روابط دوران عقد جلوی خانواده ها

[بهار بهار]

سلام
ما چهار ماهه عقد کردیم. خانواده شوهرم سخت میگیرن. میگن دست همم نگیریم. دست دور شونه هم نندازیم. ما فقط کنار هم میشینیم و دست همو معمولی میگیریم. یا بیرونم دست همو میگیریم، میگن چرا.
معتقدم نمیشه به خاطر حرف اونا به هم محبت نکنیم. از طرفی مرتب دارن به همسرم میگن که چرا این طورید، ما از تو توقع نداشتیم. ما خلوتی نداریم و به خاطر احترام و رعایت دیگران، تنهایی نمیریم تو اتاق. به جز بعضی موقعها خونه ما که بازم درو باز میذاریم. مادر پدر من اصلا چیزی نمیگن.
ما باید چطور باشیم؟

[محمدزاده]

سلام
ما چهار ماهه عقد کردیم. خانواده شوهرم سخت میگیرن. میگن دست همم نگیریم. دست دور شونه هم نندازیم. ما فقط کنار هم میشینیم و دست همو معمولی میگیریم. یا بیرونم دست همو میگیریم، میگن چرا.
معتقدم نمیشه به خاطر حرف اونا به هم محبت نکنیم. از طرفی مرتب دارن به همسرم میگن که چرا این طورید، ما از تو توقع نداشتیم. ما خلوتی نداریم و به خاطر احترام و رعایت دیگران، تنهایی نمیریم تو اتاق. به جز بعضی موقعها خونه ما که بازم درو باز میذاریم. مادر پدر من اصلا چیزی نمیگن.
ما باید چطور باشیم؟

عزيزم
انقدر وقت در آينده داريد كه به هم محبت كنيد يكم اين جور چيزها واسه خانواده ها سنگينه چون اولين باره فرزندشون رو با كسي انقدر صميمي مي بينن بهشون حق بديد.خب كمتر تو خانواده اونا بريد كمتر دست همو بگيريد وقتي دوتايي تنها بيرون رفتيد راحتيد اونجا يكم مراعات كن تا اين دوران هم تموم ميشه اونوقت زير يه سقف رفتيد ديگه راحتيد اونموقع هم خانواده اقا عادت ميكنن و عادي ميشه براشون

[بهار بهار]

چرا هیچکس به ما حق نمیده؟ مگه ما چند بار دوران عقدو تجربه میکنیم؟ میخوان ما مثل خودشون باشیم (خود امروزشون، نه حتی خود اوایل ازدواجشون) من عکساشونو دیدم. دست تو دست همن. دستشون دور شونه همه و دادن خواهر پدرشوهرم که اون وقت مجرد بوده، ازشون عکس گرفته. تازه بچه اولشونم به دنیا اومده بوده. عقدم نبودن که بگیم ذوق تازه رسیدن به همو دارن.
مام خیلی رعایت میکنیم از لحاظای دیگه. مثلا پوشش و آرایش جلوی پدرشوهرم. هفته ای یه بار فقط میرم خونه شون.
چرا فقط برای ما بده؟ مگه خودشون 26-27سال پیش، این روزا رو نداشتن؟ حالا یه کم محدودتر از ما.

[love]

خودتم که داری میگی هفته ای یه بار میری خونه اونا !! باقیش میتونید خونه خودتون باشید که مشکلی با این قضیه ندارن .

وقتی خونه پدر مادرت هستی و اونا هم حساس نیستن دیگه چرا درو باز میزارید ، یا نگران چی هستی دیگه ?!?! خونه ی اونا کمتر برید .

[بهار بهار]

من که توجیه نشدم. اگه بد بوده، واسه خودشونم باید بد بوده باشه.
ولی بیشتر دقت میکنم که هفته ای دو بار نرم اونجا. ساعت کمتریم اونجا باشیم. یه کم بیرون بچرخیم و دیرتر بریم خونه شون.
البته واقعا بهم محبت میکنن و احتراممو دارن. الهی شکر خانواده خوبین. ولی این موضوع ناراحتم میکنه. (البته دو طرفو)

[love]

ببین حرف اونا غیر منطقیه ، ولی چاره ای نیست اونا اینطورن و شما نمیتونی تغییرشون بدی یا مبارزه کنی باشون ، پس همینکه گفتی بهترین کاره ، بیشتر وقتتونو بیرون یا خونه ی خودتون بگذرونید ، وقتی اونا اینطورن دلیل نداره خیلی اونجا باشید که عذاب بکشید ، فقط در حد سر زدنو دیدنشون برید اونجا بقیش برید بیرون خوش باشید یا خونه ی خودتون که راحتید .

یه نفرو سراغ دارم برعکس شما خانواده ی دختر خیلی حساس بودن ، به خصوص پدر دختر که تو دوران عقد نباید پسر بیاد خونه دختر اگه هم میاد باید در جمع همه بشینن ، اینا هم هیچ مخالفتی نمیکردنو در ظاهر احترام میزاشتن به حرف پدره با اینکه غیر منطقی بود حرفش ولی وقتی پدره خونه نبود ، یا سرکار بود پسره میومد دیدنه خانمش !!

درسته اینکار یواشکی بوده ولی کار غیر شرعی نکردن که ، زنش بوده دوست داشته پیشش باشه ، ولی کاری نکردن که پدر دختر ناراحت بشه و بحثو ناراحتی پیش بیاد .

[بهار بهار]

خیلی ممنونم
حرفاتون آرامش خوبی بهم داد. بااین که دلم گرفته از این رفتارشون. با بغض، لبخند آرامش زدم...

[محمدزاده]

خیلی ممنونم
حرفاتون آرامش خوبی بهم داد. بااین که دلم گرفته از این رفتارشون. با بغض، لبخند آرامش زدم...

عزيزم منم اين دوران رو گذروندم شايد چون مثل شما محدود نبوديم دركتون نكردم
ميدوني ما يه فاميل داشتيم همزمان با هم نامزد بوديم جايي دعوت بوديم اونا خيلي صميمي كنارهم نشسته بودن ديگه كم بود حال ادم بهم بخوره من كه تو دلم گفتم اينا اتاق خواب ندارن خب جلو بزرگترا اين كاراااا.
نميدونم راحتي داريم تا راحتي اگر شما زياد اونطوري نيستيد اهميت نديد به حرفا

[بهار بهار]

نه اون طور نیستیم. معمولی دست همو میگیریم. آخرش همسرم دستشو میندازه دور شونه م که هر دومون معذبیم؛ چون میدونیم زیر ذره بینشونیم. حتی حرفای خیلی عاشقانه م نمی زنیم. آخرش عزیزم و عشقم صدابزنیم همو. من حتی در مورد لباس پوشیدنمم رعایت میکنم جلوی پدر همسرم.
چون خیلی چیزا رو رعایت میکنیم، بیشتر اذیت میشم.

[سهيل]

سلام
ما چهار ماهه عقد کردیم. خانواده شوهرم سخت میگیرن. میگن دست همم نگیریم. دست دور شونه هم نندازیم. ما فقط کنار هم میشینیم و دست همو معمولی میگیریم. یا بیرونم دست همو میگیریم، میگن چرا.
معتقدم نمیشه به خاطر حرف اونا به هم محبت نکنیم. از طرفی مرتب دارن به همسرم میگن که چرا این طورید، ما از تو توقع نداشتیم. ما خلوتی نداریم و به خاطر احترام و رعایت دیگران، تنهایی نمیریم تو اتاق. به جز بعضی موقعها خونه ما که بازم درو باز میذاریم. مادر پدر من اصلا چیزی نمیگن.
ما باید چطور باشیم؟

سلام
اول از همه تبريك
بعدشم اينكه خدا روشكر عشقتون پيشتونه حتي هفته اي ي بار
در خصوص سوالتون بايد به يكسري موضوعات توجه كنيد
سعي كنيد به نظرات خانواده توجه كنيد
اين اعمال نظرات البته تا حدود خودش نيازه.اين نفوذ نظرات موقتيه.هر جايي حركت خاصه خودشو مي طلبه.مثلا شما جلوي برادر يا خواهراتون ميتونيد كنار هم بشينيد و يا دستتونو بندازين دور كمر هم
اما نزد پدر و مادر احترام اونها ايجاب ميكنه كه مثلا فقط دست همو بگيريد
و در نزد پدر بزرگ و مادر بزرگ ادب ايجاب ميكنه كه بعضا حتي كنار هم نباشيد به طور كلي مثلا موضوع ناهار شما بري پيش خانمها و همسرتون بره با اقايون باشه.اگه همسرتون اينا رو گفت حمل بر اين ندونين كه دوستتون نداره.
از طرف ديگه خانواده ها هم بايد توجه كنند كه در هر موضوعي دخالت نكنند.
ديده ميشه بعضي خانواده ها خيلي ببخشيد در زمان اقدام براي فرزند دار شدن هم دخالت مي كنند كه ي تفكر جاهلانه هست به نظر بنده...

درمجموع ياد بگيريد فن حرف زدنو
و اينكه ياد بگيريد تحمل و صبر رو
4 روز ديگه مستقل ميشيد.خاطرات خوبي براي خودتون بسازيد.
همه ي افرادي كه ازدواج كردند ميدونن كه در اين روزهاي اوليه عقد هردو طرف چقدر مشتاق براي حرف و حركتهاي عاشقانه هستند و البته چقدر نياز به رفع نياز جنسيشون دارن پس تنهايي لازمه براي شما.اين موضوعات رو خانواده هاي شما هم ميدونن اما با رعايت ادب و حفظ حدود خود دار باشيد

دلتون هميشه سبز

[بهار بهار]

خیلی ممنونم از راهنماییاتون