نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: رفع سوء تفاهم

755
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26200
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفع سوء تفاهم

    سلام
    روز همه بخیر و خوشی
    ممنون از هر کسی که میاد تو این صفحه و شرح حال بنده رو می خونه
    بطور اتفاقی اشنا شدم با این مجموعه
    مشکلاتی تو زندگی من رخ داده که نیاز به مشورت و پیدا کردن یه راه مناسب برای برگردوندن به شرایط عادی دارم
    بابت طولانی شدن حرفام معذرت می خوام چون واقعا نیازمند یه راه مناسب برای خودم و زندگی خودمم
    بنده بهتر بگم اقایی هستم 24 ساله
    تو سن 22 سالگی با خانمی تو دانشگاه ارتباطم رو اغاز می کنم
    شروع ارتباط ما با اگاهی خانواده ها رقم خورد
    و کل ارتباطمون به قصد اشنایی و اردواج ختم میشد
    از شروع ارتباطمون بنده متوجه کمبود هایی تو زندگی با این خانوم شدم و با خوندن مطالب روانشناسی و کمک از هر کسی خواستم اون کمبود هارو جبران کنم
    نمی دونم چجور کمبود هارو بصورت واضح عنوان کنم
    یکی از کمبود هایی که این خانوم داشت و داره ضعف اعتماد به نفس و ترس از جدایی از بنده بود
    و ضعف دومی که می خوام اشاره کنم حساسیت بیش از تعادل ایشون نسبت به خیلی از اتفاقات روزمره که در ادامه بهتون میگم
    از این موضوع حدود دو سالی میگزره و من هر روز سعی کردم با محبت با هم دلی با ارتباط موثر این کمبود هارو جبران کنم اما می بینم که همش در جهت عکس رفتار می کنه و اصلا راضی به اصلاح رفتار هاش نیست
    تا اینجا شرح حالی از کلیه مطالبی که گفتم براتون

    مشکلی که الان یعنی 15 روزه دچار شدم بهش و حتی خودمم هم نمی تونم از این وضعیت خارج شم اینه
    این خانم توی این دو سال با 2 تن از هم دانشگاهی های خودش ارتباط دوستانه ای یا بهتر بگم صمیمی برقرار می کنه
    البته قبل از اشنایی من ببیشتر بود اما از بعد اشنایی سعی کردم ارتباطشون رو محدود کنم
    این دو نفر، ادما های زیاد مناسبی نیستند و همش به دنیال دود و ارتباط با پسرای مختلف و دوستی و راه های بسیار بد هستن که خودم با اینکه ازادی دارم وحشت می کنم ازشون
    اما این موضوع رو ئبا اینکه این خانم در جریانه و با اوردن دلیل هایی اعم از اینکه برای داشتن زندگی زناشویی خوب نیازه که تلاش کنیم تا با هم زندگیمونو بسازیم از صفر مثل همه اما قبول نمی کنه میگه منم که اشتباه می کنم اونا ادمای مهربون و خوبین
    حدود 15 روز پیش تو محل کارم نشسته بودم که می بینم خانمی که در ارتباط با ایشون هستم به بنده زنگ میزنن و با صدای خیلی بد و گریه کنان بهم تهمت خیانت می زنند
    با یکم مکث متوجه میشم
    گویا دوستای ایشون از محل کار من بصورت اتفاقی رد میشن و منو می بینن که با خانم مشغول قدم زدن هستم
    با اینکه بنده حتی تو اون روزی که ایشون اظهار دارن هیچ مشتری زنی نداشتم حتی اصلا تا امروزم نشده بخوام با هیچ زنی جز خودش اصا قدم بزنم
    خلاصه از اون روز تا امروز اعتماد ایشان به من از دست رفته و بدترین توهین هارو از جانب خودش و خانوادش شنیدم
    اینم بگم بهتون تا این سن اصلا تو باب ارتباط با جنس مخالفی نبودم به گونه ای اصلا ارتباطی نداشتم با هیچ جنس مخالفی و این خانم این رو کاملا می دونه
    اما خب بهم تهمت خیانت زده میشه
    توهین میشه
    هر شب دعوا میشه با من
    غرورم شکسته میشه
    تو هر لفظی این عنوان مطرح میشه که اون خوشگله؟لاهاش امروز کجا رفتی؟
    من برای اثبات و ارامش خودم تو زندگی در عرض این 15 روز
    همه کار کردم
    دوربین مدار بسته مغازه کناری رو براش بردم
    قسم جلاله خوردم
    دوستانش بنده رو با کت رنگی دیدن اما رسید قبض یه کت رنگی رو که قبل این اتفاقات به خوش شویی بردم رو با مهر بهش نشون دادم اما بازم باوری نکرد و گفت ساختگیه
    دوربین مداربسته رو هم عنوان می گه ساختگیه
    تضمین دادم که اگه فقط بتونه ثالبت کنه حاضرم برا ی همیشه با ایشون رابطمو قطع کنم
    اصلا قبول نمی کنه
    از شدت رنج و خستگی بخدا قسم سه روزه 9 ساعتم درست نخوابیدم
    از شدت فشار اشکام ریخت جلوش اما بازم باور نکرد
    اینو بگم که تموم این دیدن ها در عرض 5 ثانیه رخ داد و زندگی من و ایشون بطور کلی از باد رفت و این خانم به حرف کسایی که خیانت واقعی رو در حق هر کس و نا کسی کردن رو گوش داد و ارتباط و محبت دو ساله منرو که بی دریغ در حق اونو زندگی خودم انجام دادم رو فراموش کرد
    نمی دونم چیکار کنم
    با 1480 مشاوره حرف زدم میکن جداشو من میگم همه ابروم تحت خطره خانواده ها می دونن و من زندگی مو دوست دارم من فقط می گم چرا باس زندگی که واقعا ذره ذره براش تلاش کردم سر یه حرف که باد هواست باس از هم پاشیده شه
    سوال می کنم ازتون : ایا همه زنا اینطوری حساسن؟ ایا واقعا با یه حرف شما باشید زندگیتون رو که 2 سال همش عشق و محبت بوده رو از هم می پاشونید
    واقعا من کاری نرکدم اما تو این 15 روز با هر دلیلی حاضر به قبول کردن نیست
    می خوام بدونم که چیکار کنم؟
    اینو بگم تو گذشته من هیچ اتفاقی نیفتاد که حتی یک درصد بخوام حساسیت ایشون رو تحریک کنم
    محیط کاری من اصلا متشنج نیست
    کلی اتفاقات هیست که نمی تونم بنویسم می ترسم دوستان گیج شن
    ایان این مشکل برام رخ داده
    به نظرتون چیکار کنم
    اینو بگم بهتون اگه می بینید چرا جدا اقدام نکردم برا یامر خواستگاری اینه که خانواده ایشون توقعاتی داره که بنده دارم برای فراهم کردنش تلاش می کنم
    باز سوالی بود بهم بگید
    واقعا می ترسم از اینکه خانواده من بدونن
    واقعا می ترسم


    مرسی مرسی از همه
    مرسی بابت اینکه گوش دادید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18924
    نوشته ها
    94
    تشکـر
    24
    تشکر شده 43 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک برای برگردوندن ارامش به زندگیم

    خدا بهت صبر بده برادر

  3. کاربران زیر از ali_yas19 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس از آسانسور را درمان کنیم
    توسط farokh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-23-2017, 05:15 PM
  2. پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 09-06-2017, 07:38 PM
  3. کودکان از کی باید مسواک بزنند؟
    توسط javaheri69 در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-08-2017, 09:50 AM
  4. سوالی در مورد زبان بدن
    توسط mrr533 در انجمن سایر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-03-2016, 05:17 PM
  5. گپ خودمانی: سوال و جواب
    توسط ASSASSIN در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 299
    آخرين نوشته: 05-19-2016, 11:00 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد