با سلام
من 26 سالمه و توی شرایط اقتصادی اجتماعی متوسط هستم
خداروشکر موقعیت مناسبی دارم
از لحاظ ظاهر و قیافه, خانواده, تحصیلات( من رتبه یک کنکور ارشد بودم) و...
توی این مدت که از 14 الی 15 سالگی خواستگارهای زیادی داشتم که خوب هرکدوم یا من شرایطشو نداشتم و یا حالا موقعیت اونها مناسب نیست.
خلاصه کلام اینکه من تا حالا نتونستم مورد مناسبی برای ازدواجم پیدا کنم و از نظر عقلانی خودم هم یه فاجعه نیست و میتونه برای هر کسی توی هرسنی اتفاق بیافته
اما متاسفانه توی یکی دو سال اخیر دچار یه استرس مسخره و احساس تنهایی عمیق شدم.
مرتب اطرافیان ازم میپرسن ازدواج نکردی؟؟؟؟ من هربار با لبخند میگم نه فعلا برای من قسمت نشده ولی بازم هربار با اصرار و گاهی تمسخر و گاهی دلسوزی میگن چرا ازدواج نمیکنی پس منتظر کی هستی دیگه. وای نکنه بمونی و نری سر زندگیت... نکنه کسی ولت کرده ...
این دخالت اطرافیان و نیش و کنایه ها جدیدا انقدر زیاد شده که یه استرس و افسردگی سراغم اومده. با اینکه سنی ازم نگذشته همش نگران زیبایی و بالا رفتن سنم هستم, گاهی خودم هم میمونم که چرا انقدر برام این قضیه مهم شده...
شاید این از کودکی من سرچشمه میگیره که همیشه دلم واسه آدم هایی که تنها میموندن یا دخترایی که تو خونه پدرشون میموندن به طرز عجیبی میسوخت و الان هم حس میکنم خودم هم دارم میشم یکی مثل اونها
جالب اینه خانواده ام بسیار پشتیبان من هستن, من تک دخترم و اونها همش میگن عجله نکن و تا کسی رو دوس نداشتی قبول نکن باهاش زیر یه سقف بری. اما متاسفانه اقوام و خاله زنکای همسایه دیگه آرامشو ازم گرفتن گاهی میگم فقط ازدواج کنم برم که از این همه حرف راحت بشم....