سلام
خسته نباشین
من تازه با این سایت آشنا شدم. توسط یکی از دوستام به من معرفی شد.
ممنون میشم اگه راهنماییم کنین.
من یک پسری رو دوست دارم که اون هم دوستم داره. اسمش مهدی هستش
شرایطش اینطوریه که متولد 1363، ماشین داره، شغل با درآمد 1میلیون و دویست داره، اخلاقش فوق العاده خوبه و فامیله ولی فامیل دور تقریبا
ولی خونواده من کاملا مخالف این ازدواج هستن
دلیل خاصی هم ندارن که چرا مخالفن فقط سنگ اندازی میکنن
میگن اخلاق باباش بده، خونواده ما و اونا باهم نمیخونه(در یک سطح خانوادگی هستیم)، قیافه پسره بده(از دید من کاملا نظرشون اشتباهه)، اختلاف سنی شما زیاده(12سال)
بیشتر مادرم به خاطر قیافه مخالفه من هم حرفش رو قبول ندارم.
به همین خاطر تو خونوادمون به مشکل برخوردیم
من میگم میخوام ازدواج کنم مامانم میگه به مهدی نمیدمت به این دلایل
حتی گفته اگه بخوای باهاش ازدواج کنی، باهاش فرار کن. من رضایت نمیدم که ازدواج کنی
من و مادرم هیچوقت رابطه خوبی باهم نداشتیم. همیشه از من بدش میومد و من اینو کامل حس میکنم
حالا کاملا گیج موندم. از یک طرف عاشق مهدی هستم از یک طرف خونوادم نمیزارن
من و مهدی درمورد همه چیز تفاهم صد در صد داریم. چند ساله میشناسمش میتونم صراحتا" بگم که من و اون دقیقا شبیه هم هستیم
من اخلاقم خاصه و مهدی تنها کسیه که تا حالا باهاش مشکلی نداشتم و باهاش کاملا کنار اومدم
باهاش 2 ماهی میشه ارتباط مخفی دارم. دقیقا یک هفته قبل ازخواستگار اومدنشون. وقتی که فهمیدم دوستم داره و حسمون نسبت به هم دوطرفس
من خودم متولد 1375 هستم. پدرم فوت شده وقتی 2سالم بود و قیوم من مادرم هست. پدرخوانده دارم. یه خواهر مجرد و از خودم 4 سال بزرگتر دارم. با خونواده پدرم بعد فوت پدرم هیچ ارتباطی نداریم.
حالا ازتون یه راهکار میخوام. خودم راهی به ذهنم نمیرسه
مهدی میگه اگه کل دنیا هم نزارن من باهات ازدواج میکنم.
منم همینو بهش گفتم
سعی من و مهدی در اینه که بتونیم خونواده رو راضی کنیم
ولی هیچ راهی به ذهنمون نمیرسه
پدر مادر من یعنی بابابزرگم حکم پدر داره. حرفش برام مهمه. ولی اونو درجریان قرار نمیدن که ناراحت میشه
ولی نظر خودم اینه که حتی اگه همه هم مخالفت کنن من بازم به ازدواج با مهدی حتی اگه شده به زور، فکر میکنم
ممنون میشم یه راه جلوی پام بزارین
نمیدونم قوانین رو رعایت کردم تو نوشتن متن یا نه
درکل ببخشید اگه رعایت نشده
باتشکر