نوشته اصلی توسط
azam60
من سه سال قبل از طریق نت با پسری که سه سال از من کوجیکتره اشنا شدم ما فقط عکس همو دیدیم جون اون جنوبه و من شمال .اوایل اون زنگ میزد ولی جون همیشه میگفت کار دارم دیگه من زنگ میردم .جند بار گفتم خواستگار دارم گفت اگه موقعیت خوبیه ازدواج کن تا اینکه این اواخر بهش گفتم خسته شدم مگه میشه تلفنی کسیو شناخت گفت تو هم تو این مدت جون کیس مناسب نداشتی با من موندی.میگه خیلی دوست دارم ولی حتی یه زنگ هم نمیزنه .یه ماه بهش نه اس دادم نه زنگ زدم اخرش دلم طاقت نیاورد اس دادم گفت منتظر بودم خودت خبر بدی.خیلی بهش وابسته شدم وقتی حتی بهش پی ام میدم هیجان قلبمو حس میکنم.نمیدونم باید جیکار کنم میگه اگه دوسم داری بیا جنوب همو ببینیم ولی من موافقت نکردم.میشه بگید جیکار کنم