سلام شوهر من تحت هر شرایطی حتی اگه حق با من باشه از خانواده اش حمایت میکنه مخصوصا خواهرش که این خیلی منو اذیت میکنه. مخصوصا الان که چند روز من نبودم و شوهرم خونه خواهرش بوده و بچه ام هم مریضه اصلا حمایتی از من نمیکنه. من شرایطی سختی دارم
سلام شوهر من تحت هر شرایطی حتی اگه حق با من باشه از خانواده اش حمایت میکنه مخصوصا خواهرش که این خیلی منو اذیت میکنه. مخصوصا الان که چند روز من نبودم و شوهرم خونه خواهرش بوده و بچه ام هم مریضه اصلا حمایتی از من نمیکنه. من شرایطی سختی دارم
یه نمونشو بگو مثلا که حق با شما بوده ولی شوهرت حق را به خانوادش داده
منم همين مشكل رو دارم مثلا با شوهرم و خواهر شوهرم ميريم بيرون خريد بجاي اينكه دنبال مايحتاج خودمون باشه دنبال خواهرشه همش جوش اونا رو ميزنه اصلا به زندگي خودمون اهميت نميده از وقت و زندگي من ميزنه تا ده دقيقه پيش مامانش باشه از سر كار باهم ميريم خونه ميگم بريم خونه خودمون ميگه بريم ده دقيقه بشينيم ميگم هر روز هرروز نميشه اما واسه اينكه دعوا نشه ميرم آخه كي هرروز ميره خونه مادرشوهر اونم خسته كوفته ده دقيقه ميشه دوساعت خب من ميخام برم خونه شام درست كنم به خودم برسم حموم برم منه خسته تا ساعت جند نهايت ميتونم همه اين كارو رو انجام بدم بخوابمنوشته اصلی توسط sam127
بعضی از خانوم ها انتظار دارن شوهرشون وقتی ازدواج میکنه دیگه خانوادشو بیخیال بشه و فقط به خانومش برسه . شاید شما هم توقع زیادی از شوهرتون دارید . لطفا چند تا مثال بزنید تا دقیق مشخص بشه .
من نگفتم بيخيال بشه شما تو زندگي ما نيستيد و من هم نميتونم همه اختلافات رو بازگو كنم هر چيزي اندازه اي داره همينطور كه من رعايت ميكنم و اعتدال دارم طرف مقابل هم بايد مراعات كنه نه اينكه زياده روي كنه من چيز غير منطقي نگفتم و توقعات زيادي ندارم
مثلا من از درد دارم به خودم ميپيچم آقا دنبال كار داداششه كه ماشين داداشش رو تعمير كنه من از كثيف كاري بدم مياد ايشون هميشه لباسش روغني و كثيثفه مكانيك نيست ولي همه برادراش ازش ميخان ماشينش رو درست كنه اونوقته كه منو ول ميكنه ميره سمت خانوادش من دوست دارم زندگيم برنامه داشته باشه ولي ايشون هميشه پي يللي تللي هستند و خيلي چيزهاي ديگه
عزیزم ی موقع ک میدونی خوش اخلاقه حوصله داره از فرصت
استفاده کن و یجوری که بتونی نرمش بکنی باهاش حرف بزن و بگو که ناراحتی و دلیلاشو
اگ دیدی ناراحت شد و بدش اومدهیچی نگو و خدت زیرزیرکی و کم کم بکشش طرف خودتت و مثل موم بگیرش تو دستت
بنظرم هیچوقتم نزار که تو رو بعد خونوادش بدونه چون تویی ک قراره همیشه باهاش باشی تحت همه شرایطی باهاش باشی نه کسی دیگه
شازده کوچولو گُفت
گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم
اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
I
عزيزم ميدوني شرايط من فرق ميكنه نمي دونم چرا بخاطر مقاومت شوهرم يا بخاطر
