داری مهمترین وظیفه اوست و یا باید از خانه خارج شده و موفقیت در فعالیت های اجتماعی او را برتر می سازد؟

قبل از ورود به بحث، ضروری است که واژه ی سنت، فارغ از بحث خانواده، به درستی و دقّت تعریف شود. روشن نبودن معنای این واژه، آسیب های فراوانی به ما و اجتماع ما وارد کرده است.

در مراجعه به لغت نامه های قدیمی، «سنت» چیزی ثابت و پا برجا تعریف شده است. بر اساس این تعریف، چیزی سنت می شود، که در گذر زمان و در فراز و نشیب های یک فرهنگ، ثابت بماند و در آن فرهنگ رسوخ کند. سنت مانند مد نیست که یک دوره بیاید و دوره ی بعد برود. سنت ها آنچنان قوی هستند که توانسته اند طی دهه ها و دوره های مختلف از فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی عبور کنند و در فرهنگ یک جامعه اثر گذار و ماندگار شوند. اما در لغت نامه ی حبیبم و فرهنگ نامه های جدید، سنت به معنای «قدیمی» و «ایستا»، در مقابل «نو» و «پویا» تعریف شده است.

به همین دلیل گاهی افراد جامعه به اعتبار معنای تلقینی سنت- به عنوان یک امر کهنه و مشمول مرور زمان- از پذیرش اموری که در فرهنگ ما رسوخ کرده و ماندگار شده است، امتناع می کنند. در اینجا ذهن، سنت را معادل یک امر قدیمی قرار می دهد و سریعاً یک علامت نفی و نهی روی آن می گذارد. در حالی که اگر بپذیریم که سنت، یعنی امری پایدار که در دوره های مختلف فرهنگ غنی ایرانی و در کشمکش ها و نزاع های دوره های گوناگون ماندگار مانده است، با اعتماد کامل به آن روی می آوریم.

بنابراین تعریف، نگاه سنتی جامعه ی ایرانی و جامعه ی شرقی و جامعه ی اسلامی، اساسی ترین کار زن را تأمین آرامش در خانواده می داند و مناسب ترین مکان برای ایفاء این نقش را خانه معرفی می کند؛ و این همان سنت ماندگاریست که هم فرهنگ مذهبی و هم فرهنگ ملی ما، آن را تقویت کرده است.

یک زن، به دست نیاوردن یک پست مهم اقتصادی یا از دست دادن مدیریت یک کارخانه و یا نیاوردن رأی برای نمایندگی مجلس را تعبیر به بدبختی نمی کند.

بر اساس این نوع از نگاه، برای این که آرامش زن حفظ شود، بی دلیل نباید زن را به خارج از خانه کشاند. اما امروزه با شرایط اجتماعی جدید جامعه ی ما و رشد عقلانی و اجتماعی زنان، برای همان حفاظت زن در داخل خانه و آرامشی که باید در این خانه داشته باشد، این امکان به وجود آمده است که زن بتواند- تا حدی که به حیثیّت و آرامش و همسرداری، فرزندداری و خانه داری وی خللی وارد نشود- در اجتماع حضور پیدا کند.


فرهنگ دینی، سه مرتبه ی حیثیت فردی، حیثیت خانوادگی و حیثیت اجتماعی را برای زنان قائل است؛ تقدّم آن ها نیز بر همین منوال است. در نگاه دین در درجه ی اول حیثیت فردی و کمالات شخصی زن اهمیت دارد؛ در درجه ی دوم، حیثیت خانوادگی زن و در درجه ی سوم حیثیت اجتماعی او. در موارد تزاحم و تعارض، یعنی هنگامی که یکی از آن ها بخواهد فدای دیگری بشود نیز، باید همین ترتیب رعایت شود؛ یعنی جایگاه اجتماعی زن باید فدای خانواده بشود و جایگاه خانوادگی او فدای حیثیت فردی و کمالی اش.مگر جایی که استثنایی رخ بدهد.

در تاریخ اسلام نمونه های بسیاری از حضور پر رنگ زنان در اجتماع داریم ؛ به عنوان مثال، حضرت زینب سلام الله علیها که در آن شرایط خاص، حیثیت فردی و خانوادگی اش را فدای وظیفه ی اجتماعی خود کرد یا بزرگ بانوی جهان، حضرت زهرا سلام الله علیها که به خاطر دفاع از اسلام و امیرالمومنین علیه السلام آن طور شجاعانه خود را فدا کرد.از این موارد خاص در عصر حاضر، می توان از شرایط اول انقلاب یاد کرد؛ اما در شرایط عادی ، هیچ زنی مجاز به فدا کردن حیثیت فردی و خانوادگی خود برای دستیابی به موقعیت اجتماعی نیست. البته چنین توصیه ای از سوی دین کاملاً مطابق با فطرت و میل باطنی زنان است و این یک امر تحمیلی و ذهنی، از سوی دین، برای زنان نیست؛ بلکه اساساً خواستگاه فطری زنان این گونه است.

یک زن، به دست نیاوردن یک پست مهم اقتصادی یا از دست دادن مدیریت یک کارخانه و یا نیاوردن رأی برای نمایندگی مجلس را تعبیر به بدبختی نمی کند. زن، وقتی خود را بدبخت می داند که همسرش با او ناسازگار باشد، اخلاق بدی داشته باشد و یا ... در واقع زن هنگامی احساس بدبختی می کند که در زندگی خانوادگی اش شکست خورده باشد.

آرامش واقعی برای یک زن در کنار همسر و فرزندان است ، نه در کنار کارفرما و کارگر ، که البته این دو باهم در تناقض نیستند، چه بسیار زنانی که علاوه بر این که همسران دلسوز و مادران فداکاری هستند، مدیران لایق و افراد موفقی از نظر اجتماعی می باشند. به طور کلی معمولاً خانم هایی شغل شان را خیلی دوست دارند و اصرار زیادی به آن دارند و بیشتر زمان خود را خارج خانه می گذرانند ، از همسران شان خیری نمی بینند و همسران شان آرامش گری کمتری دارند. در این صورت است که خانم ها ترجیح می دهند بروند جایی کار کنند که مثلاً بگویند بارک الله. ممنون، شما چه قدر معلّم خوبی هستی و یا چه کارمند نمونه ای هستی.

یک خلاء روانی عاطفی است که خانم را به شغل وابسته می کند. وقتی این نیاز از طرف شوهر ارضاء نشود، همکاران و مدیر با گفتن این که شما چقدر معلم خوبی هستی، نیاز او را بر طرف می کنند. این خلاء را شوهر ایجاد کرده، به همین جهت اگر به دنبال آرامش همدیگر باشند مهم تر است.

شاید مثال ها و مصادیق در ذهن خواننده این شبهه را ایجاد کند که سمت و سوی همه ی این سخنان، در تأکید بر فاصله گرفتن زنان از امور اجتماعی و تشویق آن ها به ماندن در خانه، به منظور ایجاد آرامش در خانواده است. در پاسخ باید گفت: نه اشتغال زن اصل است و نه خانه ماندن او؛ بلکه اصل، آرامش زن در کانون خانواده است.

شاید در شرایط کنونی، که خانواده ها مستقل از یکدیگر زندگی می کنند و کارهای منزل به شدت و زمانبری گذشته نیست، بهتر باشد که زن- به خاطر تضمین آرامشش- به ارتباط های اجتماعی بیشتری بپردازد. در هر حال توصیه ی واحدی برای همه ی زنان وجود ندارد؛ بلکه همه ی این ها، بستگی به شرایط و روحیّات زن دارد. باید بررسی کرد که شرایط زن، فضای داخل خانه و فضا و نوع کار خارج از خانه، تا چه حد آرامش او را مختل و یا تضمین می کند.

خانمی را می شناسم که خانه دار و دانشگاه نرفته است، اما زبان انگلیسی می داند و کامپیوتر بلد است، قسمتی از وقتش را به مطالعه کتاب و روزنامه می گذراند و از اخبار ایران و جهان هم با خبر است، خودش می گوید فرزندانم به مادری که به روز و آگاه باشد، بیشتر احتیاج دارند ، تا مادری که تمام وقت خود را در آشپزخانه می گذراند.

بهتر است خود زنان با توجه به شرایط خود، همسر و فرزندان در این زمینه تصمیم بگیرند، مسلما از انصاف به دور است که مردی ، همسرش را با یکی دو فرزند کوچک ، مجبور کند که فعالیت اجتماعی پر رنگی داشته باشد و یا بانویی که فرزندان او مدرسه ای هستند و اوقات فراغت بیشتری دارد را، خانه نشین کند.