نوشته اصلی توسط
سافتن
من نمیدونم چرا نمیتونم با افراد درست ارتباط برقرار کنم با پدر و مادرم همیشه دعوا دارم البته خیلی از اوقات فکر میکنم حق با منه مثلا من بابام میگه که چه لباسی بپوشم و نمیزاره اون جوری که دوست دارم لباس بپوشم حتی فراتر خودش میره بدون این که من باشم لباس میخره و میگه همینو بپوش پدرم آدم مذهبیی هستش و به به نماز خیلی اهمیت میده که من نمیخونم و اون همش بهم گیر میده تو دوران مدرسه مشکل برقراری ارتباط با هم سن و سالانمو داشتم و نمیتونستم باهاشون به درستی ارتباط برقرار کنم اونام فقط منو اذیت میکردن و مسخرم میکردن و برام اسم میزاشتن منم همیشه ناراحت بودم حالا که وارد دانشگاه شدم بازم این مشکلات ادامه داره و بچه ها از من به قول خودشون متنفرن با این که من هیچ بدی در حقشون نکردم میگن اخلاقت بده من نمیدونم مشکل اخلاقم چیه چه طوری باید درستش کنم آخه خسته شدم از این زندگی از اون طرف بابام فشار میاره روم از اون طرف تو دانشگاه بچه ها از من بدشون میاد به خدا آدم شروری نیسنم من به هیچ کس هم آزاری نرسوندم نمیدونم مشکل اخلاقم کجاست تو رو خدا راهنماییم کنید من از این زندگی بریدم احساس تنهایی میکنم چند وقت پیش از یه دختر خوشم اومده بود میخواستم باهاش دوست بشم ولی اون گفت نه من فکر میکنم اگه دوست دختر داشته باشم احساس تنهایی کمتری میکنم ولی هر کار میکنم دوست دختر هم نمیتونم پیدا کنم کمکم کنید من دیگه دارم به فکر خودکشی میوفتم از همه بد تر اون احساس تنهایی هست که داره دیونم میکنه با خانواده هم اصلا لذت نمیبرم فقط دوست دارم با هم سن های خودم باشم از بابام بدم میاد