نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ارتباط باخانواده همسر اول

897
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25389
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ارتباط باخانواده همسر اول

    خدمت مشاورین ودوستان عزیز سلام عرض می کنم.


    حدود 8 سال پیش همسرم رابراثر بیماری ازدست دادم.باایشان 6 ماه هم زندگی نکردم اما 3 سال مریض داری کردم .و رنجهای زیادی کشیدم.دوسال بعد ازفوت ایشان دوباره ازدواج کردم بادختری که ازدواج نکرده بود و بسیار مظلوم و آرام است .ازخانواده ای سرشناس و تحصیل کرده .اما خانواده ام مرابسیار تشویق کردند تا باخانواده همسر اولم رفت و آمد کرده و به آنها احترام بگذارم که من هم اینکار را کردم.اما خانواده ی من رفت و آمدشان راخیلی زیاد کردند و خیلی باهم مسافرت هم رفتند . ازسفر کربلا گرفته تا کیش و قم و مشهد و ..... . درتمام مراسمشان شرکت کردند . خانه ی نو کاد وبدهند ... برای تولد بچه شان کادو بدهند و حتما بروند . مهمانی و عروسی و عزا و سفره و بالاخر ه خیلی زیاد رفت و آمد کردند. جالبه دایم اسم همسرمن را اشتباها به نام همسر مرحومم صدا می کنند.ودایم از بیماری او و خوابهایی که ازاو می بینند برای همسرم گفتند. درمراسم و مهمانی های مشترک با همسر و خانواده دومم دایم خانواده همسر اولم راهم دعوت کردند....وبسیاری دیگر. یکبار خانواده همسرم با خانواده ی من تماس گرفتندو گفتند در انظار و جامعه دایم سوالهایی ازاین رفت و آمد هامیشود و ماچندان مایل و راضی نیستیم.خانواده من گفتند اگر عروس خودتان بمیرد هم راضی به این رفتار هستید؟!!

    متاسفانه همسرمن بسیاربه این قضیه حساس شده و بعد ازچند اتفاق بسیار ناجور دراین رابطه (به او گفتند تورا پررو کرده ایم و ازهمان اول نباید پنهان می کردیم و عادتت می دادیم . البته این حرف راداماد خانواده زده متاسفانه که باایشان قطع رابطه کردم.)درزندگی ماناآرامی حاکم شده که البته من جانب همسرم راگرفتم وتوانستم زندگی ام راکنترل کنم. باخانواده ام درگیر شده و گفتم شما ازاندازه گذرانده اید و باید به سالی دوبار رفت و آمد اکتفا می کردید نه اینقدر. اکثرا را قانع کردم . البته با غوغا و تهدید !! متاسفانه داماد ماکه دیگر به طور مستقل بااین خانواده رفت و آمد زیاد پیدا کرده دست بردارنیست و ظاهرا حالا دیگرآنهاازما برایشان مهمترشده اند.بالاخره هرچند یک بار اتفاقی ازاین دست می افتد و مارا ناراحت می کند. خانواده ام می گوبند زنت حساس است . من خودم فکر نمی کنم . و می گویم شما می توانستید این حساسیت راایجاد نکنید.اما واقعا مانده ام چه کنم . دارم تصمیم می گیرم بروم ازخانواده همسراولم تقاضا کنم که لااقل آنها دست بردارند.(البته باتوضیح مواردپیش آمده و احترام فراوان). شاید اینطوری به این رابطه فیصله دهم .

    لطفا مرادراین مورد راهنمایی فرمایید.
    ویرایش توسط رضوی : 12-28-2015 در ساعت 12:09 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول

    سلام
    به نظرم همسرتون حق دارند حساس باشن چون احساس می کنن شما در این رفت وامدها یاد همسر گذشته تون براتون تداعی بشه واین یاد وخاطره زندگی ایشون رو تحت تاثیر قرار بده .
    معمولا در مواردی که شخص از همسر یک فرزند داره این رفت وامد ها صورت میگیرد .
    به هر حال اون ها میتونن با هم رفت وامد کنند ولی شما رو نمیتونن به این کار وا دارند .
    شما سعی کنید تو مهمونی هایی که خانواده همسر سابقتون شرکت دارند حضور نداشته باشید .
    شما هم خوب عمل کردی و از همسرتون جانبداری کردید .
    ببینید ایشون هیچ نقشی در سرنوشت و بیماری ویا فوت همسرتون نداشتن ولی خواه ناخواه خانواده همسر سابقتون با دیدن شما وهمسرتون وهمچنین فرزند یا فرزندانتون احساس ناخوشایندی ممکنه داشته باشن ومثلا فکر کنند اگر دخترشون زنده بود الان بچه اش تو بغلش بود ویا ده ها مورد دیگه
    ممکنه تو این برخورد ها جمله ای یا جملاتی استفاده کنند که هر چند ناخواسته وبدون منظور باشه ولی همسر شما ناراحت میشه .
    خانم ها روحیه حساسی دارند حتی به همسر فوت شده هم ممکنه حسادت کنند .
    پس خودتون که دیگه لزومی نمی بینم رفت وامد داشته باشید ولی خانواده تون هم با همون شرایط بالا میتونن رفت وامد کنند .
    خوش بخت باشید .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  3. 3 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25389
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول

    متشکرم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط رضوی نمایش پست ها
    خدمت مشاورین ودوستان عزیز سلام عرض می کنم.


    حدود 8 سال پیش همسرم رابراثر بیماری ازدست دادم.باایشان 6 ماه هم زندگی نکردم اما 3 سال مریض داری کردم .و رنجهای زیادی کشیدم.دوسال بعد ازفوت ایشان دوباره ازدواج کردم بادختری که ازدواج نکرده بود و بسیار مظلوم و آرام است .ازخانواده ای سرشناس و تحصیل کرده .اما خانواده ام مرابسیار تشویق کردند تا باخانواده همسر اولم رفت و آمد کرده و به آنها احترام بگذارم که من هم اینکار را کردم.اما خانواده ی من رفت و آمدشان راخیلی زیاد کردند و خیلی باهم مسافرت هم رفتند . ازسفر کربلا گرفته تا کیش و قم و مشهد و ..... . درتمام مراسمشان شرکت کردند . خانه ی نو کاد وبدهند ... برای تولد بچه شان کادو بدهند و حتما بروند . مهمانی و عروسی و عزا و سفره و بالاخر ه خیلی زیاد رفت و آمد کردند. جالبه دایم اسم همسرمن را اشتباها به نام همسر مرحومم صدا می کنند.ودایم از بیماری او و خوابهایی که ازاو می بینند برای همسرم گفتند. درمراسم و مهمانی های مشترک با همسر و خانواده دومم دایم خانواده همسر اولم راهم دعوت کردند....وبسیاری دیگر. یکبار خانواده همسرم با خانواده ی من تماس گرفتندو گفتند در انظار و جامعه دایم سوالهایی ازاین رفت و آمد هامیشود و ماچندان مایل و راضی نیستیم.خانواده من گفتند اگر عروس خودتان بمیرد هم راضی به این رفتار هستید؟!!

    متاسفانه همسرمن بسیاربه این قضیه حساس شده و بعد ازچند اتفاق بسیار ناجور دراین رابطه (به او گفتند تورا پررو کرده ایم و ازهمان اول نباید پنهان می کردیم و عادتت می دادیم . البته این حرف راداماد خانواده زده متاسفانه که باایشان قطع رابطه کردم.)درزندگی ماناآرامی حاکم شده که البته من جانب همسرم راگرفتم وتوانستم زندگی ام راکنترل کنم. باخانواده ام درگیر شده و گفتم شما ازاندازه گذرانده اید و باید به سالی دوبار رفت و آمد اکتفا می کردید نه اینقدر. اکثرا را قانع کردم . البته با غوغا و تهدید !! متاسفانه داماد ماکه دیگر به طور مستقل بااین خانواده رفت و آمد زیاد پیدا کرده دست بردارنیست و ظاهرا حالا دیگرآنهاازما برایشان مهمترشده اند.بالاخره هرچند یک بار اتفاقی ازاین دست می افتد و مارا ناراحت می کند. خانواده ام می گوبند زنت حساس است . من خودم فکر نمی کنم . و می گویم شما می توانستید این حساسیت راایجاد نکنید.اما واقعا مانده ام چه کنم . دارم تصمیم می گیرم بروم ازخانواده همسراولم تقاضا کنم که لااقل آنها دست بردارند.(البته باتوضیح مواردپیش آمده و احترام فراوان). شاید اینطوری به این رابطه فیصله دهم .

    لطفا مرادراین مورد راهنمایی فرمایید.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد