نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: دوری ازهمسر

7601
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    742
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوری ازهمسر

    سلام. من 30 سالمه.5 ساله ازدواج کردم تحصیلات من و همسرم هر دو مهندسی است ه جفتمون حدود 10 سال است که کار میکنیم. از لحاظ مالی هم تقریبا متوسط هستیم و خونه و ماشین داریم. مشکل اصلی من که مدتیه داره حادتر میشه تنهایی است. همسرم شبا تا دیر وقت سرکاره و یا نیست و ماموریته. کار منم شده شبا تا صبح بیدار موندن و گریه کردن. وقتی تنها هستم انرژی ندارم حتی غذا هم نمیخورم چون اشتها ندارم فقط چراغها رو خاموش میکنم و میرم رو تخت و گریه میکنم. افکار منفی رهام نمیکنه همش احساس میکنم همسرم دوستم نداره و ماموریت میره که آزاد باشه و مسیولیت زندگی رو قبول نکنه. اینم بگم همسرم خیلی آزاد و راحته . شاید کسی همسرم منو ببینه نفهمه متاهله چون از اول ازدواج حلقه دستش نکرد و گفت دوست ندارم بگذریم مشکلات من خیلی بزرگتر از ابنهاست موضوع اینه که همسرم 2 هفته در ماه و بیشتر میره ماموریت که الان دیگه شده خارج ایران و با اینکه میدونه من خیلی تنهام و دلتنگ ولی اهمیتی نمیده و میره و فقط میگه تحمل کن احساس میکنم چیزی از زندگیم نمیفهمم و همسرم هم فقط کارش رو دوست داره نه من و زندگیش رو. نمیدونم ازش جدا بشم و رهاش کنم با کارش یا نه در ضمن بگم تو زندگی سعی کردم همیشه باهاش صادق و روراست باشم و توقع ازش نداشته باشم بارها هم گفتم پول خوشبختي نمیاره و من قانعم. لطفا کمکم کنید بتونم تصمیم درست بگیرم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    742
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری و تنهایی، افسردگی من بخاطر شغل همسرم

    این هم بگم مشکل دیگه ای که دارم اینه که بخاطر یک سری مسایل که سال گذشته ازش دیدم دیگه تحمل ماموریت رفتنش برام سخته من متوجه شدم همسرم با دخترا چت میکنه و توی فیس بوک پیج های ************ی و مطالب بد رو دنبال میکنه خب برام خیلی سخت بود و میخواستم برای همیشه ترکش کنم که گفت عوض میشم ولی اون همیشه از من دوره و آدم پنهونکاری هست و من نمیتونم اعتماد کنم. همسرم 33 سالشه و هر دو جوون و خوش ظاهر هستیم و موقعیت کاری و اجتماعی خوبی داریم. وقتی با همسرم تو خیابون میریم با ابنکه خیلی ظاهر زیبا و خوبی دارم ولی همیشه به زنها و دخترا نگاه میکنه و میدونه من میفهمم و میگه من از سرکنجکاوی نگاه میکنم اون میدونه من دوست ندارم مشروب بخوره ولی اینکار رو میکنه و ماموریتهای خارجی هم که خب مسلمه مشروب خوردن و دیدن فیلمهای ************ی و پیج دخترا تو فیس بوک و یا چت کردن با اونا براش تفریحه. هرچند میگه من تو رو خیلی دوست دارم و تو بهترین زنی هستی که میتونه نصیب یک مرد بشه. نمیدونم واقعا توی ادامه زندگی موندم در ضمن همسرم خیلی زود عصبی میشه و خیلی ناراحت میشه اگر من بهش زنگ بزنم و بپرسم کجاست و کی میاد. میگه تو منو چک میکنی و جرات ندارم به موبایلش دست بزنم. میگه وسیله شخصیه . و شبا پیش خودش قایم میکنه. احساس میکنم بعد از 5 سال هنوز نشناختمش و نمیدونم آیا واقعا دوسم داره یا نه؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22924
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری و تنهایی، افسردگی من بخاطر شغل همسرم

    عزیزم به مشاور مراجعه کن هم خودت هم هردوباهمسرت

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ :دوری ازهمسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط hadis83 نمایش پست ها
    سلام. من 30 سالمه.5 ساله ازدواج کردم تحصیلات من و همسرم هر دو مهندسی است ه جفتمون حدود 10 سال است که کار میکنیم. از لحاظ مالی هم تقریبا متوسط هستیم و خونه و ماشین داریم. مشکل اصلی من که مدتیه داره حادتر میشه تنهایی است. همسرم شبا تا دیر وقت سرکاره و یا نیست و ماموریته. کار منم شده شبا تا صبح بیدار موندن و گریه کردن. وقتی تنها هستم انرژی ندارم حتی غذا هم نمیخورم چون اشتها ندارم فقط چراغها رو خاموش میکنم و میرم رو تخت و گریه میکنم. افکار منفی رهام نمیکنه همش احساس میکنم همسرم دوستم نداره و ماموریت میره که آزاد باشه و مسیولیت زندگی رو قبول نکنه. اینم بگم همسرم خیلی آزاد و راحته . شاید کسی همسرم منو ببینه نفهمه متاهله چون از اول ازدواج حلقه دستش نکرد و گفت دوست ندارم بگذریم مشکلات من خیلی بزرگتر از ابنهاست موضوع اینه که همسرم 2 هفته در ماه و بیشتر میره ماموریت که الان دیگه شده خارج ایران و با اینکه میدونه من خیلی تنهام و دلتنگ ولی اهمیتی نمیده و میره و فقط میگه تحمل کن احساس میکنم چیزی از زندگیم نمیفهمم و همسرم هم فقط کارش رو دوست داره نه من و زندگیش رو. نمیدونم ازش جدا بشم و رهاش کنم با کارش یا نه در ضمن بگم تو زندگی سعی کردم همیشه باهاش صادق و روراست باشم و توقع ازش نداشته باشم بارها هم گفتم پول خوشبختي نمیاره و من قانعم. لطفا کمکم کنید بتونم تصمیم درست بگیرم

    خب دوست عزیز هر کسی جای شوهر شما باشه و همسرش اینقدر افسردگی داشته باشه ممکنه رغبت به خونه برگشتن نداشته باشه

    تا شما خودتون رو اینقدر افسرده و نگران نشون میدید پس نباید انتظار زیادی داشته باشید

    پس لازمه شما خودتون رو حتما" در این مورد کمک کنید و به مشاوری مجرب مراجعه حضوری داشته باشید و حتما" رویه خودتون رو تغییر بدید


    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282


    021-88422495


    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوری ازهمسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط hadis83 نمایش پست ها
    سلام. من 30 سالمه.5 ساله ازدواج کردم تحصیلات من و همسرم هر دو مهندسی است ه جفتمون حدود 10 سال است که کار میکنیم. از لحاظ مالی هم تقریبا متوسط هستیم و خونه و ماشین داریم. مشکل اصلی من که مدتیه داره حادتر میشه تنهایی است. همسرم شبا تا دیر وقت سرکاره و یا نیست و ماموریته. کار منم شده شبا تا صبح بیدار موندن و گریه کردن. وقتی تنها هستم انرژی ندارم حتی غذا هم نمیخورم چون اشتها ندارم فقط چراغها رو خاموش میکنم و میرم رو تخت و گریه میکنم. افکار منفی رهام نمیکنه همش احساس میکنم همسرم دوستم نداره و ماموریت میره که آزاد باشه و مسیولیت زندگی رو قبول نکنه. اینم بگم همسرم خیلی آزاد و راحته . شاید کسی همسرم منو ببینه نفهمه متاهله چون از اول ازدواج حلقه دستش نکرد و گفت دوست ندارم بگذریم مشکلات من خیلی بزرگتر از ابنهاست موضوع اینه که همسرم 2 هفته در ماه و بیشتر میره ماموریت که الان دیگه شده خارج ایران و با اینکه میدونه من خیلی تنهام و دلتنگ ولی اهمیتی نمیده و میره و فقط میگه تحمل کن احساس میکنم چیزی از زندگیم نمیفهمم و همسرم هم فقط کارش رو دوست داره نه من و زندگیش رو. نمیدونم ازش جدا بشم و رهاش کنم با کارش یا نه در ضمن بگم تو زندگی سعی کردم همیشه باهاش صادق و روراست باشم و توقع ازش نداشته باشم بارها هم گفتم پول خوشبختي نمیاره و من قانعم. لطفا کمکم کنید بتونم تصمیم درست بگیرم
    سلام

    عزیز فعلا اصلا و به هیچ وجه بچه دار نشید. از ایشان بخواهید با هم هر دو به یکی از همکاران مشاور خانواده رجوع کنید و اگر ایشان نیامدند خودتان به تنهایی رجوع کنید.

    و سپس بعد از اینکه مشاوره گرفتید و دید شما نسبت به مسئله باز شد تصمیم بگیرید.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21772
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    12
    تشکر شده 84 بار در 39 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دوری ازهمسر

    سلام این مساله نتیجه یک تفکر و دیدگاه در ازدواج شماست. بهتر است بگویم معیار شما در انتخاب همسر طوری بوده که به این نتیجه رسیده است. می توانید معیار خود را به یاد آورید. مثل خیلی از خانمها که معیار را تیپ خوب، شغل خوب و پول کافی می دانند!! نتیجه این می شود که پس از چند سال این معیارها کمکی به ادامه صمیمیت و افزایش محبت بین زوجین نخواهد کرد. نکته مهم اینجاست که خدا انسان رو خلق کرد و برای اینکه این انسان هزینه های زاد و ولد و همسرداری رو پرداخت کنه به مرد کشش عجیب نسبت به زن رو عرضه کرد. مردها با افزایش هورمون تستسترون خون خود در هر دقیقه یکبار مورد اعلام نیاز جنسی قرار می گیرند. این حس سبب می شود که دائما تحت فشار باشند تا زمانیکه در اثر تخلیه جنسی این هورمون مصرف شود. زنها عمدتا در هر 24 ساعت یکبار مورد اعلام نیاز جنسی قرار می گیرند و در عوض احساس نیاز به توجه و احترام دارند. به خاطر اینکه نیاز به توجه دارند با ظاهری موقر و گاها آرایش کرده در میان مردان ظاهر می شوندو چون تحت فشار نیاز جنسی نیستند نمی توانند بفهمند چگونه مردها تحت تاثیر قرار می گیرند. برای آنها ارتباط جنسی تنها بعد از ارتباط عاطفی جهت ابراز محبت و عشق، قابل درک است و هر گونه ارتباطی که بر مبنای عشق نباشد را هوسرانی، زنبارگی و نتیجه چشم چرانی می دانند. برای مردها ارتباط جنسی برای رفع نیاز است. برای کاهش درد است و برای ارامش درون است. از نظر مردها ارتباط جنسی یک ارتباط غیر عاطفی و فیزیکی محسوب می شود لذا ضمن علاقه به همسر خود می توانند با چند تا زن دیگر ارتباط داشته باشند و این را بد نمی دانند. در حالیکه این مساله ضربه عاطفی شدیدی به زنها واردمیسازد. به همین دلایل خداوند نگاه به نامحرم را برای مردان حرام کرده و آنرا تیری از تیرهای هلاکت بار شیطان دانسته است.
    با این توضیحات به نظر شما لازم نبود که اولین معیار ازدواج خود را پاینبدی به دین و ایمان طرف مقابلتان در نظر می گرفتید. حال که کار به اینجا رسیده است و ریشه مشکل معلوم شد پیشنهاد می کنم
    1- ارتباط خودت رو با خدا قوی کن و خودت رو به خدا بسپار. حتی اگه نماز هم نمی خونی خودت رو به خدا بسپار و بهش بگو خدایا من زورم نمی رسه خودت کمکم کن. خدا خیلی مَرده کسی رو که خودش رو به اون سپرده براش کم نمی ذاره. حتما حتما صبح ها 12 با ر سوره قل هوالله رو بخون و بعد نتیجه اش رو ببین. یکیش اینه که خدا حفظت می کنه و راههای درست رو نشون می ده. این سوره شناسنامه خداست و خیلی دوسش داره. برات ارزوی موفقیت می کنم.
    2- تمام سعی خودت رو بکن همسرت رو به خودت جذب کنی با راههای زیر
    - با آرایش کامل و لباسهای زییبا و لب خندان به استقبالش بری
    - براش غذاهای مورد علاقه اش رو آماده کنی
    - از کارهای خوبش تشکر کنی و اونو پیش دیگران تحسین کنی
    3- انتظار نداشته باش همسرت سریع عوض بشه تغییرات کم و تدریجی هم خیلی خوبه. اگه باز هم ادامه داد و وضعیت بهتر نشد به فکر این باش که خودت رو از اشتباهات شوهرت نجات بدی



  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دوری ازهمسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب دوست عزیز هر کسی جای شوهر شما باشه و همسرش اینقدر افسردگی داشته باشه ممکنه رغبت به خونه برگشتن نداشته باشه

    تا شما خودتون رو اینقدر افسرده و نگران نشون میدید پس نباید انتظار زیادی داشته باشید

    پس لازمه شما خودتون رو حتما" در این مورد کمک کنید و به مشاوری مجرب مراجعه حضوری داشته باشید و حتما" رویه خودتون رو تغییر بدید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز فعلا اصلا و به هیچ وجه بچه دار نشید. از ایشان بخواهید با هم هر دو به یکی از همکاران مشاور خانواده رجوع کنید و اگر ایشان نیامدند خودتان به تنهایی رجوع کنید.

    و سپس بعد از اینکه مشاوره گرفتید و دید شما نسبت به مسئله باز شد تصمیم بگیرید.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    نقل قول نوشته اصلی توسط شکیب نمایش پست ها
    سلام این مساله نتیجه یک تفکر و دیدگاه در ازدواج شماست. بهتر است بگویم معیار شما در انتخاب همسر طوری بوده که به این نتیجه رسیده است. می توانید معیار خود را به یاد آورید. مثل خیلی از خانمها که معیار را تیپ خوب، شغل خوب و پول کافی می دانند!! نتیجه این می شود که پس از چند سال این معیارها کمکی به ادامه صمیمیت و افزایش محبت بین زوجین نخواهد کرد. نکته مهم اینجاست که خدا انسان رو خلق کرد و برای اینکه این انسان هزینه های زاد و ولد و همسرداری رو پرداخت کنه به مرد کشش عجیب نسبت به زن رو عرضه کرد. مردها با افزایش هورمون تستسترون خون خود در هر دقیقه یکبار مورد اعلام نیاز جنسی قرار می گیرند. این حس سبب می شود که دائما تحت فشار باشند تا زمانیکه در اثر تخلیه جنسی این هورمون مصرف شود. زنها عمدتا در هر 24 ساعت یکبار مورد اعلام نیاز جنسی قرار می گیرند و در عوض احساس نیاز به توجه و احترام دارند. به خاطر اینکه نیاز به توجه دارند با ظاهری موقر و گاها آرایش کرده در میان مردان ظاهر می شوندو چون تحت فشار نیاز جنسی نیستند نمی توانند بفهمند چگونه مردها تحت تاثیر قرار می گیرند. برای آنها ارتباط جنسی تنها بعد از ارتباط عاطفی جهت ابراز محبت و عشق، قابل درک است و هر گونه ارتباطی که بر مبنای عشق نباشد را هوسرانی، زنبارگی و نتیجه چشم چرانی می دانند. برای مردها ارتباط جنسی برای رفع نیاز است. برای کاهش درد است و برای ارامش درون است. از نظر مردها ارتباط جنسی یک ارتباط غیر عاطفی و فیزیکی محسوب می شود لذا ضمن علاقه به همسر خود می توانند با چند تا زن دیگر ارتباط داشته باشند و این را بد نمی دانند. در حالیکه این مساله ضربه عاطفی شدیدی به زنها واردمیسازد. به همین دلایل خداوند نگاه به نامحرم را برای مردان حرام کرده و آنرا تیری از تیرهای هلاکت بار شیطان دانسته است.
    با این توضیحات به نظر شما لازم نبود که اولین معیار ازدواج خود را پاینبدی به دین و ایمان طرف مقابلتان در نظر می گرفتید. حال که کار به اینجا رسیده است و ریشه مشکل معلوم شد پیشنهاد می کنم
    1- ارتباط خودت رو با خدا قوی کن و خودت رو به خدا بسپار. حتی اگه نماز هم نمی خونی خودت رو به خدا بسپار و بهش بگو خدایا من زورم نمی رسه خودت کمکم کن. خدا خیلی مَرده کسی رو که خودش رو به اون سپرده براش کم نمی ذاره. حتما حتما صبح ها 12 با ر سوره قل هوالله رو بخون و بعد نتیجه اش رو ببین. یکیش اینه که خدا حفظت می کنه و راههای درست رو نشون می ده. این سوره شناسنامه خداست و خیلی دوسش داره. برات ارزوی موفقیت می کنم.
    2- تمام سعی خودت رو بکن همسرت رو به خودت جذب کنی با راههای زیر
    - با آرایش کامل و لباسهای زییبا و لب خندان به استقبالش بری
    - براش غذاهای مورد علاقه اش رو آماده کنی
    - از کارهای خوبش تشکر کنی و اونو پیش دیگران تحسین کنی
    3- انتظار نداشته باش همسرت سریع عوض بشه تغییرات کم و تدریجی هم خیلی خوبه. اگه باز هم ادامه داد و وضعیت بهتر نشد به فکر این باش که خودت رو از اشتباهات شوهرت نجات بدی



    تایپک دوسال و نیم پیش
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد