نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: خیانت شوهر

1637
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24595
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیانت شوهر

    با سلام من خانمی هستم که حدود بیست وچهار سن دارم و همسرمم هم بیست وهشت حدود یکسال پیش همسرم به علت برخی مشکلات و سو تفاهم به اینجانب خیانت کرد و من مطلع شدم و اوضاع نا به سامانی پیدا کردیم از همان وقت من ب شوهرم بسیار مشکوک اوایل سرد .. البته همسرم اغرار ب اشتباه خود کرده و به قول خودش توبه کرده ازین کار اما هربار که مزاحمتی پیش می اید من به خیانته گذشته اش برمیگردم و اصلا نمیتوانم این موضوع را فراموش کنم.در برخی موارد شاید بخاطره حساسیت بیش از اندازه من دعوا ها بدی با هم کنیم و اون در برخی موارد شاید واقعا بیگناه باشد ولی من جدیدا بسیار عصبی شدم و حاضر جواب هر چقد هم میخواهم خودم را کنترل کنم نمیتوانم حتی طی چند روز گذشته بخاطره یه سو تفاهم زندگی را ب کام هردویمان تلخ کردم اما هرکار میکنم خودم را کنترل کنم نمیشود و اوضاع بدتر می شود .ممنون میشوم راهنماییم کنید.
    ویرایش توسط خانم خاتونی : 11-28-2015 در ساعت 03:46 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیانت همسر ب خانمش

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم خاتونی نمایش پست ها
    با سلام من خانمی هستم که حدود بیست وچهار سن دارم و همسرمم هم بیست وهشت حدود یکسال پیش همسرم به علت برخی مشکلات و سو تفاهم به اینجانب خیانت کرد و من مطلع شدم و اوضاع نا به سامانی پیدا کردیم از همان وقت من ب شوهرم بسیار مشکوک اوایل سرد .. البته همسرم اغرار ب اشتباه خود کرده و به قول خودش توبه کرده ازین کار اما هربار که مزاحمتی پیش می اید من به خیانته گذشته اش برمیگردم و اصلا نمیتوانم این موضوع را فراموش کنم.در برخی موارد شاید بخاطره حساسیت بیش از اندازه من دعوا ها بدی با هم کنیم و اون در برخی موارد شاید واقعا بیگناه باشد ولی من جدیدا بسیار عصبی شدم و حاضر جواب هر چقد هم میخواهم خودم را کنترل کنم نمیتوانم حتی طی چند روز گذشته بخاطره یه سو تفاهم زندگی را ب کام هردویمان تلخ کردم اما هرکار میکنم خودم را کنترل کنم نمیشود و اوضاع بدتر می شود .ممنون میشوم راهنماییم کنید.

    سلام.

    ببینید مهم ترین کاری که باید انجام بدید تغییر افکار خودتون هست.

    به هر صورت دعوا و جر و بحث در هر خانواده ای هست .و اینکه دعوا های شما از جنس دیگه ای هست فقط به خاطر شخص شماست.

    اینکه همسرتون یک اشتباهی کرده هیچ شکی نیست.

    اما نباید تما زندگی و گذشته و حال و اینده همسرتون رو با همون اشتباهش قضاوت کنید.

    باید به این باور برسید که همسرتون اشتباه کرده و الان هم از اشتباهش پشیمون شده و ناراحت و به هیچ عنوان قصد برگشت به اون اشتباهش رو نداره.

    اگر این روندتون رو ادامه بدید احتمال این هست که همسرتون پیش خودش فکر کنه من دارم چوبی رو می خورم که در موردش هیچ اشتباهی نکردم.

    پس حد اقل کاری کنم که دلم نسوزه.

    بنا بر این باید در فکر تغییر خودتون باشید و به دنبال تغییر باور هاتون نسبت به زندگیتون بر بیایید.

    و به طور کامل گذشته رو فراموش کنید.و باید برای این کار برنامه داشته باشید.و هدفی رو دنبال کنید.

  3. 3 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23752
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت همسر ب خانمش

    خیانت در زندگی مشترک عواقبی داره که جبرانش در بعضی مواقع غیر قابل جبران و خیلی سخته. مث شک و دو دلی.
    ولی این دلیل نمیشه شما کل زندگی رو بخاطر اون خراب کنید

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26188
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    با سلام
    خانمی هستم 30 ساله 9 ساله که ازدواج کردم و دو پسر دارم 4 و 1 ساله..قبل از ازدواج با شوهرم رابطه داشتم در حد دوست داشتن و حرف زدن در همسایگی هم بودیم...
    که چند سالی طول کشید و بعد ازدواج کردیم...ایشون یک بار تو کارش ورشکست شد اما همیشه کنارش بودم و حمایتش کردم و از نظر خودم چیزی کم نذاشتم..زندگی خوبی هم داریم و
    اون ورشکستگی رو هم پشت سر گذاشتیم...مرد خوبیه ولی تنها ضعفش اینه که اون اقتدار مردانه رو نداره...منم با این مساله کنار اومدم...ولی به تازگی فهمیدم که با یک دختر 19 ساله ارتباط داره و زیاد با هم تفریح میکنن از جمله نوشیدن و ...
    فک میکردم همین مورد تنها باشه و بخاطر فشار زندگی دنبال عشق تازه رفته اما بلافاصله فهمیدم که اگر موارد جددی هم پیش بیاد ایشون بدش نمیاد و از پول خرج کردن هم عبایی نداره و با اینکه عشق جدید داره دنبال اینجور برنامه ها هم میره....با خودم گفتم شاید من کم گذاشتم ...رفتارم رو عوض کردم خیلی مهربون تر شدم...و خیلی توجهم رو ززیاد کردم...فرقی نکرد...با خودش حرف زدم...منکر همه چیز شد...
    الان متوجه شدم ک ایشون از خیلی وقت پیش دنبال این کارا بوده و من اطلاعی نداشتم...الان با این وضعیت هیچ راهی به ذهنم نمیرسه...از یک طرف میدونم ک به این راحتی طلاق نمیده و اگرم بده بچه ها رو میگیره...از طرفی طلاق به بچه هام صدمه بدی میزنه...و از طرفی دارم عذاب میکشم چون اصلا نمیتونم با احسذاسی ک قبلا داشتم به این مرد حتی نگاه کنم...
    کسی میتونه راهنماییم کنه؟

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط javadbidel نمایش پست ها
    با سلام
    خانمی هستم 30 ساله 9 ساله که ازدواج کردم و دو پسر دارم 4 و 1 ساله..قبل از ازدواج با شوهرم رابطه داشتم در حد دوست داشتن و حرف زدن در همسایگی هم بودیم...
    که چند سالی طول کشید و بعد ازدواج کردیم...ایشون یک بار تو کارش ورشکست شد اما همیشه کنارش بودم و حمایتش کردم و از نظر خودم چیزی کم نذاشتم..زندگی خوبی هم داریم و
    اون ورشکستگی رو هم پشت سر گذاشتیم...مرد خوبیه ولی تنها ضعفش اینه که اون اقتدار مردانه رو نداره...منم با این مساله کنار اومدم...ولی به تازگی فهمیدم که با یک دختر 19 ساله ارتباط داره و زیاد با هم تفریح میکنن از جمله نوشیدن و ...
    فک میکردم همین مورد تنها باشه و بخاطر فشار زندگی دنبال عشق تازه رفته اما بلافاصله فهمیدم که اگر موارد جددی هم پیش بیاد ایشون بدش نمیاد و از پول خرج کردن هم عبایی نداره و با اینکه عشق جدید داره دنبال اینجور برنامه ها هم میره....با خودم گفتم شاید من کم گذاشتم ...رفتارم رو عوض کردم خیلی مهربون تر شدم...و خیلی توجهم رو ززیاد کردم...فرقی نکرد...با خودش حرف زدم...منکر همه چیز شد...
    الان متوجه شدم ک ایشون از خیلی وقت پیش دنبال این کارا بوده و من اطلاعی نداشتم...الان با این وضعیت هیچ راهی به ذهنم نمیرسه...از یک طرف میدونم ک به این راحتی طلاق نمیده و اگرم بده بچه ها رو میگیره...از طرفی طلاق به بچه هام صدمه بدی میزنه...و از طرفی دارم عذاب میکشم چون اصلا نمیتونم با احسذاسی ک قبلا داشتم به این مرد حتی نگاه کنم...
    کسی میتونه راهنماییم کنه؟
    سلام
    لطفا ی تاپیک جدید بزنید
    تا دوستان راهنمایی کنن
    از این لینک میتونین استفاده کنین
    http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=134
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  7. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد