نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

991
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18857
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    من یکسال با شوهرم رابطه داشتم بعد یکسال به خواستگاریم اومد تو دوران دوستی دروغایی بمن گفت از قبیل مدرک تحصیلیش و.. که یکی یکی برام رو شد اونم با زرنگی خودم و اون مدام زیرش میزد وقتی عقد کردیم تو عقد هم دروغایی بمن گفت یکسال عقد بودیم و چند ماهه عروسی کردیم در مورد داراییش که با مادرش در میون گذاشتم و فهمیدم که دروغ بوده الان هم خیلی وقتا متوجه میشم که دروغ میگه ولی اون زیرش میزنه دروغایی که هیچ اهمیتی نداشته الان بهش خیلی بی اعتمادم همه عذابم شده که بخوام دستشو رو کنم بدیشم اینه که من نمیتونم خودمو به نفهمی بزنم وحتی از لحنش متوجه میشم دروغه یا نه صدبارم بهش گفتم زمانی که فکر میکنی من نفهمیدم اشتباه میکنی به روت نمیارم نمیدونم باهاش چیکار کنم حس میکنم این از احساس کمبودشه چون دارایی پدرش زیاده ولی خودش در واقع چیزی نداره و اینجور که مادرش بهم گفت تا حالا هر کاری هم سرمایه گذاری کرده به بن بست خورده و الان با پدرش کار ساختمان میکنه.
    جدای از این وقتی برای مهریه صحبت کردیم پدر من شرط گذاشت که یک دانگ از یک خانه مهریه من بشه اونا هم موافقت کردن ولی هیچ برگه ای ننوشتن و گفتن حرف ما حرفه تا اینکه محضر گفت حتما باید به نام بشه و منو بردن بنگاه عموش چنتا برگه نخونده امضا کردم و اینها حتی برگ قولنامه رو هم بمن نشون ندادن منم چند بار با روی خوش به شوهرم گفتم بگو بهم بدن ولی اون گفته روم نمیشه .نمیدونم چیکار کنم.راهنماییم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط نجمه خ نمایش پست ها
    من یکسال با شوهرم رابطه داشتم بعد یکسال به خواستگاریم اومد تو دوران دوستی دروغایی بمن گفت از قبیل مدرک تحصیلیش و.. که یکی یکی برام رو شد اونم با زرنگی خودم و اون مدام زیرش میزد وقتی عقد کردیم تو عقد هم دروغایی بمن گفت یکسال عقد بودیم و چند ماهه عروسی کردیم در مورد داراییش که با مادرش در میون گذاشتم و فهمیدم که دروغ بوده الان هم خیلی وقتا متوجه میشم که دروغ میگه ولی اون زیرش میزنه دروغایی که هیچ اهمیتی نداشته الان بهش خیلی بی اعتمادم همه عذابم شده که بخوام دستشو رو کنم بدیشم اینه که من نمیتونم خودمو به نفهمی بزنم وحتی از لحنش متوجه میشم دروغه یا نه صدبارم بهش گفتم زمانی که فکر میکنی من نفهمیدم اشتباه میکنی به روت نمیارم نمیدونم باهاش چیکار کنم حس میکنم این از احساس کمبودشه چون دارایی پدرش زیاده ولی خودش در واقع چیزی نداره و اینجور که مادرش بهم گفت تا حالا هر کاری هم سرمایه گذاری کرده به بن بست خورده و الان با پدرش کار ساختمان میکنه.
    جدای از این وقتی برای مهریه صحبت کردیم پدر من شرط گذاشت که یک دانگ از یک خانه مهریه من بشه اونا هم موافقت کردن ولی هیچ برگه ای ننوشتن و گفتن حرف ما حرفه تا اینکه محضر گفت حتما باید به نام بشه و منو بردن بنگاه عموش چنتا برگه نخونده امضا کردم و اینها حتی برگ قولنامه رو هم بمن نشون ندادن منم چند بار با روی خوش به شوهرم گفتم بگو بهم بدن ولی اون گفته روم نمیشه .نمیدونم چیکار کنم.راهنماییم کنید
    عزيزم حتما تو محضر ديدن كه بنامت خورده كه قبول كردند نه؟؟من زياد از اين چيزها سر در نميارم
    از همون اول مي دونستي دروغ ميگه و باهاش ازدواج كردي كسي كه به شريك زندگيش دروغ ميگه حتما يه مشكلي داره به نظر من درست نيست غير مستقيم بگي خيلي مستقيم بگو چرا اين دروغ رو گفتي
    من ليسانس دارم و زمانيكه با همسرم اشنا شدم گفت من ديپلم دارم و كار خودم زو مي كنم نيازي به ادامه تحصيل نداشتم منم قبول كردم تا اينكه فهميدم بعد عقد با من مدركش اومده اونم از اموزش از راه دور از اين پوليا خلاصه بعد يه مدت بهش گفتم تو به من يكبار دروغ گفتي اينم اين منم مثل تو گفتم فكر نكن نفهميدم لطفا ديگه تكرار نكن چون اگر دروغ ديكه بفهمم مسلما اينطور ادامه پيدا نمي كنه اجازه نده دوباره دروغ بگه دليل دروغگوييش رو بپرس ببين چه كمبودي داره حداقل به شما ديگه نبايد دروغ بگه كه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18857
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    وقتی دروغ گفت مستقیم بهش گفتم جبهه میگرفت بعد یه مدت زمان خنده خنده ردش میکرد که خب الکی گفتم الانم همینطوره تا دروغش تازه هست جبهه میگیره و میگه بمن نگو دروغگو ولی بعد یه مدت خنده خنده میگه هینجوری گفتم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط نجمه خ نمایش پست ها
    وقتی دروغ گفت مستقیم بهش گفتم جبهه میگرفت بعد یه مدت زمان خنده خنده ردش میکرد که خب الکی گفتم الانم همینطوره تا دروغش تازه هست جبهه میگیره و میگه بمن نگو دروغگو ولی بعد یه مدت خنده خنده میگه هینجوری گفتم
    خب همون موقع بهش بگو براي چي جبهه گرفتي پس؟؟؟ شما اصلا خنده خنده بيخيال نشو چون ممكنه ادامه بده بگو لطفا همينجوري نگو بذار بدونه عصباني هستي

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط نجمه خ نمایش پست ها
    وقتی دروغ گفت مستقیم بهش گفتم جبهه میگرفت بعد یه مدت زمان خنده خنده ردش میکرد که خب الکی گفتم الانم همینطوره تا دروغش تازه هست جبهه میگیره و میگه بمن نگو دروغگو ولی بعد یه مدت خنده خنده میگه هینجوری گفتم
    بهش خيلي منطقي بگو درست نيست دروغ حرف بزني فكر كن اين دروغ رو من به تو گفته بودم عكس العملت چي ميشد يا بگو اگر تو بمن دروغ بگي مطمعن باش منم يه جايي بدون اينكه خودت متوجه بشي بهت دروغ ميگم هر عملي يه بازخوردي داره توام بازخورد عمل خودت رو مي بيني بگو منكه باهات رو راست و صادقم تو چرا دروغ حرف ميزني لطفا همه چيز رو مسخره و الكي نگير همين دروغ گفتنات باعث ميشه بين منو تو ناخودآگاه فاصله بيوفته و من ديكه بهت اعتماد نداشته باشم و ازت سرد بشم بگو توام كه اينو نيمخاي پس يادت باشه دروغ حرف نزني خيلي جدي پيگير باش بگو خودت خواستي ممكنه زمان ببره تا اين عملش رو ترك كنهبه نظر من مثل اعتياد مي مونه شايد عادت كرده بايد كمكش كني اين عمل بدش رو ديكه تكرار نكنه

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18857
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی اعتمادی به شوهر و خانواده شوهر

    بهش گفتم بهت دروغ میگم تا بفهمی میگه بیخود میکنی ...بهش میگم بهت بی اعتماد شدم میگه منم به تو بی اعتمادم..همه این حرفارو بهش زدم ولی دفعات بعدی بیشتر جبهه گرفته و توضیح که منو بپیچونه که من دروغ نگفتم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اضطراب و افسردگی
    توسط شمیم-م در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 02-22-2015, 03:08 PM
  2. عدم اعتماد به نفس
    توسط ghazal66 در انجمن سایر
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 02-21-2015, 05:34 PM
  3. بی اعتمادی به طرف مقابل
    توسط روی در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-06-2015, 05:54 PM
  4. از بین رفتن حس اعتماد
    توسط samiiira در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-25-2015, 07:36 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد