من از بچگی نسبت به مسابل شکاک بودم که انصافا صفت خوبی بود و باعث می شد من در برخی موضوعات پیشرفت کنم اما این ویژگی دیگر اصلا خوب نیست من اعتمادم را به دیگران از دست داده ام هیچکس را لایق دوستی نمی دانم هیچ دوستی ندارم
قبلا این موضوع اصلا برایم مهم نبود اما الان چند ماهی است که احساس نیاز شدیدی به محبت می کنم در یک لحظه متوجه شدم دیگران با من خیلی سرد و رسمی رفتار می کنند من هیچ دوست صمیمی ندارم اما دیگر نمی توانم این را تحمل کنم
شب ها خوابم نمی برد همش احساس بدی دارم حس افسردگی می کنم نمی دانم چکار کنم با این دو حس متفاوت
من نمی دانم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنم من خیلی تنهام