تربيتش فقط اون اينطور نيست برادراش هم همينطورن ولي يكم فرق دارند مادرش درش خيلي نفوذ داره من نميدونم چرا نميتونم يه بار كه حرف ميزنيم دو روز خوبه بعد دوباره برميگرده به حالت عادي نميدونم ديگه چيكار كنم كلافه شدم نامزد كه بوديم سه ماه اول خوب بود ولي بعد كم كم خود واقعيش رو نشون داد تو روي من بخاطر خانوادش واستاد من حرفم غيرمنطقي نبود با منطق و حوصله براش توضيح ميدادم اما حق هميشه با خانوادش بود مثل يه برده در خدمت خانوادشه من اهميتي براش ندارم اين واسم ثابت شده الان سه سال دارم با اين شرايط زندگي ميكنم داشتم ميگفتم گفتم عروسي ميكنيم ميريم زير يه سقف درست ميشه تحمل كردم همه سختي ها تا عروسي باز سه ماه اول خوب بود دوباره شروع شد هي حرف زدم گريه كردم خودش حق ميده بهم و جوابي نميده اما از حرفم دو روز نگذشته دوباره يادش ميره گفتم بجه دار شيم عوض ميشه حس پدر شدن بهش دست ميده شايد درست شه اخلاقاش اما باز نشد اشتباه اندر اشتباه
ببینید ما مردا بیشتر خانواده ای هستیم تا شما خانما حالا اگه همسرتون تک پسر باشه یه درجه بالاتر پسر بزرگ باشه یه درجه بالاتر تک فرزند باشه یه درجه بالاتر
هرکسی چه مرد چه زن ازدواج می کنه باید این رو بپذیره که الان صاحب دو خانوادس و وظیفه داره برا بچه و زنش یا شوهرشم وقت بذاره. کسی انتظار نداره که دیگه کلا پدر و مادرش رو فراموش کنه و فقط بچسبه به زن و شوهرش اما خیلیا انقدر وابستگی شدید به مامانشون دارن که اگه بذاریشون می خوان بیست و چهار ساعته اونجا باشن. فارغ از این که زنی، بچه ای شوهری دارن...
تنها کسی که با من درست رفتار می کند، خیاط من است
که هربار اندازه های جدیدم را می گیرد. بقیه به همان اندازه های قبلی چسبیده اند
و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
جرج برنارد شاو
سلام منم سوالم همین بود به نظر من این کار یک سیاست خاص میخوادباید یک نفرکه مورد مشابه این داشته و موفق شده ما رو راهنمایی کنه به نظر من مردی که خانوادش واسش مهم باشه یه فرد مسولیت پذیره پس باید ببینیم اونا چیکار کردن که تونستن اونو سمت خودشون بکشونن.در صورتیکه قدرت ما خیلی بیشتر از اوناست چون به ما احتیاج دارن در ضمن اصلا نباید بهشون بگیم که رو این قضیه حساسیم پون خودمونو کوچیک میکنیم پیششون مردا عاشق زنای قوی و قدرتمندن.قدرت تو دست زنه همه ی مردای موفق با کمک یک زن زیرک به بالاترین جاها رسیدن خدا مکر وحیله رو در وجود ما زنا گذاشته باید به نحو درست و راه درست ازش استفاده کنیم هیچ زنی بدون حمایت شوهر نمیتونه بچه های خوبی داشته باشه تا زنو شوهر باهم یکی نباشن بچه هاشون به حرفشون نمیکنن،پس تا دیر نشده باید یک کاری کرد...
یکی از دوستای منم دقیقا تو همین شرایطه بعد از 17 سال زندگی با 2 تا دختر بچه الان رفته درخواست طلاق داده
اخه این علاوه بر مادرشوهر 5 تا همخواهر شوهر داره. همه هم متوقع
من هيچكاري نمي تونم ديگه بكنم يعني در توانم نيست ديگه خسته شدم خيلي تلاش كردم خودم رو خيلي داغون كردم
انقدر كه حرص خوردم اصلا گاهي فكر ميكنم سياست و اين حرفها رو شوهر من تاثير نداره.وقعا نمي دونم چيكار كنم بازم حرص؟
نه اصلا انقدر نا امید حرف نزنید مراقب افکارتون باشید که آیندتونو میسازه هرچی فکرکنین همون میشه.
عموی منم مثه شوهر شما بود هرکاری هرکدوممون داشتیم هروقت شب هرچقدر سخت حاضر بود.اما صدای بحث و مشاجرشون همیشه هوا بود ما خودمون به این نتیجه رسیدیم که عمومو بی خیال شیم اما میدونی یه حس بدیه...اما به نظر من اون جوری هم عموم هم زنش پیش ما با ارزش تر بودن...یعنی زن عموم پیشمون کوچیک شده یه جورایی چون ما هیچ وقت این فکر که ما تونستیم جای زنشو بگیریم یا اینکه بیشتربهمون اهمیت میده نداشتیم.
به نظرم هیچ وقت سعی نکن شوهرتو از خانوادش جدا کنی چون باعث میشی بیشتر باهات لج کنه یا در مواقعی که باهم قهرین از این راه میتونه اذییتت کنه چون نقطه ضعف داری دستش بعدشم این جوری نشون میدی که بهشون حسادت میکنی پس قبول داری که جایگاه اونا تو زندگی بالاتره.
فقط سعی کن خودتو انقدر پیشش بزرگ کنی که بدون اینکه خودش بخواد بیاد سمت شما.من بهتون گفتم تو پست خودم که زیادی واسه شوهرم در دسترسم باور کنید از وقتی تصمیم گرفتم زیاد مهمش نکنم حداقل پیش خودش باور کنید بیشتر واسش عزیزشدم.پیام میده از هرچند تا یکیشو جواب میدم چند صفحه فقط تمجید میکنه من بایه همچنین عزیزم یا لطف داری جواب میدم با این که قلبا چیز دیگه ای دوست دارم بهش بگم میدونین یه حالت میانه،هم نگهش میدارم هم بهش نشون نمیدم چقدر دوسش دارم.اصلام دیگه مامانت مامانت نمیکنم.واسه منکه فعلا جواب داده
نه اصلا انقدر نا امید حرف نزنید مراقب افکارتون باشید که آیندتونو میسازه هرچی فکرکنین همون میشه.
عموی منم مثه شوهر شما بود هرکاری هرکدوممون داشتیم هروقت شب هرچقدر سخت حاضر بود.اما صدای بحث و مشاجرشون همیشه هوا بود ما خودمون به این نتیجه رسیدیم که عمومو بی خیال شیم اما میدونی یه حس بدیه...اما به نظر من اون جوری هم عموم هم زنش پیش ما با ارزش تر بودن...یعنی زن عموم پیشمون کوچیک شده یه جورایی چون ما هیچ وقت این فکر که ما تونستیم جای زنشو بگیریم یا اینکه بیشتربهمون اهمیت میده نداشتیم.
به نظرم هیچ وقت سعی نکن شوهرتو از خانوادش جدا کنی چون باعث میشی بیشتر باهات لج کنه یا در مواقعی که باهم قهرین از این راه میتونه اذییتت کنه چون نقطه ضعف داری دستش بعدشم این جوری نشون میدی که بهشون حسادت میکنی پس قبول داری که جایگاه اونا تو زندگی بالاتره.
فقط سعی کن خودتو انقدر پیشش بزرگ کنی که بدون اینکه خودش بخواد بیاد سمت شما.من بهتون گفتم تو پست خودم که زیادی واسه شوهرم در دسترسم باور کنید از وقتی تصمیم گرفتم زیاد مهمش نکنم حداقل پیش خودش باور کنید بیشتر واسش عزیزشدم.پیام میده از هرچند تا یکیشو جواب میدم چند صفحه فقط تمجید میکنه من بایه همچنین عزیزم یا لطف داری جواب میدم با این که قلبا چیز دیگه ای دوست دارم بهش بگم میدونین یه حالت میانه،هم نگهش میدارم هم بهش نشون نمیدم چقدر دوسش دارم.اصلام دیگه مامانت مامانت نمیکنم.واسه منکه فعلا جواب داده
من نميخام جدا كنم من ميگم در حد و اندازه باشه هر روز بايد بره سر بزنه به مادرش خب عزيزم من ميگم من ميخام برم خونه شام درست كنم چون جفتمون شاغليم ميگه نه بريم ده دقيقه بشينيم اين ده دقيقه ميشخ دو ساعت منم كلي خونه كار دارم اين رو نمي فهمه
مادرش خيلي درش نفوذ داره اون يكبار گريه كنه شوهرم همش در دسترس مادرشه اما من اگر گريه كنم نمياد ارومم كنه حتي ميدونه باردارم استرس نبايد داشته باشم نبايد حرص بخورم ولي هيچ تغييري تو رفتارش نداده و نميده سه ساله دارم تلاش ميكنم ميگم يه برنامه اي به زندگيت بده اصلا كلا ما با هم خيلي فرق داريم دنياي ما يكي نيست نه اهل پس اندازه نه اهل ادب و معاشرت .اينها رو خيلي دير فهميدم
احتمالا اعتیاد که ندارن؟
نه عزيزم تنها خلافش قليونه هفته اي دوباره
میدونم حرص آدم در میاد ولی در نهایت فکر میکنم دوسش دارین به هرحال ایشونو انتخاب کردین پس باید صبر کنین و با هم به تفاهم برسین مشکلتون اصلا بزرگ نیست بزرگش نکنین عزیزم.بلاخره ایشونم انسانه و یک زگ خوابی داره این هنر شماست که پیدا کنین.موفق باشید
خواهرشون مجرد هستن؟
خب خانم محترم ادم بی مسئولیت از همون ابتدا مشخص هست که بی مسئولیته چرا طفلک بچه رو میدید دست ایشون
اییییییییییییخواهرشوهرمو لولو خورده ..اخ ژووووون
ببین عزیزم باید یه برنامه بزارین برنامهههههه هر فته یک روز خاص و وقت خاصی خونه مادرشوهرجان باشین.مثلا جمعه ها نهار .خو اون روز هم خیییلی به همتون خوش بگزره .مطمینا اقای خونم وقتی ببینه برنامه داره برای دیدن خانوادس به همراه همسرش و اون روز همسرش نه غر میزنه بلکه خیلی هم خوشحاله به برنامه پایبند میشه.
ایییییییییییی
ببین عزیزم باید یه برنامه بزارین برنامهههههه هر فته یک روز خاص و وقت خاصی خونه مادرشوهرجان باشین.مثلا جمعه ها نهار .خو اون روز هم خیییلی به همتون خوش بگزره .مطمینا اقای خونم وقتی ببینه برنامه داره برای دیدن خانوادس به همراه همسرش و اون روز همسرش نه غر میزنه بلکه خیلی هم خوشحاله به برنامه پایبند میشه.
ایییییییی از دست عروسااااااااا
بابا عروسا خدايي گناهي ندارن من خودم هم اينجا هم بيرون اينجا ديدم كسايي كه واقعا مادرشوهراشون مقصرن اليته اونا هم مادرن ولي نميدونم چرا با عروسا مشكل دارن من خدايي هر كاري واسه مادرشوهرم كردم هر كاري خونش رو تميز كردم واسش كادو خريدم هواشو داشتم تو كار خونه مهموني همه جا ولي كيه كه قدر بدونه بازم پيش من از جاريم طرفداري ميكنه خيلي سعي ميكنه منو شوهرم رو دعوا بده ببين من فقط اينو نميگم همه كسايي كه اونو ميشناسن ميگن اصلا تصورش رو هم نميتوني بكني (خدا از اين مادرشوهر نصيب كسي نكنه . آمييييين)ایییییییی از دست عروسااااااااا
خواهر عزیزم اگر پدر ومادر ویا خانواده همسرتون نیازمند باشن .بر همسرتون واجبه .
در قران توصیه به انفاق شده .در ادامه امده که انفاق به چه کسانی تعلق میگیرد به پدر ومادر وخویشان ویتیمان ودر راه ماندگان .
پدر ومادر واجب النفقه اند .
اگر همسرتون وظایفش رو در قبال شما وفرزندتون انجام نمیده .مسووله وباید پاسخ گو باشه .ولی اگر انصافا برای شما کم نذاشته
شما نمیتونید بگین به خانوادش رسیدگی نکنه .مطمعن باشید اثار این انفاق در زندگی شما وفرزندتون خودش رو نشون میده .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
