نوشته اصلی توسط
amirzar
فقط یک خواهر دارم که 20سالشه و با مادرمه و کمک من نمی کنه. بارها صحبت کردم ولی واسش مهم نیست ، آبروم جلو خانواده همسرم رفته. تا حالا یه تنه رفتم جلو و کارامو روبه راه کردم و خدا کمکم کرده. روز اول واسه خرید حلقه نیومد. من زمانی که خواستگاری رفتم مادر ، پدرخانومم فوت کرد و مجبور شدم مراسم عقد نگیرم و چون به صیغه محرمیت اعتقاد نداشتن مجبور بودم سریع عقد کنم و خداروشکر راضیم و بعد از خاکسپاری خانواده همسرم بخاطر من و همسرم پا پیش گذاشتن تا کار خیر انجام بشه ، مادرم فرداش لج کرده بود که میخوان دخترشونو قالب کنن ، چه معنی داره عزادارن ولی اومدن جلو.