نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: دخالت مادر

1266
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25808
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دخالت مادر

    با سلام من یک جوان (مذکر) 26 ساله هستم . نزدیک به یک سال است که عقد کرده ام و مادرم از روز اول شروع کرد به اذیت کردن و سنگ انداختن در راه من و بد و بیراه به خانواده همسر من. این قضیه یکسال است کام مرا تلخ کرده اما کماکان ادامه دارد. تا جایی که دوهفته دیگه ان شاا... سر خانه و زندگیم می روم ولی حتی حاضر نشده خانه ام را ببیند و در بردن جهاز هم شرکت نمی کند. یکبار به مادرخانوم بنده تماس گرفت و هرچه توهین بود به او کرد ولی باز او به احترام بنده چیزی نگفت.البته باید خاطرنشان کنم از روز اول تمام هزینه زندگی و هدایا و وسایل رو خودم تهیه کردم و کمکی به من نکرده اند.لطفاً راهنماییم کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25808
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دخالت مادر


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دخالت مادر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirzar نمایش پست ها
    از وقتی ازدواج کردی مادرت از چه چیزی نالیده؟
    مشکل و درد اصلیش چیه؟
    بهش بی توچهی میکنی؟ همسرت بهش بی احترامی میکنه؟
    احساس میکنه که همسرت داره بینتون فاصله میندازه؟
    دردش چیه؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25808
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دخالت مادر

    این احساس که عروس بین پسر و مادر داره جدایی میندازه تقریباً تو وجود همه مادرشوهرا هست.ولی نه همسرم بهش بی احترامی نکرده ، حقیقتش اینکه من مادرم با پدرم مشکل داره و هر دوشون به هم بی احترامی می کنن ولی مادرم این خواسته احترام گذاشتن رو چون از اونور دریافت نمی کنه به من و همسرم فشار میاره.

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دخالت مادر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirzar نمایش پست ها
    این احساس که عروس بین پسر و مادر داره جدایی میندازه تقریباً تو وجود همه مادرشوهرا هست.ولی نه همسرم بهش بی احترامی نکرده ، حقیقتش اینکه من مادرم با پدرم مشکل داره و هر دوشون به هم بی احترامی می کنن ولی مادرم این خواسته احترام گذاشتن رو چون از اونور دریافت نمی کنه به من و همسرم فشار میاره.
    کلا چند خواهر بردارین؟
    خب چون که ایشون مادرته نباید کاری کنی خدای نکرده دلش بشکنه
    چون تا این سن هرچی باشه بزرگت کرده و الانم تو باید به شاین اطمینان رو بدی که همیشه دوستش داری و واست مهمه
    ولی باید اینم بهش بفهمونی که این کارهاش میتونه اینده تو رو خراب کنه
    باید توجیهش کنی که کارش میتونه زندگی بچشو خراب کنه
    همین باعث میشه در رفتارش تغییرات ایجاد کنه

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25808
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دخالت مادر

    فقط یک خواهر دارم که 20سالشه و با مادرمه و کمک من نمی کنه. بارها صحبت کردم ولی واسش مهم نیست ، آبروم جلو خانواده همسرم رفته. تا حالا یه تنه رفتم جلو و کارامو روبه راه کردم و خدا کمکم کرده. روز اول واسه خرید حلقه نیومد. من زمانی که خواستگاری رفتم مادر ، پدرخانومم فوت کرد و مجبور شدم مراسم عقد نگیرم و چون به صیغه محرمیت اعتقاد نداشتن مجبور بودم سریع عقد کنم و خداروشکر راضیم و بعد از خاکسپاری خانواده همسرم بخاطر من و همسرم پا پیش گذاشتن تا کار خیر انجام بشه ، مادرم فرداش لج کرده بود که میخوان دخترشونو قالب کنن ، چه معنی داره عزادارن ولی اومدن جلو.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دخالت مادر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirzar نمایش پست ها
    فقط یک خواهر دارم که 20سالشه و با مادرمه و کمک من نمی کنه. بارها صحبت کردم ولی واسش مهم نیست ، آبروم جلو خانواده همسرم رفته. تا حالا یه تنه رفتم جلو و کارامو روبه راه کردم و خدا کمکم کرده. روز اول واسه خرید حلقه نیومد. من زمانی که خواستگاری رفتم مادر ، پدرخانومم فوت کرد و مجبور شدم مراسم عقد نگیرم و چون به صیغه محرمیت اعتقاد نداشتن مجبور بودم سریع عقد کنم و خداروشکر راضیم و بعد از خاکسپاری خانواده همسرم بخاطر من و همسرم پا پیش گذاشتن تا کار خیر انجام بشه ، مادرم فرداش لج کرده بود که میخوان دخترشونو قالب کنن ، چه معنی داره عزادارن ولی اومدن جلو.
    با توجه به اینکه تنها پسر خانواده هستی این امر طبیعیه که مادرت هم دوستت داره و هم نگرانته
    سعی کن در مرحله اول توجیهش کنی که دست از اینکاراش برداره و اگر ادامه داد بهتره که رفت و امدتون رو کمتر کنید
    چون که یک زندگی متاهلی اگه خراب بشه عواقبش خیلی سخته

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25808
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دخالت مادر

    من همش سعی کردم رابطه دوطرف خراب نشه و میانه رو گرفتم ولی همسر جرأت نمیکه بیاد خونمون درست حسابی سر بزنه و با یه بهونه ای رفت و آمدشو کم کردم. من یک دایی دارم که مادرم و مادربزرگ رابطش باهاش کمه و اعتقاد داره عروسشون این رابطه رو قطع کرده. به همسرم هم همینو نسبت میده.هرچی صحبت میکنم پرخاش میکنه و اصلاً توجهی نمیکنه. این چندباری که مادرم به مادرزنم و همسرم بی احترامی کرد قبلش به خواهرش و مادرش زنگ زد و متأسفانه اونها با مشاوره غلط مادرم رو جریح تر کردن و مصمم شد تلافی کنه. هر وقت تنها میشد با همسرم گلایه بهش می کرد. جلوی فامیل نزدیکمونم همش اعلام نارضایتی میکنه از عروسش. پیش من در نبود خانواده همسرم بهشون بد دهنی میکنه. اگه جلو نیاد واسه مراسم آبروم میره چه کنم؟

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دخالت مادر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirzar نمایش پست ها
    من همش سعی کردم رابطه دوطرف خراب نشه و میانه رو گرفتم ولی همسر جرأت نمیکه بیاد خونمون درست حسابی سر بزنه و با یه بهونه ای رفت و آمدشو کم کردم. من یک دایی دارم که مادرم و مادربزرگ رابطش باهاش کمه و اعتقاد داره عروسشون این رابطه رو قطع کرده. به همسرم هم همینو نسبت میده.هرچی صحبت میکنم پرخاش میکنه و اصلاً توجهی نمیکنه. این چندباری که مادرم به مادرزنم و همسرم بی احترامی کرد قبلش به خواهرش و مادرش زنگ زد و متأسفانه اونها با مشاوره غلط مادرم رو جریح تر کردن و مصمم شد تلافی کنه. هر وقت تنها میشد با همسرم گلایه بهش می کرد. جلوی فامیل نزدیکمونم همش اعلام نارضایتی میکنه از عروسش. پیش من در نبود خانواده همسرم بهشون بد دهنی میکنه. اگه جلو نیاد واسه مراسم آبروم میره چه کنم؟
    باید کنترل ماجرا رو به دست بگیری... به صورت غیر مستقیم بهش بگید که من داییم نیستم که با ازدواج تو رو فراموشت کنم یعنی بهش اطمینان بده که فرق میکنی
    از سمت دیگه به نامزدت بگو که دل مادرتو به دست بیاره

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دخالت مادر

    از جهت اینکه همسر با درک و شعوری خدا نصیبت کرده ، حتما شاکرش باش..
    توی این دوره زمونه دختری که با مادرشوهرش مقابله به مثل نکنه کم پیدا میشه
    هوا همسرتو بیشتر داشته باش داداش..
    اما واسه مادرتون
    دخالتهای بیجای خانواده هیچوقت خیر و خوشی برای زوجین به همراه نداشته
    متاسفانه اعلب مادرها دهن بین هستن و تحت حرفای خاله زنکی دوست و اشنا ،زندگی فرزندشونو تلخ میکنن بدون اینکه قبلش یمقدار فکر کنن
    داداشم من کاملا درکت میکنم
    مادر منم با زبون نیشدارش نامزدمو باهام سرد کرد و ....
    سوسه اومدن و مثل زدن خانواده هایی که عروس خوبی نداشتن و ...
    فقط اعصاب شما رو خراب میکنه و دیدتونو نسبت به همسرتون تغییر میده
    داداشم،شما به حرفای مادر توجه نکن، سعی کن جوری رفتار کنی که موقعیت برای حرف زدن بهش ندی
    مثلا موقعی که دیدی میخواد شروع کنه،بزن بیرون
    زنها وقتی بدونن شنونده ندارن،ساکت میشن
    برای اینکه رفتارشو بهتر کنی،از یه بزرگتر یا کوچکتر فرقی نداره،یه کسی که حرفش خریدار داره کمک بگیر
    مثلا شوهر خاله ای داری که مادرتون بهش احترام میذاره،خب باهاش صحبت کن تا مادرتو آگاه کنه از رفتار نادرستش
    داداشم ، حرفتو رک و صریح به مادرت بزن
    هیچ ترس و شکی هم به دلت راه نده
    احترامشو نگهدار اما کاری که میدونی درسته انجام بده
    بازم قدر همسرخوبتو بدون
    یاعلی

  11. کاربران زیر از orbital بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دخالت مادر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirzar نمایش پست ها
    با سلام من یک جوان (مذکر) 26 ساله هستم . نزدیک به یک سال است که عقد کرده ام و مادرم از روز اول شروع کرد به اذیت کردن و سنگ انداختن در راه من و بد و بیراه به خانواده همسر من. این قضیه یکسال است کام مرا تلخ کرده اما کماکان ادامه دارد. تا جایی که دوهفته دیگه ان شاا... سر خانه و زندگیم می روم ولی حتی حاضر نشده خانه ام را ببیند و در بردن جهاز هم شرکت نمی کند. یکبار به مادرخانوم بنده تماس گرفت و هرچه توهین بود به او کرد ولی باز او به احترام بنده چیزی نگفت.البته باید خاطرنشان کنم از روز اول تمام هزینه زندگی و هدایا و وسایل رو خودم تهیه کردم و کمکی به من نکرده اند.لطفاً راهنماییم کنید.


    ببینید من نظرات رو نخوندم که کی چی گفتن و راهنمایی ها کافی بوده یا نه ..ولی برخودم لازم دونستم در مورد این مساله بر اساس تجربه (نه شخصی) رراهنماییتون کنم .
    مادر شما با توجه به این رفتارهایی که گفتین دوران حسادت رو طی میکنه و فکر میکنه عروسش داره بین اون و پسرش قرار میگیره و محبتش به پسرش داره از یه طریق دیگه تامین میشه و ممکنه اونقدر غرق در محبت کنه پسرش رو که دیگه پسرش سمت مادرش نیاد ..پس به چشم یک رغیب بهش نگاه میکنه .
    اولا این نکته رو توجه داشته باشید که همسر و یا نامزد شما هییییییچ گناهی نکرده که بخواد قربانی طرز تفکرات مادرتون بشه .پس شما باید تلاشتون رو بکنید تا با مدیریت این روابط هم همسرتون رو از گزند بدبینی ها مصون نگه دارید و هم خدااای نکرده با رفتارهاتون و دفاع کردن هاتون دل مادرتون رو نش************ید .
    اوایل از دواج برای دختر پسر ..خصوصا پسر ها خیلی سخته .چون باید این روابط رو مدیریت کنن و از طرفی هم جانب داری خانواده خودشون بشه و هم خانواده همسرشون کمترین بی توجهی رو احساس نکنن .تا دختر پسر کاملا داخل خانواده ها جاشون باز بشه و شناخته بشن و قلق های همدیگرو به دست بگیرن .
    پس شمام با فکر اینکه باید این دوران سرشار از شادی و گل و بلبل باشه دچار توقع زیاد نشیدکه این چنین رفتارهایی باعث اذیتتون نشه .پس اول باید شرایط رو بپذیرید .
    بعدش به مادرتون با محبت بیشتر و قربون صدقه رفتن (حتی اگر قبلا اهلش نبودید )ثابت کنید که شما نه تنها بهش کم توجه نشدید بلکه از وقتی ازدواج کردین خیلی با محبت تر هم شدین .یعنی کاری کنید تعجب کنه که وای پسرم قبلا انقد مهربون نبود که چقدر بهتر شده .پس چی شد ؟؟؟حتما با تغییر رفتار به سمت محبت بیشتر عقیده اش رو تغییر بدین .
    این محبت نباید لزوما همراه با حضور بیشتر باشه .بهر حال شما نامزد دارین و حصورتون در منزل کمتر از مجرد بودنتونه .شما در صورت فقط یک ساعت حضور در منزل همون یک ساعت مادرتون رو غرق در دوست داشتن کنید .

    بعدش اینکه از همین الان اجازه ندید کسی در مسایل خصوصیتون دخالت کنه ..نه با بحث نه با دعوا ..فقط با سکوووووت .مادرتون گفت فلان روز چرا فلان کارو نکردی .؟.چرا نیومدی ..چرا مادرزنت این کارو کرد؟ و ....فقط فقط سکوت کنید .باور کنید نتیجش رو میبینید .اینجوری کم کم یاد میگیرن که شما به دخالت ها و پا فراتر گزاشتن هاتون پاسخگو نخواهید بود و بی احترامی هم نخواهید کرد .پس چی شد ؟؟؟فقط سکوت در برابر اعتراض های مادرتون .
    بحث عوض کردن هم میتونه گزینه خوبی باشه اگر سکوت بلد نباشید
    شما باید بببااارها کاری کنید که مادرتون توی طرز تفکرش شکست بخوره ...و احساس گناه بیاد سراغش که چرا شما رو اذیت میکنه ...باور کنید تنها راه چارتون همینه ..اینکه این احسای گناه رو درش بوجود بیارین ...در برابر مادر هم نمیشه با حاضر جوابی و گستاخی و مقابله به مثل به این احساس رسوندش بلکه فقط با سکوت و محبت بیشتر ...لازم نیست همسرتونو هم وادار به محبت و حضور بیشتر کنید ..فقط با یکم مدتی مهربون تر شدن و شاد و سرزنده تر باهاش برخورد کردن و اخم و تخم نکردن میتونید این احساس گناه رو درش بوجود بیارید و صد البته یک عمر دعای خیرش هم دنبالتون و بدرقه زندگیتون کنید .ا
    با مدیریت درست روابط به همسرتون هم ثابت میکنید که هیچکسی نمیتونه باعث بشه ارامش زندگیتون دچار اختلال بشه ..و از طرفی کسی هم حق نداره به مادرپدرتونم بی احترامی کنه .حتی در برابر گله های همسرتون خم سکوت کنید و ازش بخواید با محبت های گهگاهی مادرشوهرش رو بکشونه تو زمین خودش ..با رعایت حد و حدود مطمینه البته ..که بعدها باعث دخالت در زندگی نشه .

    شما این توصیه ها رو عملی کنید یک عمری خیالتون از بابت این مسیله های راحت میشه .ک
    ویرایش توسط ghazal1 : 01-13-2016 در ساعت 03:35 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد