سر در گمی بین شوهر و خانواده

[tahmineh 67]

سلام
من این سایت از دوستان گرفتم.گفتن میتونید کمکم کنید و از این وضع خلاص شم
من دانشجو کارشناسی ارشد مهندسی شیمی هستم -2سال ازدواج کردک بلافاصله بعد فارغ و تحصیلیمم...با پسری که خودم انتخاب کردمو قبولش داشتم اما متاسفانه خانوادم مخالف بودن چون سطحش پایینتر از من بود...چند جا کار کردمو اودم بیرون چون خیلی سخت بودو حقوقش پایین بود.الان مشکل اصلی من ارتباطم با شوهر و خانوادمه .شوهرم خانوادمو قبول نداره و زیر سوال میبره و خانوادم منو اونو تحقیر میکنن و قبولش ندارن. کار هر روزشون اینه و من موندم بینشون .نمیدونم رفتار درست چیه میخام کمکم کنید.

[سمیراه]

سلام
من این سایت از دوستان گرفتم.گفتن میتونید کمکم کنید و از این وضع خلاص شم
من دانشجو کارشناسی ارشد مهندسی شیمی هستم -2سال ازدواج کردک بلافاصله بعد فارغ و تحصیلیمم...با پسری که خودم انتخاب کردمو قبولش داشتم اما متاسفانه خانوادم مخالف بودن چون سطحش پایینتر از من بود...چند جا کار کردمو اودم بیرون چون خیلی سخت بودو حقوقش پایین بود.الان مشکل اصلی من ارتباطم با شوهر و خانوادمه .شوهرم خانوادمو قبول نداره و زیر سوال میبره و خانوادم منو اونو تحقیر میکنن و قبولش ندارن. کار هر روزشون اینه و من موندم بینشون .نمیدونم رفتار درست چیه میخام کمکم کنید.

سلام دوست عزیز
من از کل جریان زندگی شما خبر ندارم
اما از همون جمله اول شما میشه فهمید(سطح همسرم از من پایینتر بود) که شما همسرتون رو حمایتگر و در حد خودتون نمیدونید .
مردها وقتی حس کنن پایینتر از همسرشونن اعتماد بنفسشون اقتدارشون و غرورشون از بین میره و هر رفتاری رو ازشون باید انتظار داشت
بنظر من شما
به تنهایی نزد خانوادتون برید و خیلی جدی با احترام و قاطعانه ازشون بخواید دیگه به همسرتون بی احترامی نکنن
بعدش برای قدم دوم
سعی کنید به همسرتون اعتماد بنفس بدید
زمان بره اما
سازنده هست
تحسینش کنید
تاییدش کنید
وقتی کای انجام میده فوق العاده اظهار خرسندی کنید و بهش بگید چقدر وجودش براتون مهمه
و از تمام کارهاش حتی کوچیک کلی تشکر کنید
و 100 برابر بیشتر از قبلش بهش احترام بزارید..
حتما تاثیر خواهد داشت

مگر نمیگید خودتون انتخابشون کردید ؟؟
پس پای انتخابتون بایستید و زندگیتون رو درست کنید

[محمدزاده]

سلام
من این سایت از دوستان گرفتم.گفتن میتونید کمکم کنید و از این وضع خلاص شم
من دانشجو کارشناسی ارشد مهندسی شیمی هستم -2سال ازدواج کردک بلافاصله بعد فارغ و تحصیلیمم...با پسری که خودم انتخاب کردمو قبولش داشتم اما متاسفانه خانوادم مخالف بودن چون سطحش پایینتر از من بود...چند جا کار کردمو اودم بیرون چون خیلی سخت بودو حقوقش پایین بود.الان مشکل اصلی من ارتباطم با شوهر و خانوادمه .شوهرم خانوادمو قبول نداره و زیر سوال میبره و خانوادم منو اونو تحقیر میکنن و قبولش ندارن. کار هر روزشون اینه و من موندم بینشون .نمیدونم رفتار درست چیه میخام کمکم کنید.

كاش يكم اروم تر و
شفاف وواضح تر توضيح ميدايد انگار با عجله تايپ كرديد

[tahmineh 67]

سلام
حق با شماست بهتر مشکلمو واضح تر بگم. من بعد از 10سال دوستی با آقاییکه قبولش داشتم بر خلاف نارضایتی پدر مادرم ازدواج کردم و مسئولیت زندگیمونو خودمون به عهده گرفتیم .من به تنهایی همسرمو خیلی قبول دارم.ما دو سال تو عقدیم و هنو خونه خودمون نرفتیم.شوهرم حق طلاق مهریه بالا وچک سفید امضا به پدرم داد بابت ازدواجمون تا عشقشو اثبات کنه .همسرم حتی از خانوادش زد خیلی کم بهشون سر میزنه. تنها مشکل من اختلاف بین خانوادمه که متاسفانه خانوادم همسرمو قبول ندارن و همش ازش ایراد میگیرن از لحاظ مالی هم به مشکل خوردیم.منتها پدر مادرم مشکلات یا نارضایتی از همسرمو همش جلو من میگنو سرکوفتشو به من میزنن و در حضور همسرم هیچی نمیگن و با احترام باهم برخورد میکنن .همسرمم همینطوره پشت سر پدر مادرمو قبول نداره و ازشون ایراد میگیره و تحمل این شرایط واسه من سخت شده. وقتی هم پای صحبت و درد دل جفتشون میشینم میبینم جفتشون حق دارن. البته صد البته موافقم که پدر مادرم خیلی پر توقع ان .

[ghazal1]

سلام
حق با شماست بهتر مشکلمو واضح تر بگم. من بعد از 10سال دوستی با آقاییکه قبولش داشتم بر خلاف نارضایتی پدر مادرم ازدواج کردم و مسئولیت زندگیمونو خودمون به عهده گرفتیم .من به تنهایی همسرمو خیلی قبول دارم.ما دو سال تو عقدیم و هنو خونه خودمون نرفتیم.شوهرم حق طلاق مهریه بالا وچک سفید امضا به پدرم داد بابت ازدواجمون تا عشقشو اثبات کنه .همسرم حتی از خانوادش زد خیلی کم بهشون سر میزنه. تنها مشکل من اختلاف بین خانوادمه که متاسفانه خانوادم همسرمو قبول ندارن و همش ازش ایراد میگیرن از لحاظ مالی هم به مشکل خوردیم.منتها پدر مادرم مشکلات یا نارضایتی از همسرمو همش جلو من میگنو سرکوفتشو به من میزنن و در حضور همسرم هیچی نمیگن و با احترام باهم برخورد میکنن .همسرمم همینطوره پشت سر پدر مادرمو قبول نداره و ازشون ایراد میگیره و تحمل این شرایط واسه من سخت شده. وقتی هم پای صحبت و درد دل جفتشون میشینم میبینم جفتشون حق دارن. البته صد البته موافقم که پدر مادرم خیلی پر توقع ان .

سلام .
همش برمیگرده به خودتون !
خیلی خوبه که میگید:همسرموخودم انتخاب کردم و قبولش دارم .
همین برای ساختن یک زندگی کامل کافیه !!!
ینی شما با داشتن علاقه ای دوطرفه و کامل میتونید بهترین زندگی ممکن رو بسازید و به خانواده هاتون ثابت کنید که بهترین انتخاب برای همدیگه بودین .

اولا:در مورد بدگویی های همسرتون از خانوادتون ،به هیچوجه گارد نگیرید ،چون ایشون میدونند که خانوادتون قبولش ندارند برای همین ازرده خاطر هستن و ممکنه برای کاهش تنش درونی رو به بدگویی بیارن ؛شما با حق دادن به اون؛اوو رو شرمنده خودتون کنید و باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و همچنییییین احساس تکیه گاه بودن بهش بدید .بهش ثابت کنید که انتخاب خودتون بوده و خانوادتون حق ندارند باعث رنجش خاطرتون بشند .البته پایه های زندگیتون رو روی احترام متقابل بزارید چه به همدیگه چه به خانواده هاتون .

دوما دربرابر خانوادتون با جدیت بایستید و حرف اخر رو بهشون بزنید .بگید من انتخابم رو کردم و همسرم رو دوست دارم ولی باتوجه به رفتارهای شما باعث شده اون نیز از من دلخور باشه و خدای ناکرده در اینده ای نزدیک احترام ها زیر سوال بره و بعد ازدواج حق رفت و امد به خونه شما رو به من نده .شما باید بخاطر خوشبختی من ،همسرم رو همونجور که هست قبول کنید و سرزنش من یااو هیچ نفعی نداره .

سخته ولی باید روابط رو مدیریت کنید .به همسرتون حس والا بودن ،تکیه گاه بودن،مدیر بودن رو القا کنید تا بتونه روابط رو مدیریت کنه و باعث رنجش شما نشه .
همسرتون هم باید بتونه خودش رو به خانوادتون اثبات کنه و بقول معروف خودش رو توی دلشون جا کنه .ولی قبلش حتما نیاز به مدیریت روابط از جانب شما و کاهش تنش های موجوده.ا

[tahmineh 67]

ممنون از جواباتون حالمو بهتر کرد ....میدونم باید صبورانه کنار بیام با برخورداشون اما بعضی وقتا کم میارم یا راهکار کم میارم ...میدونم هم مادرم حق داره هم همسرم اما چون فرهنگاشون فرق داره بیشتر همو دفع میکنن و باعث ناراحتی هم میشن اگر میشد تو این سایت صحبت آنلاین می شد یا تلفنی مشاوره میکردند خیلی بهتر بود .بازم ممنون