نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مشکل در برقراری ارتباط با اطرافیان

1342
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25928
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل در برقراری ارتباط با اطرافیان

    من نمیدونم چرا نمیتونم با افراد درست ارتباط برقرار کنم با پدر و مادرم همیشه دعوا دارم البته خیلی از اوقات فکر میکنم حق با منه مثلا من بابام میگه که چه لباسی بپوشم و نمیزاره اون جوری که دوست دارم لباس بپوشم حتی فراتر خودش میره بدون این که من باشم لباس میخره و میگه همینو بپوش پدرم آدم مذهبیی هستش و به به نماز خیلی اهمیت میده که من نمیخونم و اون همش بهم گیر میده تو دوران مدرسه مشکل برقراری ارتباط با هم سن و سالانمو داشتم و نمیتونستم باهاشون به درستی ارتباط برقرار کنم اونام فقط منو اذیت میکردن و مسخرم میکردن و برام اسم میزاشتن منم همیشه ناراحت بودم حالا که وارد دانشگاه شدم بازم این مشکلات ادامه داره و بچه ها از من به قول خودشون متنفرن با این که من هیچ بدی در حقشون نکردم میگن اخلاقت بده من نمیدونم مشکل اخلاقم چیه چه طوری باید درستش کنم آخه خسته شدم از این زندگی از اون طرف بابام فشار میاره روم از اون طرف تو دانشگاه بچه ها از من بدشون میاد به خدا آدم شروری نیسنم من به هیچ کس هم آزاری نرسوندم نمیدونم مشکل اخلاقم کجاست تو رو خدا راهنماییم کنید من از این زندگی بریدم احساس تنهایی میکنم چند وقت پیش از یه دختر خوشم اومده بود میخواستم باهاش دوست بشم ولی اون گفت نه من فکر میکنم اگه دوست دختر داشته باشم احساس تنهایی کمتری میکنم ولی هر کار میکنم دوست دختر هم نمیتونم پیدا کنم کمکم کنید من دیگه دارم به فکر خودکشی میوفتم از همه بد تر اون احساس تنهایی هست که داره دیونم میکنه با خانواده هم اصلا لذت نمیبرم فقط دوست دارم با هم سن های خودم باشم از بابام بدم میاد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : فوری فوری فوری مشکل در برقراری ارتباط با اطرافیان از خانواده گرفته تا همکلاسی ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط سافتن نمایش پست ها
    من نمیدونم چرا نمیتونم با افراد درست ارتباط برقرار کنم با پدر و مادرم همیشه دعوا دارم البته خیلی از اوقات فکر میکنم حق با منه مثلا من بابام میگه که چه لباسی بپوشم و نمیزاره اون جوری که دوست دارم لباس بپوشم حتی فراتر خودش میره بدون این که من باشم لباس میخره و میگه همینو بپوش پدرم آدم مذهبیی هستش و به به نماز خیلی اهمیت میده که من نمیخونم و اون همش بهم گیر میده تو دوران مدرسه مشکل برقراری ارتباط با هم سن و سالانمو داشتم و نمیتونستم باهاشون به درستی ارتباط برقرار کنم اونام فقط منو اذیت میکردن و مسخرم میکردن و برام اسم میزاشتن منم همیشه ناراحت بودم حالا که وارد دانشگاه شدم بازم این مشکلات ادامه داره و بچه ها از من به قول خودشون متنفرن با این که من هیچ بدی در حقشون نکردم میگن اخلاقت بده من نمیدونم مشکل اخلاقم چیه چه طوری باید درستش کنم آخه خسته شدم از این زندگی از اون طرف بابام فشار میاره روم از اون طرف تو دانشگاه بچه ها از من بدشون میاد به خدا آدم شروری نیسنم من به هیچ کس هم آزاری نرسوندم نمیدونم مشکل اخلاقم کجاست تو رو خدا راهنماییم کنید من از این زندگی بریدم احساس تنهایی میکنم چند وقت پیش از یه دختر خوشم اومده بود میخواستم باهاش دوست بشم ولی اون گفت نه من فکر میکنم اگه دوست دختر داشته باشم احساس تنهایی کمتری میکنم ولی هر کار میکنم دوست دختر هم نمیتونم پیدا کنم کمکم کنید من دیگه دارم به فکر خودکشی میوفتم از همه بد تر اون احساس تنهایی هست که داره دیونم میکنه با خانواده هم اصلا لذت نمیبرم فقط دوست دارم با هم سن های خودم باشم از بابام بدم میاد
    دوست عزیز به نظر میرسه که پدر شما با انتخاب لباس و دخالت بیش از اندازه در زندگی شما
    و عدم تربیت درست فرزندش باعث مشکلات فروانی در برقراری رابطه و غیره شده
    مشکل تربیت درست والدین در دامنه های سنی مختلف موضوعی هست که بنده در یک تاپیک باید در اون مورد مطلب بنویسم
    و حال در مورد شما که بزرگ شدین...
    اول از همه باید بدونین که دنبال درمان از طریق درستش باشید... اینکه با یک دختر دوست بشی هیچ دردی رو درمون نمیکنه
    و چه بسا مشکلات روحی و روانی جدیدی بر سر راهت قرار بده
    برای برقراری رابطه بهتره سراغ هم جنس خودت بری و در یک گروهی از دوستان که به نظرت از همه گروه ها به تو نزدیک تر هست قرار بگیری
    و به مرور ابتدا تقلید کنی از رفتارها و حرفاشون که زیادی جلب توجه نکنی
    به مرور جایگاه خودتو تو دوستان پیدا میکنی و چه بسا در اینده روابط عمومی شما خیلی هم قوی تر بشه
    در مورد پدرت هم لازم نیست از ایشون ناراحت و ازرده باشید
    چونکه در هر صورت احترام بزرگتر واجب هست و با تمام خطاها بهترین دوستار شما در این دنیا به حساب میاد
    نهایتا سعی کن یک کتاب در مورد مشکلت مطالعه کنی و به مرور با تلاشت مشکلتو حل کنی
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل در برقراری ارتباط با اطرافیان

    نقل قول نوشته اصلی توسط سافتن نمایش پست ها
    من نمیدونم چرا نمیتونم با افراد درست ارتباط برقرار کنم با پدر و مادرم همیشه دعوا دارم البته خیلی از اوقات فکر میکنم حق با منه مثلا من بابام میگه که چه لباسی بپوشم و نمیزاره اون جوری که دوست دارم لباس بپوشم حتی فراتر خودش میره بدون این که من باشم لباس میخره و میگه همینو بپوش پدرم آدم مذهبیی هستش و به به نماز خیلی اهمیت میده که من نمیخونم و اون همش بهم گیر میده تو دوران مدرسه مشکل برقراری ارتباط با هم سن و سالانمو داشتم و نمیتونستم باهاشون به درستی ارتباط برقرار کنم اونام فقط منو اذیت میکردن و مسخرم میکردن و برام اسم میزاشتن منم همیشه ناراحت بودم حالا که وارد دانشگاه شدم بازم این مشکلات ادامه داره و بچه ها از من به قول خودشون متنفرن با این که من هیچ بدی در حقشون نکردم میگن اخلاقت بده من نمیدونم مشکل اخلاقم چیه چه طوری باید درستش کنم آخه خسته شدم از این زندگی از اون طرف بابام فشار میاره روم از اون طرف تو دانشگاه بچه ها از من بدشون میاد به خدا آدم شروری نیسنم من به هیچ کس هم آزاری نرسوندم نمیدونم مشکل اخلاقم کجاست تو رو خدا راهنماییم کنید من از این زندگی بریدم احساس تنهایی میکنم چند وقت پیش از یه دختر خوشم اومده بود میخواستم باهاش دوست بشم ولی اون گفت نه من فکر میکنم اگه دوست دختر داشته باشم احساس تنهایی کمتری میکنم ولی هر کار میکنم دوست دختر هم نمیتونم پیدا کنم کمکم کنید من دیگه دارم به فکر خودکشی میوفتم از همه بد تر اون احساس تنهایی هست که داره دیونم میکنه با خانواده هم اصلا لذت نمیبرم فقط دوست دارم با هم سن های خودم باشم از بابام بدم میاد

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    دفتر شریعتی:
    ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه



    * ديگران را بپذيريم: هر فردي داراي ويژگي‌هاي شخصيتي مثبت و منفي در نگاه ما و ديگران است. اگر بخواهيد با كسي ارتباط برقرار كنيد، بايد وي را به همان صورتي كه هست بپذيريد. تفاوت در ويژگي‌هاي افراد طبيعي است. ممكن است فرد مورد نظرتان زودرنج باشد در حالي كه شما فردي خويشتن‌دار هستيد و اين صفت را مي‌پسنديد. اين تفاوت نمي‌تواند مانع ارتباط شما با ايشان باشد. شما زماني مي‌توانيد ارتباط مفيدي با دوستانتان داشته باشيد كه آنها را به خاطر اين صفات، سرزنش نكنيد و به آنها كنايه و طعنه نزنيد. اگر بخواهيد دوست و يا يكي از اقوامتان ويژگي زود رنجي را تغيير دهد، اطمينان داشته باشيد، طعنه و تمسخر و سرزنش، تأثيري در وي نخواهد داشت. بر عكس، اين رفتارتان مي‌تواند موجبات سردي روابط را فراهم كند. بر اين پايه، حتي اگر مي‌خواهيد در فرد بسيار وابسته به خود مثلاً همسرتان تغييري ايجاد كنيد، و ارتباط رضايت‌بخشي با او داشته باشيد، نمي‌توانيد به خاطر صفت خاصي كه مورد پسندتان نيست او را نكوهش و تحقير كنيد. در عوض اگر فرد مورد نظرتان را با همه صفات مثبت و منفي‌اش بپذيريد مي‌توانيد صفات منفي او را تغيير دهيد. براين اساس با پذيرفتن هر فرد به همان صورتي كه هست، مي‌توانيد در وي نفوذ معنوي داشته باشيد.

    * با ديگران رابطه صميمانه داشته باشيم: در نگاه هر فرد، صميمت و دوستي، خوشايند و اعمال غير دوستانه، خسته كننده است. اگر بتوانيد با نگاه و لبخند رضايت‌بخش در اطرافيان نفوذ عاطفي و معنوي داشته باشيد، هر چند از نظر رتبه‌ي تحصيلي و وضع اقتصادي با آنها متفاوت باشيد، او شما را از خود خواهد دانست و با شما احساس بيگانگي نخواهد كرد. آيا شما ميل داريد با فردي كه نسبت به او احساس بيگانگي داريد ارتباط برقرار كرده و مشكلات شخصي خود را براي مشورت با او در ميان بگذاريد؟ كسي را كه با نگاهي توأم با خستگي، كسالت و يا عصبانيت به شما مي‌نگرد در نظر بگيريد، آيا تمايل داريد نگاهش استمرار يابد و به مجالست و مصاحبت با وي بپردازيد؟ به طور مثال قصد داريد براي مهماني نزد يكي از بستگانتان برويد كه كم‌حرف و طلبكار به نظر مي‌رسد. آيا به آن تن در مي‌دهيد و يا در صورت قبول مهماني به مصاحبت در ساعات كمتر با او تمايل داريد؟ همين سؤال را در مورد شخصي گشاده‌رو، خونسرد و صميمي پي مي‌گيريم ؟ بر اين اساس صميمت و دوستي، فواصل را مي‌زدايد و ارتباط شما را با دوستان و خويشان، آسان مي‌سازد و آنها در صورتي كه نياز داشته باشند، مشكلات شخصي خود را نيز با شما در ميان مي‌گذارند.

    * اعتماد ديگران را به دست آوريم: شما براي مشورت كردن و بيان مشكلات شخصي به چه كسي اعتماد مي‌كنيد؟ آيا تاكنون موردي را به ياد داريد كه يك مساله شخصي و خصوصي را براي مشورت و يا درد دل خودماني با كسي از دوستان و خويشان، بيان كرده باشيد و بعداً راز شخصي خود را از فرد سومي شنيده باشيد؟ بعد از آن حادثه تا چه حد آرزده خاطر شده‌ايد؟ ممكن است اهميت رازداري در جلب اعتماد را به درستي حدس زده باشيد. اگر تمايل داريد، داراي نفوذ شخصيتي و معنوي نزد اقوام و دوستان باشيد، راز شخصي آنها را امانتي در دست خويش بدانيد. به علاوه در صورتي كه آنها ملاحظه كنند كه شما علاقه‌اي به شنيدن راز شخصي ديگران نداريد و خود نيز اين كار را نمي‌كنيد، به امانت‌داري شما اطمينان پيدا مي‌كنند. بر اين پايه اگر براي چندين سال رازداري شما را ملاحظه كنند، از اين حيث در ميان اقوام و دوستان زبان‌زد خواهيد شد و به تدريج امين و مورد اعتماد آنها خواهيد بود. اين حالت باعث مي‌شود آنها راحت‌تر براي رفع مشكلاتشان به شما مراجعه كنند. در عوض اگر راز شخصي يكي از بستگانتان را كه از روي صميميت به شما گفته است، دست به دست بگردانيد، اعتماد وي از شما سلب مي‌شود و به معاشرت رسمي با شما اكتفا خواهد كرد. به طور مثال وقتي كه دختر جواني دليل قبول نكردن پيشنهاد ازدواجي را براي خواهرش ابراز مي‌دارد و ساعتي بعد مادرش با كنايه، دليلش را به او گوشزد مي‌كند به تدريج اعتماد وي از خواهرش از دست مي‌رود و از گفتگوي بسيار خصوصي با وي اجتناب خواهد كرد. نتيجه اين كه رازداري، اعتماد ديگران را نسبت به شما جلب مي‌كند و ارتباط شما را با ديگران آسان مي‌كند.

    * شنونده‌ي خوبي براي مطالب ديگران باشيم: نظرتان درباره فردي كه ميان سخنانتان مي‌پرد، چيست؟ تا چه حد احتمال مي‌دهيد، وي به خوبي سخنانتان را گوش مي‌داده است؟ همين سوال را در مورد فردي كه بعد از اتمام سخنانتان قدري مكث مي‌كند، سپس سخنان خويش را آغاز مي‌كند، پي بگيريد. اگر كسي بي‌موقع كلامتان را قطع كند نه تنها احتمال مي‌دهيد كه سخنانتان را به خوبي گوش نمي‌كرده، بلكه احساس آرامش و امنيت نزد چنين فردي ممكن است در شما كاهش يابد. در عوض، اگر شنونده حرف شما را به طور مفيد گوش دهد و به شما بفهماند كه خوب گوش داده است به آرامش و خونسردي به سخن گفتن نزد وي ادامه مي‌دهيد. بر اين اساس گوش دادن مفيد سخنان ديگران و عجول نبودن در سخن گفتن و پاسخ دادن، ارتباط شما را با اطرافيان بهبود مي‌بخشد. به علاوه اين كه اگر يكي از دوستان و يا خويشان در حال بيان مشكل شخصي خويش براي مشورت و يا درد دل است، بيشتر به او اجازه دهيد حرف بزند و خودتان بيشتر شنونده باشيد. اين كار شما به وي آرامش مي‌بخشد و وقتي سخنانش تمام شد، مي‌تواند حرف شما را به خوبي گوش دهد. در عوض اگر زودسخن بگوئيد او به كلام ناتمامش فكر مي‌كند و لذا به سخنان شما با دقت گوش فرا نخواهد داد.

    * ديگران را محكوم نكنيم: يكي از مواردي كه بين شما و يكي ديگر از خويشان اختلافي بروز كرده بود و براي حكميت به نزد فرد سومي از بستگان مراجعه كرده بوديد را در نظر آوريد. اگر حل و فصل كننده دعوا به زودي قضاوت خويش را ابراز مي‌كرد، جايي براي ادامه گفت‌وگو براي ختم دوستانه‌ي قائله باقي مي‌ماند؟ به نظر شما اگر ريش سفيد حل و فصل كننده نزاع بين زن و شوهري شتابزده دست به قضاوت بزند و يكي را محكوم و ديگري را حاكم قرار دهد، آيا مي‌توان گفت كه آن فرد طرفدار يكي از طرف‌هاي دعوا نيست؟ اگر كسي بخواهد ارتباط خوبي با جمع خويشان داشته باشد و سنگ صبور و كدخداي ختم نزاع‌هاي آنها باشد، بايد كمتر و ديرتر دست به قضاوت بزند و يا در حد امكان اصلاً قضاوت نكند. در نظر داشته باشيد، بعد از قضاوت يكي از طرفين نزاع ادامه‌ي گفت‌وگوها را قطع خواهد كرد و پا درمياني شما پايان خواهد يافت. بر اين اساس، با توجه به اين كه قضاوت در محاكم رسمي تنها مسووليت ختم قانوني دعاوي را به عهده دارند و حكم اصلي در دنيا و آخرت ذات باري تعالي است، آيا داوري ما خيلي ضرورت دارد؟ بر اين اساس، اگر كمتر و ديرتر درباره اعمال ديگران قضاوت كنيد ارتباط مفيدي بين شما و آنها برقرار خواهد شد.

    حق بيان‌ را از ديگران سلب نكنيم: شما خواننده محترم ممكن است اعتقادات مذهبي سرسختي داشته باشيد و يا به دانش‌ شغلي خويش بسيار پايبند باشيد؛ به درستي مي‌دانيد كه بعضي از افراد به رفتارهاي خاصي حساسيت دارند و به ارزش‌هاي ‌ويژه‌اي پايبندند. در اين ترديدي نيست كه اعتقادات خصوصاً اعتقادات، ديني در جامعه ما بسيار ارزشمند و گرانبها هستند. در اين زمينه اين نكته حائز اهميت است كه آيا اعتقاداتتان باعث مي‌شود كه خويشان و دوستان جرأت حرف زدن و اظهار نظر در حضور شما را نداشته باشند؟ اگر به تغيير عقايد و نظرات ديگران اهميت مي‌دهيد، ضروري است اجازه اظهار نظر به آنها بدهيد و حق بيان را براي آنها محفوظ بداريد. اطمينان داشته باشيد با كشتن كلام ديگران آنها با شما هم عقيده نمي‌شوند. بلكه با به رسميت شمردن آزادي ديگران است كه ، آنها به عقايد شما اهميت خواهند داد. در اين صورت اين امكان وجود دارد كه عقايد آنها مطابق با عقايد شما تغيير يابد. در واقع با احترام به عقايد ديگران و اعطاي حق بيان به آنها ارتباطتان با خويشان، دوستان و همكاران، عميق‌تر مي‌شود. به علاوه ممكن است آنها در صورت كسب ترديد نسبت به عقايدشان به شنيدن عقايد شخصي‌شما حساس شوند. بر اين اساس نفوذ معنوي و شخصيتي شما در خويشان و دوستان افزايش مي‌يابد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شخصیت افراد سمعی,بصری و لمسی
    توسط erfaneh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-06-2015, 06:29 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد