ترس از ازدواج نکردن

[Asena]

سلام19 سالمه بهم کمک کنید دارم دیوونه میشم ... تازه پنج ماهه که از طلاقم میگذره واقعا عاشق شوهرم بودم اما اون هرگونه جرمی که بهذهنتون بیاد یا نیاد رو انجام داده بود از بی ناموسی دراوردن سردخترپسربجه های مردم بگیر تا شهرخری اما نمیدونم چی داشت که دیوونه وار عاشقش بودم دوبارم خودکشی کردم اما هیچی ام نشد شیش ماه فقط توعقد بودم ....الان داره دیوونه میشم تنهایی وترس ازاینکه شاید دیگه نتونم ازدواج کنم داره مثه خوره همه ذهنمو میخوره ...راستشو بگم میل جنسی زیادی دارم و بالطبع کسی که ازدواج کنه این میل بیشتر هم میشه هنوز مورد مناسب ازدواج برام پیش نیومده و همش دارم این میل ام رو سرکوب میکنم و به فکر ازدواج موقت هم که میافتم حالم از خودم بهم میخوره به خدا قسم همه محرک ها اعم از آهنگ وهرچیزی رو روی خودم قطع کردم و فقط دارم نمازمیخونم وباخدام زندگی می کنم اما واقعا نمیدونم تاکی میتونم این وضعیت اسف بار رو تحمل کنم.

[مهتاب نصیری]

سلام دوست عزیزم نترس از چی میترسی فداتشم.مشکل تو هرچقدر که بزرگ باشه باز خدات بزرگتره عزیزم به خدا توکل کن هنوز خیلی جوونی من میشناسم و دیدم کسایی که با سن زیاد و بچه ازشوهرقبلیشون ازدواج دائم کردن و شوهرشون واسشون میمیره چون شما مقصر نیستی و بد روزگار همچین ادمی رو سر راهت گذاشته حتما دفه ی دیگه واست جبران میشه میل هاتو سرکوب کن آفرین و هرجایی نگو نذار از یک دختر خوب به فرددیگه ای تبدیل بشی خواهش میکنم خداشاهده من دیدم که میگم پس به خدا توکل کن عزیزم.

[Javid_110]

سلام19 سالمه بهم کمک کنید دارم دیوونه میشم ... تازه پنج ماهه که از طلاقم میگذره واقعا عاشق شوهرم بودم اما اون هرگونه جرمی که بهذهنتون بیاد یا نیاد رو انجام داده بود از بی ناموسی دراوردن سردخترپسربجه های مردم بگیر تا شهرخری اما نمیدونم چی داشت که دیوونه وار عاشقش بودم دوبارم خودکشی کردم اما هیچی ام نشد شیش ماه فقط توعقد بودم ....الان داره دیوونه میشم تنهایی وترس ازاینکه شاید دیگه نتونم ازدواج کنم داره مثه خوره همه ذهنمو میخوره ...راستشو بگم میل جنسی زیادی دارم و بالطبع کسی که ازدواج کنه این میل بیشتر هم میشه هنوز مورد مناسب ازدواج برام پیش نیومده و همش دارم این میل ام رو سرکوب میکنم و به فکر ازدواج موقت هم که میافتم حالم از خودم بهم میخوره به خدا قسم همه محرک ها اعم از آهنگ وهرچیزی رو روی خودم قطع کردم و فقط دارم نمازمیخونم وباخدام زندگی می کنم اما واقعا نمیدونم تاکی میتونم این وضعیت اسف بار رو تحمل کنم.

اخه خانم محترم چرا زندگی رو به خودت زهر میکنی تازه اول جوونیت هست دخترهای 36-37 ساله ای که من میبینم اینقدر که شما استرس بدون شریک موندن داری ندارن.
نه افراط در زندگی خوبه نه تفریط.

فقط و فقط اعتدال

شما زین پس بدنبال فعالیت های اجتماعی باشید هم کمک میکنه که بتونید روند طبیعی زندگی رو در پیش بگیرید هم حضور در اجتماع کمک میکنه انشالله یه همسر خوب پیدا کنید.

[seyyedmahdifatemi]

دوست عزیزچند توصیه بهت می کنم اگه خودتو دوست داشته باشی انجام می دی.
1 - ورزش بکن ، البته ورزشی که دسته جمعهی باشه مثل ایروبیک ، شنا
2- یه دوست پیدا کن که باهاش بتونی صحبت کنی ، این دوست می تونه حتی مادرت باشه
3- به هیچ وجه زمان برای تنها بودن برای خودت ایجاد نکن
4 - عبادت هم حدی داره و اگه از حدش بیشتر بشه شما افسرده میشی
5 - با آدم های شاد بگرد
6- با دوستان مجردت باش
7- هنوز سنی نداری و خدا رو شکر کن که زود برگشتی
8 - سعی کن دانشگاه بری
9 - موسیقی شاد گوش کن و تو محافلی که جوک و خنده و رقص هست برو ( البته خانوادگی باشه )
انشا ا... زندگیت می یوفته رو روال
این که می گی به فکر ازدواج موقتی یه تلقین هست و خودت داری شاخ و برگ بهش میدی و علتش اینه که تنهایی هات زیاده و به گذشته فکر می کنی ، هیچ وقت این اشتباه و نکن که نتیجش تنوع طلبی و هرزه گی هست ، خودتو تباه نک ، موارد بالا رو انجام بده

[Asena]

واقعا ازتون ممنونم حرفاتون خیلی بهم امید میده . البته من دانشجو هستم رشته حقوق بعد ازطلاق درسمو ادامه دادم . اما خوب خیلی کمبود اعتماد بنفس د ارم و جای بخیه خودکشی رو دستام هست البته دنبال راه درمانش هم هستم . برام دعا کنید.

[مهتاب نصیری]

اصلا نا امید نباش عزیزم چقدر خوب که درس میخونی درستو ادامه بده و سعی کن اول باشی سعی کن تودرست از همه ی هم کلاسیات بهتر باشی انوقت ایشالا اگه درستو جدی بگیری یک کار خوب هم برات درست میشی و میشی یه ادم موفق.اصلا اعتماد به نفستو از دست نده که با مرگ برابره و حتی بدتر.قوی باش و از خدا بخواه کمکت کنه.هرچی فکر کنی همون میشه پس اصلا فکر بد رو از خاطرت دور کن

[farokh]

سلام19 سالمه بهم کمک کنید دارم دیوونه میشم ... تازه پنج ماهه که از طلاقم میگذره واقعا عاشق شوهرم بودم اما اون هرگونه جرمی که بهذهنتون بیاد یا نیاد رو انجام داده بود از بی ناموسی دراوردن سردخترپسربجه های مردم بگیر تا شهرخری اما نمیدونم چی داشت که دیوونه وار عاشقش بودم دوبارم خودکشی کردم اما هیچی ام نشد شیش ماه فقط توعقد بودم ....الان داره دیوونه میشم تنهایی وترس ازاینکه شاید دیگه نتونم ازدواج کنم داره مثه خوره همه ذهنمو میخوره ...راستشو بگم میل جنسی زیادی دارم و بالطبع کسی که ازدواج کنه این میل بیشتر هم میشه هنوز مورد مناسب ازدواج برام پیش نیومده و همش دارم این میل ام رو سرکوب میکنم و به فکر ازدواج موقت هم که میافتم حالم از خودم بهم میخوره به خدا قسم همه محرک ها اعم از آهنگ وهرچیزی رو روی خودم قطع کردم و فقط دارم نمازمیخونم وباخدام زندگی می کنم اما واقعا نمیدونم تاکی میتونم این وضعیت اسف بار رو تحمل کنم.

هدف از ازدواج تکامل و رسیدن به ارامشه وقتی چنین شرایطی برای شما وجود نداشته پس همون بهتر که از این زندگی خارج شدید

متاسفانه در سن پایین ازدواج کردید و امروز با وابستگی ایجاد شده حسابی درگیر هستید

دوست عزیز اگر قرار به این زندگی با این شرایط باشه خیلی بهتره که قید ازدواج رو زد

پس بهتره تمام خاطرات و نشانه های گذشته از بین ببری و به زندگی جدیدی که دوست داری فکر کنی

مسلما" حرفهای خاله زنکی زیادی به گوشت میرسه که باید همه رو دور بریزی و با تجربه ای که داری انتخاب درست رو انجام بدی

پس ... در گذشته در جا نزنیدبرای عبور از گذشته شاید با چالشی بزرگ مواجه شوید. ناراحتی های گذشته که لاینحل باقی مانده، گاهی اجازه نمی دهد از گذشته به سرعت عبور کنید و به امید آینده، رو به جلو بروید. از این رو سعی دارید از گذشته فرار کرده یا آن را کتمان کنید. به این ترتیب، به جای درس گرفتن از تجارب گذشته، دائم در کشاکش فراموش کردن آن، در گذشته در جا می زنید و ناخودآگاه اجازه می دهید تا گذشته شما را در کام خود فرو ببرد. اگر از گذشته به درستی نمی توانید عبور کنید از یک درمانگر کمک بگیرید.


گذشته را نمی توان تغییر داد
شما شاید بپذیرید که آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده، نمی توانید تغییر بدهید و اگر هنوز به این باور نرسیده اید که گذشته در گذشته است، آسیب جدی به خودتان خواهید زد و در تمام روابط تازه تان اتفاقات تلخ گذشته، فضا را سمی و زهرآگین می کند و دیگران را از شما دور می سازد و در نتیجه، تک و تنها با کوله ای پر از افکار منفی در گذشته خواهید ماند.


به سوی آینده گام بردارید
فقط با پذیرفتن لحظه حال می توانید از گذشته ای که دشمن سلامت زندگی و جسم و روح تان است خلاص شوید. از گذشته فقط درس های آن را به خاطر بسپارید و اجازه ندهید کنترل لحظات شما به دست گذشته بیفتد، چون فقط با امید و ایمان به آینده است که زندگی معنا پیدا می کند.


یک آزمایش را انجام دهید
اگر قرار باشد یک جعبه یا کیسه بزرگ بردارید و هر چه غم و اندوه، نگرانی و پشیمانی، خاطرات تلخ و شکست های گذشته است در داخلش بریزید و آن را همیشه به گردن خود آویزان کنید و در همه حال همراه تان باشد، چه احساسی پیدا می کنید؟ دیگران چطور به شما نگاه می کنند؟ مسلماً به این نتیجه خواهید رسید که آن جعبه هیچ تاثیری بر آینده تان نخواهد داشت. جز اینکه دست و پاگیر و آزاردهنده باشد، خاصیت دیگری ندارد. حمل بار گذشته در مغز نیز همین است.


آینده را رقم بزنید
با این بینش که گذشته را نمی توان تغییر داد و آینده را نمی توان پیش بینی کرد، با ایمان و امید، فردایی زیبا و به یاد ماندنی را برای خود تصویر کنید. به جای تسلیم ماندن در برابر آنچه قبلاً اتفاق افتاده و با بوده است، با اراده استوار سناریوی تازه ای برای زندگی خود بنویسید. مهم نیست نتیجه چه می شود، مهم این است که پذیرای هر اتفاقی باشید و مسئولیت هر حادثه ای را بپذیرید. هنگامی که خودتان را باور کردید و در برابر هر مانعی سر فرود نیاوردید به این نتیجه خواهید رسید که هر آنچه بخواهید دست یافتنی است.

چند توصیه

شکست ها، غم و درد همیشگی نیستند.

• هر لحظه می توانید از نو آغاز کنید.
• همه مشکلات، ناشی از توهمات ذهن هستند.
• اگر درون خود را درست کنید، بیرون نیز درست می شود.
• خوشی ها و بدبختی ها را، ما خودمان انتخاب می کنیم.
• تا زمانی که هویت خود را با افکار گذشته محک بزنید، نمی توانید گامی به جلو بردارید.
• اگر روند فکری شما موجب احساس گناه، خشم، رنجش و حسرت می شود، سالخوردگی زودرس در انتظارتان است.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

دفتر قیطریه:

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

دفتر سعادت آباد:

۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دفتر شریعتی:

۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه