نمایش نتایج: از 1 به 46 از 46

موضوع: درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

4885
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    پس از 3 و نيم زندگي مشترك، ديروز براي دومين بار درگيري فيزيكي پيدا كرديم. قبلن هم چند بار پيش اومده بود كه چيزي به سمت من پرت كنه يا دست دراز كنه ولي اين بار شدت اش بيشتر بود. از خانه قهر کرد و منزل پدرش رفت. دنبالش رفتم تا بیاورمش منزل، اما در حضور پدر و مادرش دعوای مان شد به درگیری فیزیکی انجامید. به نحوی که پدرش زد توگوشش. الان هم همه اين زد و خورد را از چشم من مي بينند و از ديروز تا الان از زنم خبر ندارم .
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:21 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    پس از يكسال و نيم زندگي مشترك، ديروز براي دومين بار درگيري فيزيكي پيدا كرديم. شروع كننده اين دعوا، زنم بود. قبلن هم چند بار پيش اومده بود كه چيزي به سمت من پرت كنه يا دست دراز كنه ولي اين بار شدت اش بيشتر بود. ازم خواست تا ببرمش منزل پدرش. بعد از دوساعت چون به مادرش قول داده بودم كه براي بردنش مي روم، به منزل پدري زنم مراجعه كردم. هنگامي كه داشتيم موضوعات و مشكلات زندگي را براي پدر و مادر زنم مطرح مي كردم، زنم به سمت من امد و به من حمله كرد و در اين هنگام پدرش كشيده اي به گوشش زد. الان هم همه اين زد و خورد را از چشم من مي بينند و از ديروز تا الان از زنم خبر ندارم و فقط از طريق تلگرام با مادرزنم ارتباط دارم كه ايشون هم كمكي به من نميكنه لطفا كمك كنيد
    شما و خانمتون چند سالتونه؟
    اختلافاتتون سر چه مسائلیه؟
    چطور اشنا شدین؟

    پدرخانمتون زد تو گوش دخترش؟
    چرا؟
    قضیه چی بود اصلا؟
    میشه بیشتر توضیح بدین؟
    خانمتون الان خونه پدرشه؟

  3. کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2513
    نوشته ها
    169
    تشکـر
    50
    تشکر شده 53 بار در 35 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    لطفا بیشتر توضیح بدید؟

  5. کاربران زیر از behzad211 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    پس از يكسال و نيم زندگي مشترك، ديروز براي دومين بار درگيري فيزيكي پيدا كرديم. شروع كننده اين دعوا، زنم بود. قبلن هم چند بار پيش اومده بود كه چيزي به سمت من پرت كنه يا دست دراز كنه ولي اين بار شدت اش بيشتر بود. ازم خواست تا ببرمش منزل پدرش. بعد از دوساعت چون به مادرش قول داده بودم كه براي بردنش مي روم، به منزل پدري زنم مراجعه كردم. هنگامي كه داشتيم موضوعات و مشكلات زندگي را براي پدر و مادر زنم مطرح مي كردم، زنم به سمت من امد و به من حمله كرد و در اين هنگام پدرش كشيده اي به گوشش زد. الان هم همه اين زد و خورد را از چشم من مي بينند و از ديروز تا الان از زنم خبر ندارم و فقط از طريق تلگرام با مادرزنم ارتباط دارم كه ايشون هم كمكي به من نميكنه لطفا كمك كنيد
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی هر دو آسیب دیده اید و سخت آسیب دیده اید و همانطور که فرمودید, پدر فرزند رو میزنه و فرزند شما رو!!!!!!!!!

    هر دو خشم گین عصبانی و پرخاشگرید, نیاز به مشاوره و روش کنترل دارید . کوتاه سخن:

    اصلا فعلا به فکر بچه دار شدن نباشید(بچه حلال هیچ مشکلی نیست).

    هر دو با هم به یکی از مشاورین همکار حاذق ما در شهر خود رجوع کنید.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  7. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی هر دو آسیب دیده اید و سخت آسیب دیده اید و همانطور که فرمودید, پدر فرزند رو میزنه و فرزند شما رو!!!!!!!!!

    هر دو خشم گین عصبانی و پرخاشگرید, نیاز به مشاوره و روش کنترل دارید . کوتاه سخن:

    اصلا فعلا به فکر بچه دار شدن نباشید(بچه حلال هیچ مشکلی نیست).

    هر دو با هم به یکی از مشاورین همکار حاذق ما در شهر خود رجوع کنید.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    اتفاقا پیش مشاور هم رفتیم. به نظرم مشاور خیلی نمیتونه معجزه کنه، چون اگه اثرگذار بود اثر حداقلی در رفتار خانمم میزاشت. ازدواج مون هم کاملا سنتی بود. هم من و هم خانمم متولد شهرستانیم پدر و مادر خانمم بسیار محترم و انصافا بزرگوارن و من از پدر و مادر خودمم هم بیشتر اون ها را دوست دارم و نمی خواستم شرمنده اون ها بشم.
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:29 AM

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    شما و خانمتون چند سالتونه؟
    اختلافاتتون سر چه مسائلیه؟
    چطور اشنا شدین؟

    پدرخانمتون زد تو گوش دخترش؟
    چرا؟
    قضیه چی بود اصلا؟
    میشه بیشتر توضیح بدین؟
    خانمتون الان خونه پدرشه؟

    زندگی ام رو از دست رفته تصور می کنم و دارم دیوونه میشم.
    فکر هم نمی کنم مشاور کاری از پیش ببره
    چون یک طرف قضیه من هستم و معلوم نیست که این زندگی وصله داده شده تا کی بتونه ادامه پیدا کنه
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:33 AM

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    اتفاقا ماجرای دعوای ما چند کیلومتر دور تر از تهران اتفاق افتاد(نزدیکای قزوین) و من از قزوین تا دم در خونه پدرخانمم با گریه التماس کردم که این اشتباه رو نکنه و به خونه پدرش نره... وقتی خانمم را در منزل پدرش پیاده کردم، باجناقم رو دیدم و چون نمی خواستم باهاشون روبرو بشم، سریع گاز دادم و رفتم ولی خیابان بالاتر وایستادم و به خانمم زنگ زدم که مادرخانمم گوشی را برداشت. ازم گلایه کرد که چرا دست روی بلند کردم. من هم خواستم از خودم دفاع کنم که گفت پشت تلفن نمیشه و باید برم اونجا.

    من هم رفتم خونه تا کمی اوضاع آرام بشه. دوش گرفتم و راهی منزل پدر خانمم شدم. ساعت 11 شب بود. زنگ در رو زدم. بدون اینکه بپرسند که چه کسی هست درب را زدند. رفتم بالا. درب آپارتمان هم از قبل باز بود. زنگ آپارتمان را زدم و یاالله گویان وارد شدم. برادر خانمم هم واحد کناری پدرخانمم زندگی می کنند. وارد که شدم دیدم پدرخانمم روی مبل نشسته. باهاش دست دادم و سرم رو انداختم روی زمین و رفتم نشستم. بعد از مدتی هم مادر خانمم آمد. تا 5 دقیقه سکوت بود. پدرخانمم جریان رو از من پرسید ولی من چیزی نگفتم. بعدش رو کرد به مادرخانمم و گفت برو بگو بیاد. خانمم با چشم پف کرده آمد. پدرش بهش گفت بشین کنار شوهرت. اما اون نشست طرف دیگه. خواستم بهش سلام بگم که این کار رو نکردم. ظاهرا خانمم مسایلی که ماه ها قبل بین ما اتفاق افتاده بود رو مطرح کرده بود. مثل یک نوع تحقیر خانوادگی که یک بار ازم سر زد و بارها به خاطر اون از خانمم عذرخواهی کرده بودم. با شنیدن این موضوع از پدرخانمم، واقعا جا خوردم. شرمنده بودم، شرمنده تر شدم. رو کردم به خانمم و گفتم این حق انصاف و جوانمردی نیست که مسایل چند ماه قبل رو یکطرفه مطرح کردی. بسیار عصبانی شدم و به رغم اونکه قرار گذاشته بودم چیزی نگفتم و فقط برم عذرخواهی کنم و دست زنم رو بگیرم و به خونه برگردم، گفتم حالا که حرف به اینجا رسید بزار شما هم بیشتر درباره رفتارهای دختر تون بدونید. یکسری مسایل رو گفتم که شاید خانمم انتظار نداشت بگم و این دفعه اون جا خورد. اولش سعی کرد بگه که من مسایل رو تحریف کرده میگم و بعد گفت که دروغ میگم. آنقدر عصبانی شده بود که به سمت من اومد. این در حالی بود که پدرش ازش می خواست ساکت باشه و حرفی نزنه. هر چی پدرش می گفت که ساکت باش، اون به سمت من حمله می کرد که ناگهان پدرش از کوره در رفت و به سمتش حمله کرد و یک کشیده به گوشش زد. خانمم به جای آنکه ساکت بشه صداشو بیشتر بلند کرد و فریاد کشید. مادر خانمم که شاهد این ماجرا بود رو کرد به من گفت تا امروز از این واحد صدایی به همسایه ها نرسیده بود ولی امروز به خاطر تو این کار شده. من اول پدرخانمم را گرفتم و بعد به دست و پاش افتادم که کار رو بدتر از قبل نکنه. خلاصه ماجرا اینکه مثل یک کابوس بود. سر آخر هم پدرخانمم رفت توی اتاقی که خانمم رفت و بعد از چند دقیقه بیرون اومد و گفت که اگه امشب این دختر اینجا باشه من از این خونه میرم. واقعا ترسیده بودم. فقط گریه می کردم. شوکه شده بودم. مادرخانمم ازم خواست همونجا بمونم ولی نمی تونسم و راهی خونه شدم.
    تا ظهر دیروز خبری از زنم نبود. به تلگرام مادرخانمم پیام دادم که نگران زنم هستم. چون هم گوشی خانمم و هم گوشی مادرخانمم در دسترس نبودند. روی زنگ زدن به پدرخانمم رو هم نداشتم. تا اینکه ساعت 4 بعدازظهر مادرخانمم جواب پیامم رو داد با این مضمون که :
    دختر ما خیلی عصبانی بود و تصمیمات جدی گرفته بود ولی با صحبت هایی که من و دلجویی هایی که پدرش کرده از اون تصمیمات کوتاه اومده.
    پشت سر پیام مادرخانمم از خط پدرخانمم چند پیامک مشکوک به دستم رسید. پیامک اول ظاهرا پیامی بود که یکی از نزدیکان زنم(احتمالا برادر خانمم) برای پدرخانمم زده بود و برای من فوروارد شده بود. با این مضمون که پدرخانمم کار بدی کرد که دست روی دخترش بلند کرد و اینکه یادم باشه به فلانی بگم هر وقت توی کتک زدن کم آوردی دختر ما رو بیار خونه پدرش تا پدرش ادامه کتک ها را بزنه.
    با دیدن این پیامک فکر کردم خود پدرخانمم این رو برای من فرستاده تا از بابت کار دیشب خودش از من گلایه کنه و به نحوی تقصیر رو به گردن من بیاندازه. خیلی ناراحت شدم. بغض گلوم رو گرفت. من که نمی خواستم این کار انجام بشه. توی 2 پیامک طولانی ازش عذرخواهی کردم و اینکه قصد من از اومدن به خونه شما پیش آمدن این شرایط نبود. بعد از مدتی باز هم یک پیامک از پدرخانمم رسید با مضمون هتاکی که مثلا فلانی تو آنقدر شعور نداری که نباید اسرار زندگی ات رو با کسی که می خوای عمری باهاش زندگی کنی به کسی نگی. با خواندن این پیامک دیگه مطمئن شدم که این کار پدرخانمم نیست. سریعا براش جواب دادم که «توی خانواده خانمم بزدل و ترسو نداریم. اگه جواب میخوای با خط خودت پیام بده تا جوابت رو بگیری» چون اصلا دوست نداشتم حالا که روح خانواده من از این موضوع خبردار نیست کسی از خانواده مقابل خبر داشته باشه. این موضوع رو هم به مادرخانمم گوشزد کردم که اجازه نده بقیه بچه ها به زنم مشاوره بدهند. چون مطمئن بودم که خانمم برای سایر اعضا گلایه کرده که من اسرار زندگی را فاش کرده ام. خلاصه تا شب گوشی خانمم خاموش بود. از دیروز صبح تا شب برای خانمم پیامک فرستادم. از عذرخواهی تا شعر و مطالب عاشقی. شب خانمم جواب داد و گفت که دلتنگ منه.
    حالا نمی دونم چطوری از خر شیطون پیاده شد ولی رفتم دنبالش و آوردمش خونه. یه عروسک گنده و صورتی هم براش خریدم که در غیاب من احساس دلتنگی نکنه.
    از دیشب تا الان نتونستم حتی یک جمله با خانمم حرف بزنم. از طرفی شرمنده اش هستم. مثل بچگی ها که وقتی با خواهرم دعوام می شد و مادرم به من می گفت تو مردی و ضربه های خواهرت اثری در تو نداره و حتی ورزیده تر می شی، معتقدم حتی اگه زنم روی من دست بلند کرد نباید دست روی زنم بلند می کردم و از این کار مثل خر پشیمون هستم.
    زندگی ام رو از دست رفته تصور می کنم و دارم دیوونه میشم.
    فکر هم نمی کنم مشاور کاری از پیش ببره
    چون یک طرف قضیه من هستم و معلوم نیست که این زندگی وصله داده شده تا کی بتونه ادامه پیدا کنه
    متاسفم از اتفاقی که براتون افتاده.
    اما درس بزرگی هم به شما هم به خانمتون یاد داد.
    اونم اینکه مسائل توی خونه مال توی خونه س و نباید جایی مطرح بشه
    کار خانم شما اشتباه بود که باوجود مشکلاتش با شما به خانواده ش پناه برد و سفره دلشو برای اونا باز کرد.
    کار شمام اشتباه تر بود که برای تلافی، چیزهایی رو که خانمتون بروز نداده بود، برملا کردین.
    با اینکار حریم های خصوصی تونو از بین بردین و به هرکسی اجازه ورود به حریم شخصی تون رو دادین.
    ترمیم دوباره روابط تون کمی زمان بره ولی اگه تلاش کنین زندگیتون رو دوباره احیا کنین، موفق میشین.
    برای اصلاح روابط، اول از خودتون و همسرتون شروع کنین و بعد از اینکه مشکلات بین خودتون رو حل کردین، با کمک هم روابط تون با خانواده همسرتون رو هم بازسازی کنین.
    به هرحال تصویر بدی از شما تو ذهن اونها مونده و برای تغییرش هم زمان لازمه.
    از این به بعد با همسرتون قرار بذارین تحت هیچ شرایطی مسائل زندگیتون از چهارچوب خونه خودتون بیرون نره.

  11. کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    متاسفم از اتفاقی که براتون افتاده.
    اما درس بزرگی هم به شما هم به خانمتون یاد داد.
    اونم اینکه مسائل توی خونه مال توی خونه س و نباید جایی مطرح بشه
    کار خانم شما اشتباه بود که باوجود مشکلاتش با شما به خانواده ش پناه برد و سفره دلشو برای اونا باز کرد.
    کار شمام اشتباه تر بود که برای تلافی، چیزهایی رو که خانمتون بروز نداده بود، برملا کردین.
    با اینکار حریم های خصوصی تونو از بین بردین و به هرکسی اجازه ورود به حریم شخصی تون رو دادین.
    ترمیم دوباره روابط تون کمی زمان بره ولی اگه تلاش کنین زندگیتون رو دوباره احیا کنین، موفق میشین.
    برای اصلاح روابط، اول از خودتون و همسرتون شروع کنین و بعد از اینکه مشکلات بین خودتون رو حل کردین، با کمک هم روابط تون با خانواده همسرتون رو هم بازسازی کنین.
    به هرحال تصویر بدی از شما تو ذهن اونها مونده و برای تغییرش هم زمان لازمه.
    از این به بعد با همسرتون قرار بذارین تحت هیچ شرایطی مسائل زندگیتون از چهارچوب خونه خودتون بیرون نره.
    بله؛ خودم به اشتباه خودم پی بردم و از این اشتباه کاملا پشیمون هستم. الان احساس کسی رو دارم که دست به قتل زده و الان با عذاب وجدان روبرو شده... من هیچ وقت نمی خواستم یه نفر دیگه رو بدبخت کنم و از اینکه احساس کنم خانمم رو بدبخت کردم عذاب وجدان دارم.

    به رغم اینکه طی دو روز گذشته چند بار با اعضای خانواده ام تماس تلفنی داشته ام ولی حتی یک کلمه هم از ماجرا بهشون نگفتم و فکر می کنم قصدم برای اینکه رازنگه دار خانواده ام باشم راسخه....
    ولی....
    ولی به نظر شما این زندگی رو میشه احیا کرد؟؟؟

    به نظر شما مسافرت چقدر به این موضوع کمک میکنه؛ اینکه از این شهر دور بشیم حتی برای سه روز؟؟؟
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:34 AM

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    اتفاقا ماجرای دعوای ما چند کیلومتر دور تر از تهران اتفاق افتاد(نزدیکای قزوین) و من از قزوین تا دم در خونه پدرخانمم با گریه التماس کردم که این اشتباه رو نکنه و به خونه پدرش نره... وقتی خانمم را در منزل پدرش پیاده کردم، باجناقم رو دیدم و چون نمی خواستم باهاشون روبرو بشم، سریع گاز دادم و رفتم ولی خیابان بالاتر وایستادم و به خانمم زنگ زدم که مادرخانمم گوشی را برداشت. ازم گلایه کرد که چرا دست روی بلند کردم. من هم خواستم از خودم دفاع کنم که گفت پشت تلفن نمیشه و باید برم اونجا.

    من هم رفتم خونه تا کمی اوضاع آرام بشه. دوش گرفتم و راهی منزل پدر خانمم شدم. ساعت 11 شب بود. زنگ در رو زدم. بدون اینکه بپرسند که چه کسی هست درب را زدند. رفتم بالا. درب آپارتمان هم از قبل باز بود. زنگ آپارتمان را زدم و یاالله گویان وارد شدم. برادر خانمم هم واحد کناری پدرخانمم زندگی می کنند. وارد که شدم دیدم پدرخانمم روی مبل نشسته. باهاش دست دادم و سرم رو انداختم روی زمین و رفتم نشستم. بعد از مدتی هم مادر خانمم آمد. تا 5 دقیقه سکوت بود. پدرخانمم جریان رو از من پرسید ولی من چیزی نگفتم. بعدش رو کرد به مادرخانمم و گفت برو بگو بیاد. خانمم با چشم پف کرده آمد. پدرش بهش گفت بشین کنار شوهرت. اما اون نشست طرف دیگه. خواستم بهش سلام بگم که این کار رو نکردم. ظاهرا خانمم مسایلی که ماه ها قبل بین ما اتفاق افتاده بود رو مطرح کرده بود. مثل یک نوع تحقیر خانوادگی که یک بار ازم سر زد و بارها به خاطر اون از خانمم عذرخواهی کرده بودم. با شنیدن این موضوع از پدرخانمم، واقعا جا خوردم. شرمنده بودم، شرمنده تر شدم. رو کردم به خانمم و گفتم این حق انصاف و جوانمردی نیست که مسایل چند ماه قبل رو یکطرفه مطرح کردی. بسیار عصبانی شدم و به رغم اونکه قرار گذاشته بودم چیزی نگفتم و فقط برم عذرخواهی کنم و دست زنم رو بگیرم و به خونه برگردم، گفتم حالا که حرف به اینجا رسید بزار شما هم بیشتر درباره رفتارهای دختر تون بدونید. یکسری مسایل رو گفتم که شاید خانمم انتظار نداشت بگم و این دفعه اون جا خورد. اولش سعی کرد بگه که من مسایل رو تحریف کرده میگم و بعد گفت که دروغ میگم. آنقدر عصبانی شده بود که به سمت من اومد. این در حالی بود که پدرش ازش می خواست ساکت باشه و حرفی نزنه. هر چی پدرش می گفت که ساکت باش، اون به سمت من حمله می کرد که ناگهان پدرش از کوره در رفت و به سمتش حمله کرد و یک کشیده به گوشش زد. خانمم به جای آنکه ساکت بشه صداشو بیشتر بلند کرد و فریاد کشید. مادر خانمم که شاهد این ماجرا بود رو کرد به من گفت تا امروز از این واحد صدایی به همسایه ها نرسیده بود ولی امروز به خاطر تو این کار شده. من اول پدرخانمم را گرفتم و بعد به دست و پاش افتادم که کار رو بدتر از قبل نکنه. خلاصه ماجرا اینکه مثل یک کابوس بود. سر آخر هم پدرخانمم رفت توی اتاقی که خانمم رفت و بعد از چند دقیقه بیرون اومد و گفت که اگه امشب این دختر اینجا باشه من از این خونه میرم. واقعا ترسیده بودم. فقط گریه می کردم. شوکه شده بودم. مادرخانمم ازم خواست همونجا بمونم ولی نمی تونسم و راهی خونه شدم.
    تا ظهر دیروز خبری از زنم نبود. به تلگرام مادرخانمم پیام دادم که نگران زنم هستم. چون هم گوشی خانمم و هم گوشی مادرخانمم در دسترس نبودند. روی زنگ زدن به پدرخانمم رو هم نداشتم. تا اینکه ساعت 4 بعدازظهر مادرخانمم جواب پیامم رو داد با این مضمون که :
    دختر ما خیلی عصبانی بود و تصمیمات جدی گرفته بود ولی با صحبت هایی که من و دلجویی هایی که پدرش کرده از اون تصمیمات کوتاه اومده.
    پشت سر پیام مادرخانمم از خط پدرخانمم چند پیامک مشکوک به دستم رسید. پیامک اول ظاهرا پیامی بود که یکی از نزدیکان زنم(احتمالا برادر خانمم) برای پدرخانمم زده بود و برای من فوروارد شده بود. با این مضمون که پدرخانمم کار بدی کرد که دست روی دخترش بلند کرد و اینکه یادم باشه به فلانی بگم هر وقت توی کتک زدن کم آوردی دختر ما رو بیار خونه پدرش تا پدرش ادامه کتک ها را بزنه.
    با دیدن این پیامک فکر کردم خود پدرخانمم این رو برای من فرستاده تا از بابت کار دیشب خودش از من گلایه کنه و به نحوی تقصیر رو به گردن من بیاندازه. خیلی ناراحت شدم. بغض گلوم رو گرفت. من که نمی خواستم این کار انجام بشه. توی 2 پیامک طولانی ازش عذرخواهی کردم و اینکه قصد من از اومدن به خونه شما پیش آمدن این شرایط نبود. بعد از مدتی باز هم یک پیامک از پدرخانمم رسید با مضمون هتاکی که مثلا فلانی تو آنقدر شعور نداری که نباید اسرار زندگی ات رو با کسی که می خوای عمری باهاش زندگی کنی به کسی نگی. با خواندن این پیامک دیگه مطمئن شدم که این کار پدرخانمم نیست. سریعا براش جواب دادم که «توی خانواده خانمم بزدل و ترسو نداریم. اگه جواب میخوای با خط خودت پیام بده تا جوابت رو بگیری» چون اصلا دوست نداشتم حالا که روح خانواده من از این موضوع خبردار نیست کسی از خانواده مقابل خبر داشته باشه. این موضوع رو هم به مادرخانمم گوشزد کردم که اجازه نده بقیه بچه ها به زنم مشاوره بدهند. چون مطمئن بودم که خانمم برای سایر اعضا گلایه کرده که من اسرار زندگی را فاش کرده ام. خلاصه تا شب گوشی خانمم خاموش بود. از دیروز صبح تا شب برای خانمم پیامک فرستادم. از عذرخواهی تا شعر و مطالب عاشقی. شب خانمم جواب داد و گفت که دلتنگ منه.
    حالا نمی دونم چطوری از خر شیطون پیاده شد ولی رفتم دنبالش و آوردمش خونه. یه عروسک گنده و صورتی هم براش خریدم که در غیاب من احساس دلتنگی نکنه.
    از دیشب تا الان نتونستم حتی یک جمله با خانمم حرف بزنم. از طرفی شرمنده اش هستم. مثل بچگی ها که وقتی با خواهرم دعوام می شد و مادرم به من می گفت تو مردی و ضربه های خواهرت اثری در تو نداره و حتی ورزیده تر می شی، معتقدم حتی اگه زنم روی من دست بلند کرد نباید دست روی زنم بلند می کردم و از این کار مثل خر پشیمون هستم.
    زندگی ام رو از دست رفته تصور می کنم و دارم دیوونه میشم.
    فکر هم نمی کنم مشاور کاری از پیش ببره
    چون یک طرف قضیه من هستم و معلوم نیست که این زندگی وصله داده شده تا کی بتونه ادامه پیدا کنه


    متاسفام که چنین اتفاق بدی افتاده خصوصا در خانه پدرخانومتون.
    حالا اینکه بگیم حریم ها شکسته شده و پرده ها کنار رفته اینطور نیست !
    گاهی جنگ اول به از صلح اخره .
    گاهی به همچین صحنه هایی ،یه همچین اتفاقات بدی تو زندگی ها لازمه !
    باور کنید !
    خدارو شکر که شما در مقتبل پدر مادر همسرتون احساس شرمندگی داشتید و باهاش بی احترامی نکردی !برای همین میگم این اتفاق گاهی لازمه .
    ولی اگر خدای نکرده اختلاف از شما و همسرتون فراتر میرفت ؛دیگه اون زندگی و اون رابطه ها درست بشو نبود !

    ناراحت نباشید ..خیلی خوبه که پدر مادر همسرتون بسیار فهمیده و عاقل هستند و با این موضوع عقلانی رفتار کردند نه احساسی.

    همسرتون رفتار نادرستی مثل دست بلند کردن و فریاد زدن در حضور پدر داشتند که چون همزمان با یک اتفاق تلخ شده ؛احتمال زیاد دیگه این رفتارشون در زندگی تکرار نشه !


    شما هم رفتار نادرست برملا کردن جزییات اختلافاتتون رو در جمع داشتید که چون بلافاصله پسخوراند تلخی داشت ؛احتمال زیاد دیگه تکرار نکنید !


    دررابطه شما با خانواده همسرتون هم چون با احترام و شرمندگی رفتار کردید ؛احتمال زیاد نظرشون در مورد شما با قبل تغییر نمیکنه و مثل قبل جایگاهتونو پیششون دارید !


    میمونه رابطه شما با همسرتون ...تا چند روز یا حتی چند هفته با هم با مراعات رفتار کنید ؛ینی نخواین اصرار کنید که سریع اوضاع مثل قبل بشه ...شما باید تا چند روز حس بدی رو توی دلتون داشته باشید و از صمیمی شدت با هم خجالت بکشید تا برای یک عمر این تلخی یادتون نره تا دیگه احتمال بوجود اومدن چنین اختلافی به صفر برسه .



    پیشنهاد اصلی من :هیچوقت راجع به این موضوع و جریانات پیش اومده باهم صحبت نکنید .!!!!

    ممکنه نظر خیلی ها این باشه که بشینید با هم صحبت کنید و گله هاتونو و سنگاتونو وا بکنید و یه قول هایی بین هم بزارید .
    ولی من نظرم اینه سکوت بهترین قوله .سکوت ینی این جریان تلخ تر از اون بود که بشه یک بار دیگه به زبون اوردش .

    با در نظر گرفتن موارد بالا ؛ بعد از چند روز عدم صمیمیت ؛با مدیریت اوضاع رو به شیرینی قبل برگردونید و از به زبون اوردن هر چیزی که باعث یاداوری دوباره بشه خودداری کنید .مثل اینکه من دیگه دست روت بلند نمیکنم و ....بعضی قول ها بهتره درونی بسته بشه و به خودمون قول بدیم تا با بیانش قبح اون مسیله دو بریزیم .


    موفق باشید .

  14. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    متاسفام که چنین اتفاق بدی افتاده خصوصا در خانه پدرخانومتون.
    حالا اینکه بگیم حریم ها شکسته شده و پرده ها کنار رفته اینطور نیست !
    گاهی جنگ اول به از صلح اخره .
    گاهی به همچین صحنه هایی ،یه همچین اتفاقات بدی تو زندگی ها لازمه !
    باور کنید !
    خدارو شکر که شما در مقتبل پدر مادر همسرتون احساس شرمندگی داشتید و باهاش بی احترامی نکردی !برای همین میگم این اتفاق گاهی لازمه .
    ولی اگر خدای نکرده اختلاف از شما و همسرتون فراتر میرفت ؛دیگه اون زندگی و اون رابطه ها درست بشو نبود !

    ناراحت نباشید ..خیلی خوبه که پدر مادر همسرتون بسیار فهمیده و عاقل هستند و با این موضوع عقلانی رفتار کردند نه احساسی.

    همسرتون رفتار نادرستی مثل دست بلند کردن و فریاد زدن در حضور پدر داشتند که چون همزمان با یک اتفاق تلخ شده ؛احتمال زیاد دیگه این رفتارشون در زندگی تکرار نشه !


    شما هم رفتار نادرست برملا کردن جزییات اختلافاتتون رو در جمع داشتید که چون بلافاصله پسخوراند تلخی داشت ؛احتمال زیاد دیگه تکرار نکنید !


    دررابطه شما با خانواده همسرتون هم چون با احترام و شرمندگی رفتار کردید ؛احتمال زیاد نظرشون در مورد شما با قبل تغییر نمیکنه و مثل قبل جایگاهتونو پیششون دارید !


    میمونه رابطه شما با همسرتون ...تا چند روز یا حتی چند هفته با هم با مراعات رفتار کنید ؛ینی نخواین اصرار کنید که سریع اوضاع مثل قبل بشه ...شما باید تا چند روز حس بدی رو توی دلتون داشته باشید و از صمیمی شدت با هم خجالت بکشید تا برای یک عمر این تلخی یادتون نره تا دیگه احتمال بوجود اومدن چنین اختلافی به صفر برسه .



    پیشنهاد اصلی من :هیچوقت راجع به این موضوع و جریانات پیش اومده باهم صحبت نکنید .!!!!

    ممکنه نظر خیلی ها این باشه که بشینید با هم صحبت کنید و گله هاتونو و سنگاتونو وا بکنید و یه قول هایی بین هم بزارید .
    ولی من نظرم اینه سکوت بهترین قوله .سکوت ینی این جریان تلخ تر از اون بود که بشه یک بار دیگه به زبون اوردش .

    با در نظر گرفتن موارد بالا ؛ بعد از چند روز عدم صمیمیت ؛با مدیریت اوضاع رو به شیرینی قبل برگردونید و از به زبون اوردن هر چیزی که باعث یاداوری دوباره بشه خودداری کنید .مثل اینکه من دیگه دست روت بلند نمیکنم و ....بعضی قول ها بهتره درونی بسته بشه و به خودمون قول بدیم تا با بیانش قبح اون مسیله دو بریزیم .


    موفق باشید .
    نظرتون خیلی خوب بود. ممنون
    من هم همچین رفتاری داشتم ولی شما اون رو پیشنهاد دادین. برای من مثل روز روشنه که اگه راجع به ماجراهای اخیر صحبت کنیم، هم من مطمئن نیستم که از کوره در نرم و مطمئنا خانمم هم مراعات حال منو نمیکنه.
    اما خدا رو شکر خانمم به منزل آمد. ولی تنها جمله ای که تونستم به خانمم بگم امروز صبح حین خداحافظی بود که بهش گفتم منو ببخش. اون هم چیزی نگفت و با لبخند منو بدرقه کرد.
    من همسرم و زندگی ام رو دوست دارم و توی یک شب دوری از خانمم به اندازه کافی زجر کشیدم. بارها(یعنی حدود سه بار) باهم قهر کردیم و جدا خوابیدیم ولی اینکه من جایی باشم و زنم جای دیگه برایم زجرآوره.


    به هر حال ممنونم از راهنمایی تون
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:37 AM

  16. 2 کاربران زیر از mohammadsadra123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    نظرتون خیلی خوب بود. ممنون
    من هم همچین رفتاری داشتم ولی شما اون رو پیشنهاد دادین. برای من مثل روز روشنه که اگه راجع به ماجراهای اخیر صحبت کنیم، هم من مطمئن نیستم که از کوره در نرم و مطمئنا خانمم هم مراعات حال منو نمیکنه. دیروز خانمم توی تلگرام برام پیام گذاشته بود که تو باعث شدی پدرم روی سوگلی خودش دست دراز کنه. جالبه توضیح بدم که خانواده خانمم بالاخص پدرش خیلی براش مهم هستن. پدرش رو می پرستید. ظاهرا چون خانواده شلوغی بودن، مادرش هم بین پسرها و دخترها تبعیض قایل می شد، خانمم به پدرش بیشتر وابسته بود. البته بگم که یه درگیری های ریزی هم با پدرش داشت مثل نحوه لباس پوشیدن یا رنگ لباس که این درگیری های ریز یه بار توی دوران عقد ما اتفاق افتاد که خانمم به خاطر اعتراض پدرش تمام لباس های خونه اش رو گذاشت دم در خونه که بردن.
    امروز صبح هم که برای نماز بیدار شدیم روم نشد حتی به خانمم سلام بگم و اون پیش قدم شد. بعد هم که برای اومدن سر کار داشتم حاضر می شدم، رفت و برای من غذا کشید. تنها جمله ای که تونستم به خانمم بگم حین خداحافظی بود که بهش گفتم منو ببخش. اون هم چیزی نگفت و با لبخند منو بدرقه کرد.
    من همسرم و زندگی ام رو دوست دارم و توی یک شب دوری از خانمم به اندازه کافی زجر کشیدم. بارها(یعنی حدود سه بار) باهم قهر کردیم و جدا خوابیدیم ولی اینکه من جایی باشم و زنم جای دیگه برایم زجرآوره.

    حالا چند سوال
    برای خانمم گل بگیرم؟
    زودتر از همیشه برم خونه یا دیرتر از همیشه یا سر موقع؟
    طی هفته های آینده مسافرت دو نفره ترتیب بدم؟

    به هر حال ممنونم از راهنمایی تون




    خواهش میکنم ،لطف دارید .

    *اولا جواب پیام ها و صحبت های خورده خورده ای که رنگ و بوی گله دارند رو با حرف ندید ..میتونید با یک پیام گل یا ... فقط بگید که پیامش رو خوندید یا حرفش رو شنیدید .ولی نیازی به پاسخ نیست .
    چون حرف ،حرف میاره ...و در حال حاضر سکوت و کم حرفی برای این روزهاتون بهترین نسخست.

    *براش گل بگیرید ولی حرفتون رو با گل و نگاهتون بهش بگید .

    *براش چیزهایی که علاقمنده بخرید ..هدیه های کوچولو و سورپرایز کننده !

    *سرموقع برید خونه ..اگر زودتر برید این زمان به یک عادت و طبیعتا به یک انتظار تبدیل میشه که خودش آفت زندگی هاست .

    *یه چند روز که گزشت و حس کردید دیگه داره اوضاع اروم میشه و راجع به اون جریان حرفی از سمت همسرتون نمیشه ؛با ترتیب دادن مسافرت دو نفره سورپرایزش کنید .
    گفتم بعد از اروم شدنتون ؛چون این احساس ها به مسافرت کشیده نشه و یک سفر شیرینی براتون خاطره انگیر بشه.

    ضمنا لازم نیست مدام از کلمات عذرخواهی استفاده کنید بهش بگید ببخشید یا تکرار نمیشه .البته در کامنت بالا گفتم.
    بزارید همه جریان توی دلتون هضم بشه .شما با عدم تکرار میتونید این حس بخشش رو بهش القا کنید و لزومی نداره توقع جدیدی برای هم ایجاد کنید.
    ویرایش توسط ghazal1 : 02-07-2016 در ساعت 11:03 AM

  18. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    خواهش میکنم ،لطف دارید .

    *اولا جواب پیام ها و صحبت های خورده خورده ای که رنگ و بوی گله دارند رو با حرف ندید ..میتونید با یک پیام گل یا ... فقط بگید که پیامش رو خوندید یا حرفش رو شنیدید .ولی نیازی به پاسخ نیست .
    چون حرف ،حرف میاره ...و در حال حاضر سکوت و کم حرفی برای این روزهاتون بهترین نسخست.

    *براش گل بگیرید ولی حرفتون رو با گل و نگاهتون بهش بگید .

    *براش چیزهایی که علاقمنده بخرید ..هدیه های کوچولو و سورپرایز کننده !

    *سرموقع برید خونه ..اگر زودتر برید این زمان به یک عادت و طبیعتا به یک انتظار تبدیل میشه که خودش آفت زندگی هاست .

    *یه چند روز که گزشت و حس کردید دیگه داره اوضاع اروم میشه و راجع به اون جریان حرفی از سمت همسرتون نمیشه ؛با ترتیب دادن مسافرت دو نفره سورپرایزش کنید .
    گفتم بعد از اروم شدنتون ؛چون این احساس ها به مسافرت کشیده نشه و یک سفر شیرینی براتون خاطره انگیر بشه.

    ضمنا لازم نیست مدام از کلمات عذرخواهی استفاده کنید بهش بگید ببخشید یا تکرار نمیشه .البته در کامنت بالا گفتم.
    بزارید همه جریان توی دلتون هضم بشه .شما با عدم تکرار میتونید این حس بخشش رو بهش القا کنید و لزومی نداره توقع جدیدی برای هم ایجاد کنید.
    منظورتون از اینکه فرمودید «براش گل بگیرید ولی حرفتون رو با گل و نگاهتون بهش بگید» رو نفهمیدم؟
    سوالم این بود با توجه به اینکه ازش عذرخواهی هم کردم ولی ایشون عذرخواهی نکرد، براش گل بگیرم به نوعی احساس تنفر از من تقویت نمیشه. (متاسفانه در فرهنگ عامه مردم کسی که مقصر هست گل میگیره یا گل گرفتن یک نوع عذرخواهی محسوب میشه.)
    اینکه فرمودید حرفم رو با گل و نگاه بهش بگم یعنی چه؟
    ممنون میشم توضیح بدین

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    اتفاقا پیش مشاور هم رفتیم. البته خانمم 2 جلسه رفته و قرار بود جلسه بعد با همدیگر برویم که این طور شد. به نظرم مشاور خیلی نمیتونه معجزه کنه، چون اگه اثرگذار بود اثر حداقلی در رفتار خانمم میزاشت. من 32 سالمه و خانمم 31 سالشه. ازدواج مون هم کاملا سنتی بود. هم من و هم خانمم متولد شهرستانیم ولی خانمم در تهران بزرگ شده. من از خانواده ام دورم ولی خانواده خانمم تهران ساکن هستند. پدر و مادر خانمم بسیار محترم و انصافا بزرگوارن و من از پدر و مادر خودمم هم بیشتر اون ها را دوست دارم و نمی خواستم شرمنده اون ها بشم.
    سلام

    عزیز ازدواج سنتی حتما ازدواج امروز نیست, به درد دیروز میخورده ولی نه امروز!!

    این کلمه محترم از کجا آمده!!!!؟؟ حتما اون دیسیپلین و رعایت اصولی الزامی به مافوق رو (پدر سرلشکر-مادر سرهنگ-برادر بزرگتر سرگرد و........)!!!!! رو متوجه هستم عزیز که در خانواده های ایرانی بیداد میکنه

    ولی کلمه احترام رو که از حرمت گرفته میشه ,در اینجا اصلا نمیگنجه و معنی نمیده که اگر میداد اصلا شاهد یک همچین حوادثی که در خانواده های ایرانی به کرات میبینیم نبودیم.

    اینکه فرمودید رفتید پهلوی همکار ما و فکر نمیکنید موثر باشه(که البته در 2 جلسه قرار نیست اتفاقی بیفته) کاملا اشتباه میکنید!

    یهتر اینه که حتما هر دو به همکار مشاور ما رجوع کنید و درمان رو ادامه بدید.

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  21. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    منظورتون از اینکه فرمودید «براش گل بگیرید ولی حرفتون رو با گل و نگاهتون بهش بگید» رو نفهمیدم؟
    سوالم این بود با توجه به اینکه ازش عذرخواهی هم کردم ولی ایشون عذرخواهی نکرد، براش گل بگیرم به نوعی احساس تنفر از من تقویت نمیشه. (متاسفانه در فرهنگ عامه مردم کسی که مقصر هست گل میگیره یا گل گرفتن یک نوع عذرخواهی محسوب میشه.)
    اینکه فرمودید حرفم رو با گل و نگاه بهش بگم یعنی چه؟
    ممنون میشم توضیح بدین


    شما میخواین گل ببگیریدبرای چی ؟
    برای اینکه بهش بفهمونید دوسش دارید ؛براتون مهمه ؛شرمندشین؛یا هر حس خوب دیگه ای

    این ها با همون گل و یک نگاه مهربون بهش القا میشه ولازم نیست کلمه ای بر زبون بیاد .
    هر حرفی ممکنه اون خشم درون همسرتون رو بشکنه و باعث گله بشه و لابلای گله هاش شما هم رنجیده بشین .
    پس شما میتونید فقط با همون کارها اون اتیش رو رفته رفته خاموش کنید .

    دیدگاهتون راجع به هدیه دادن گل اشتباست ...گل یعنی :دوستت دارم.

  23. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    شما میخواین گل ببگیریدبرای چی ؟
    برای اینکه بهش بفهمونید دوسش دارید ؛براتون مهمه ؛شرمندشین؛یا هر حس خوب دیگه ای

    این ها با همون گل و یک نگاه مهربون بهش القا میشه ولازم نیست کلمه ای بر زبون بیاد .
    هر حرفی ممکنه اون خشم درون همسرتون رو بشکنه و باعث گله بشه و لابلای گله هاش شما هم رنجیده بشین .
    پس شما میتونید فقط با همون کارها اون اتیش رو رفته رفته خاموش کنید .

    دیدگاهتون راجع به هدیه دادن گل اشتباست ...گل یعنی :دوستت دارم.

    فهمیدم. ممنون
    آخه من معمولا بعد همه جروبحث ها حتی جروبحث های معمولی گل میگیرم؛ گفتم شاید این حس رو به همسرم القاء کنه. ولی ممنون. امروز میرم یه دسته گل خوشگل برای مهربانوم میگیرم و به هدیه میدم.
    باز هم تشکر

  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز ازدواج سنتی حتما ازدواج امروز نیست, به درد دیروز میخورده ولی نه امروز!!

    این کلمه محترم از کجا آمده!!!!؟؟ حتما اون دیسیپلین و رعایت اصولی الزامی به مافوق رو (پدر سرلشکر-مادر سرهنگ-برادر بزرگتر سرگرد و........)!!!!! رو متوجه هستم عزیز که در خانواده های ایرانی بیداد میکنه

    ولی کلمه احترام رو که از حرمت گرفته میشه ,در اینجا اصلا نمیگنجه و معنی نمیده که اگر میداد اصلا شاهد یک همچین حوادثی که در خانواده های ایرانی به کرات میبینیم نبودیم.

    اینکه فرمودید رفتید پهلوی همکار ما و فکر نمیکنید موثر باشه(که البته در 2 جلسه قرار نیست اتفاقی بیفته) کاملا اشتباه میکنید!

    یهتر اینه که حتما هر دو به همکار مشاور ما رجوع کنید و درمان رو ادامه بدید.

    سپاس

    دکتر



    اوایل با بعضی از نظراتتونموافق بودم ..
    ولی رفته رفته دیدم که در کنار تجویز داروی مشاور +جدایی+رد ازدواج سنتی ؛الگوی خانواده ایرانی رو هم زیر سوال میبرید .

    از نظرتون تمام استارتر ها دارای اختلالات روانی ،اسیب دیده ،مریض،و ازدواج نادرست هستند .

    در صورتی که در همون خانواده های ایرانی دعوا نمک زندگی بوده و زن و شوهر دعوا کنند و ابلهان باور کنند ..که اگر این دیدگاه پذیرفته میشد ما با چنین امار بزرگی از طلاق مواجه نبودی که خودش دست نشانده فرهنگ غربه فقط به این صورت که "این نشد ،یکی دیگه" که رفته رفته با شکل گیری این عقیده در مغز جوونها ؛اختلاف از نمک به اتش زندگی تبدیل شد.


    ازدواج سنتی ایرانی برای افرادی که پایبند زندگی مشترک هستند ازدواجی ستودنی هست و نوع لذت اونها از زندگی مشترک با نوع لذتی که طرفداران زندگی های غربی از زندگی میبرند متفاوته .همونطور که ادم ها با احساساتشون با هم متفاوتند


    پس دلیلی وجود نداره ما با چند مثال یک فرهنگ و یک الگوی ارزشمند رو زیر سوال ببریم .

    نقش پدر در خانواده نه به عنوان سرلشکر ؛بلکه به عنوان ستون و فرمانده خانواده هم ستودنیست ...و اون به نوع احساس ادم های اون خونه برمیگرده که چه احساسی به ستون زندگیشون داشته باشن ؛احساس تکیه گاه ؛ملجا و پشت گرمی و راهنما و مشاور ؛ و یا یک زورگوی خشن .




    لطفا نظراتتون رو با در نظر گرفتن نوع تفاوت ادمها و متفاوت بودن احساسات و دیدگاهشون به هر مسیله ؛بیان کنید

  26. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز ازدواج سنتی حتما ازدواج امروز نیست, به درد دیروز میخورده ولی نه امروز!!

    این کلمه محترم از کجا آمده!!!!؟؟ حتما اون دیسیپلین و رعایت اصولی الزامی به مافوق رو (پدر سرلشکر-مادر سرهنگ-برادر بزرگتر سرگرد و........)!!!!! رو متوجه هستم عزیز که در خانواده های ایرانی بیداد میکنه

    ولی کلمه احترام رو که از حرمت گرفته میشه ,در اینجا اصلا نمیگنجه و معنی نمیده که اگر میداد اصلا شاهد یک همچین حوادثی که در خانواده های ایرانی به کرات میبینیم نبودیم.

    اینکه فرمودید رفتید پهلوی همکار ما و فکر نمیکنید موثر باشه(که البته در 2 جلسه قرار نیست اتفاقی بیفته) کاملا اشتباه میکنید!

    یهتر اینه که حتما هر دو به همکار مشاور ما رجوع کنید و درمان رو ادامه بدید.

    سپاس

    دکتر

    البته نمیخواستم تاثیر مشاور رو رد کنم. من جزو کسانی هستم که معتقدم باید همه یعنی یک جوان برای ازدواج، یک زن و شوهر برای زندگی کردن، یک فرزند برای ادامه تحصیل و... به مشاور خوب نیاز دارند. اما مشکل مشاور در کشورمان اینه که یا در دسترس نیستن(مخصوصا شهرستان ها) یا اگه در دسترس باشند بسیار گران قیمت هستند. م
    در این موضوع اخیر هم حتما نزد مشاوره خواهیم رفت ولی بعد از یک فاصله... آخه ممکنه تصمیم همسرم برای بازگشت به منزل فقط به اصرار خانواده اش باشه و این مدت زیاد دوام نیاره
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:38 AM

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    البته نمیخواستم تاثیر مشاور رو رد کنم. من جزو کسانی هستم که معتقدم باید همه یعنی یک جوان برای ازدواج، یک زن و شوهر برای زندگی کردن، یک فرزند برای ادامه تحصیل و... به مشاور خوب نیاز دارند. اما مشکل مشاور در کشورمان اینه که یا در دسترس نیستن(مخصوصا شهرستان ها) یا اگه در دسترس باشند بسیار گران قیمت هستند. مثلا همین مشاوری که ما رفتیم برای هر ساعت 70 هزار تومان گرفت. جالبه اینه که برای ساعتی که وقت گرفتیم و نرفتیم هم پول خودش رو گرفت. جالبتر آنکه ما ساعت 14 وقت داشتیم و به رغم حضور سر موقع ساعت 14:30 رفتیم داخل اتاق مشاور ولی از همان ساعت 14 هزینه پرداخت کردیم
    با تمام این موارد همسرم در ابتدای زندگی مشترک مون از رفتن به نزد مشاور ابا داشت و می گفت مشاور باید حتما مذهبی باشه؛ چرا که اگر مذهبی نباشه ممکنه مشاوره ای بده که به درد ما نخوره....
    در این موضوع اخیر هم حتما نزد مشاوره خواهیم رفت ولی بعد از یک فاصله... آخه ممکنه تصمیم همسرم برای بازگشت به منزل فقط به اصرار خانواده اش باشه و این مدت زیاد دوام نیاره
    متاسفم حتما اون همکار ما مشاور نبودن و کاسب بودن!!!!!!

    میتوانید از کلنیکهای روانشناختی خصوصی و وابسته به دانشگاه بهره ببرید که هم علمیترند و هم ارزانتر.

    در ضمن حتما مشاور علمیه نه مذهبی و نه ایدئولوژیکی(چون علم علمه). پس رجوع کنید.

    موفق باشید.

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  29. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    متاسفم حتما اون همکار ما مشاور نبودن و کاسب بودن!!!!!!

    میتوانید از کلنیکهای روانشناختی خصوصی و وابسته به دانشگاه بهره ببرید که هم علمیترند و هم ارزانتر.

    در ضمن حتما مشاور علمیه نه مذهبی و نه ایدئولوژیکی(چون علم علمه). پس رجوع کنید.

    موفق باشید.

    سپاس

    دکتر
    لطفا اگر شما شماره تلفن یا آدرس کلینیک مشاوره خوبی می شناسید ارائه دهید تا مشاورمان را تغییر دهم. چون خودم هم حس خوبی نسبت به این مرکز ندارم.
    ممنون
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:38 AM

  31. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    مرکز مشاوره دانشگاه تهران

    نشانی: تهران - خيابان انقلاب - خيابان 16 آذر - خيابان پروفسور ادوارد براون - پلاک 13 و

    تلفن: وقت دهی 66419504 و 61113209
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  32. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    لطفا یه راهنمایی بهم کنید

    آیا به همراه خانمم برم خونه پدرش؟
    آیا خانمم تنهایی بره؟
    یا اینکه هیچ کدام مون نریم و اگه خانمم اصرار داشت بریم چیکار کنم؟
    با توجه به اینکه احتمال می دم تمام خانواده(اعم از خواهر برادرها و حتی باجناق و عروس های خانواده از این اتفاق باخبرند و احتمالا هم به آن ها گفته شده که من زنم را کتک زدم)اگه برم خونه پدر خانمم رفتارم باید چطور باشه؟

    لطفا راهنمایی کنید... لطفن
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:39 AM

  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    لطفا یه راهنمایی بهم کنید

    همان طور که گفتم خانواده من تهران نیستند. اما همه آخر هفته ها می رفتیم منزل پدری خانمم. من چیکار کنم؟
    آیا به همراه خانمم برم خونه پدرش؟
    آیا خانمم تنهایی بره؟
    یا اینکه هیچ کدام مون نریم و اگه خانمم اصرار داشت بریم چیکار کنم؟
    با توجه به اینکه احتمال می دم تمام خانواده(اعم از خواهر برادرها و حتی باجناق و عروس های خانواده از این اتفاق باخبرند و احتمالا هم به آن ها گفته شده که من زنم را کتک زدم)اگه برم خونه پدر خانمم رفتارم باید چطور باشه؟

    لطفا راهنمایی کنید... لطفن

    شما گفتید که همسرتون اول دست روتون بلند کرده ؛پس خانوادشون حتما در جریان هستند و یک طرفه به قاضی نمیرند .
    بهرحال دعوا در همه زندگی ها وجود داره ولی با شدت و ضعف متفاوت ..
    همون باجتاق ها و عروس های خانوادم بهرخال در زندگی هاشون دچار اختلاف نظر میشن .
    اینکه شما دعواتون شدیدتر شده و کار به جای باریک کشیده به خودتون مربوطه و اینکه پشیمون شدیودرس عبرتی شده براتون .
    به بقیه اعضا مربوط نمیشه و نیازی نیست جلوی اونها با شرمندگی ظاهر بشید .
    توی دعوا نه حلوا خیرات میکنن و نه لزوما یکی از طرفین مقصره.
    این رو هر زوجی میدونه ؛پس نگران قضاوت دیگران نباشید و مثل همیشه با اعتماد بنفس در جمع ظاهر بشید ،انگار نه انگار که اتفاقی افتاده .
    با این روش شما اجازه دخالت و پیش اومدن سوال و جواب در مورد اون جریان هم به کسی نمیدید .

    یعنی ظاهر رو رفتار شما به گونه ای باشه که کسی نتونه به خودش اجازه بده خرفی ،کنایه ای ،یا حتی سوالی مطرح کنه .

    در مورد اخر هفته هم میتونید ترتیب یه بیرون رفتن یا گردش یک روزه بدید با تمایل همسرتون و خونه پدرشون نرید .

    ولی اگر ایشون دوست داشتند شما هم قبول کنید و اون رفتاری که گفتم رو داشته باشید.د

  35. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    به نظر من درسته که الان فکر می کنید که خیلی اتفاق بدی افتاده ولی این علاوه بر اینکه ممکنه تلخ باشه اما درس بزرگی هم هست.
    تجربه به من نشون داده که وقتی یه دعوای شدید می کنی و بعد می خوای که آشتی کنی بهتره اصلا یادی از گذشته نکنی طوری نادیده اش بگیرید که انگار اصلا اتفاق نیافتاده حتی اگر خانمتون هم خواست در موردش حرف بزنه شما باید نگذارید یا مثلا حرف رو عوض کنید.
    اینجوری بهتره چون اگر دوباره باز بشه باز دعوا می شه .
    در ضمن چرا که نه براش گل بخرید و بهش بگید که چقدر براتون مهمه و ازش عذر خواهی کنید و بخواهید که بهتون قول بده که اسرار شما رو پیش هیچ کی نگه و شما هم همین قول رو بدید.
    در ضمن دعوای زن و شوهر همیشگیه اما این نکته رو در نظر بگیرید که از این دعوا هیچ کی نباید با خبر بشه . پدر و مادر یه عمر زحمت کشیدن و ما ها رو به اینجا رسوندن و بزرگترین اشتباه ما اینه که اونا رو تو این مساله دخیل کنیم . چون واقعا عذاب می کشن وقتی می بینن که بچه شون داره سختی می کشه.
    باید با همسرتون اتمام حجت کنید که در موقع دعوا هر اتفاقی که افتاد خونه رو ترک نکنه و اگر کسی خواست خونه رو ترک کنه اون شما باشید البته اونم مثلا برای یک ساعتی تا یکم عصابانیت ها کمتر شه.
    در ضمن هر جا که تا حالا می رفتید برید چون رفتن بهتر از نرفتن هست اگر به خاطر دعوا یا هر مساله دیگه جایی نرید دیگه نمی تونید به اونجا قدم بزارید و این اذیتتون می کنه ، اصلا بهش فکر نکنید و به کارهایی که می کردید ادامه بدید.
    به هر حال این چیزا تو زندگی زیاده مهم اینه که آدم ازش درس عبرت بگیره و بتونه کاری کنه که دیگه هیچ وقت پیش نیاد.
    موفق باشید.
    ویرایش توسط merina : 02-07-2016 در ساعت 04:27 PM

  37. 2 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    اوایل با بعضی از نظراتتونموافق بودم ..
    ولی رفته رفته دیدم که در کنار تجویز داروی مشاور +جدایی+رد ازدواج سنتی ؛الگوی خانواده ایرانی رو هم زیر سوال میبرید .

    از نظرتون تمام استارتر ها دارای اختلالات روانی ،اسیب دیده ،مریض،و ازدواج نادرست هستند .

    در صورتی که در همون خانواده های ایرانی دعوا نمک زندگی بوده و زن و شوهر دعوا کنند و ابلهان باور کنند ..که اگر این دیدگاه پذیرفته میشد ما با چنین امار بزرگی از طلاق مواجه نبودی که خودش دست نشانده فرهنگ غربه فقط به این صورت که "این نشد ،یکی دیگه" که رفته رفته با شکل گیری این عقیده در مغز جوونها ؛اختلاف از نمک به اتش زندگی تبدیل شد.


    ازدواج سنتی ایرانی برای افرادی که پایبند زندگی مشترک هستند ازدواجی ستودنی هست و نوع لذت اونها از زندگی مشترک با نوع لذتی که طرفداران زندگی های غربی از زندگی میبرند متفاوته .همونطور که ادم ها با احساساتشون با هم متفاوتند


    پس دلیلی وجود نداره ما با چند مثال یک فرهنگ و یک الگوی ارزشمند رو زیر سوال ببریم .

    نقش پدر در خانواده نه به عنوان سرلشکر ؛بلکه به عنوان ستون و فرمانده خانواده هم ستودنیست ...و اون به نوع احساس ادم های اون خونه برمیگرده که چه احساسی به ستون زندگیشون داشته باشن ؛احساس تکیه گاه ؛ملجا و پشت گرمی و راهنما و مشاور ؛ و یا یک زورگوی خشن .




    لطفا نظراتتون رو با در نظر گرفتن نوع تفاوت ادمها و متفاوت بودن احساسات و دیدگاهشون به هر مسیله ؛بیان کنید


    سلام

    ممنونم از نظرتون ولی من حتما اینجا نیستم برای نظرات موافق و مخالف بلکه فقط گاهی سری میزنم با وجود مشغله کاری جهت هم وطنانی که امکان دسترسی (یه هر دلیلی) به همکاران متخصص رو ندارند.

    پس لطفی کنید نظر خودتون رو که حتما هم درسته نگهدارید و نظرات من رو هم به دور افکنید!

    فقط چند نکته:

    من عرض کردم ازدواج دیروز و سنتی (که تقریبا در خیلی از کشورها و سنن با اختلافات کمی) یکسان و یک شکل بوده (پدر سالاری-زندگی فامیلی(خانه های پدر سالار)-کار گروهی فامیلی-شغل فامیلی و ارثی و.....) که به درد زندگی امروز نمیخوره!

    حتما دعوا نمک زندگی نیست!!!! نمک زندگی عقل و علم و آگاهی و انسانیت و حرمت و برابری و عشقه.

    ما آمار طلاق نداریم بلکه ریت طلاقه(کارشناسان میدونن چی میگم) که به عبارتی میشه گفت نسبت طلاق بین تمام سنین و نسلهاست در یک زمان معین در یک جامعه نسبت به ازدواج در همان جامعه که

    معمولا بین سنین خاصی انجام میشه !! پس این آمار طلاق نیست البته آمار طلاق رو هم از لحاظ علم جامع شناسی نیز میشه گرفت که بسیار پیچیده و مشکله و توجه شما رو به این نکته جلب میکنم

    که عموما شما الان زیاد میشنوید طلاق و...... پس فکر میکنید طلاق زیاد شده ولی ریت طلاق زیاد شده چون مردم دیگه خجالتی ندارند(ویا کمتر دارند) تا بگویند جدا شدیم و یا میخواهیم جدا بشیم

    و قبلا خجالت میکشیدند و یا به طلاق ثبت نشده تن میدادند!!!!(خیانت وغیره هم که بحث دیگریست).

    در ضمن آمار جدید طلاق(نه ریت) در امریکا نشان میده (که دقیقه چون محاسیات ارائه میشه), طی 7 سال گذشته 38% کاهش داشته!!!!؟؟

    در خانواده سالم و خانواده هسته ای الان نیز احترام جایی نداره مسئله فقط و فقط حرمته(این دو متفاوتند) برای همینه که معمولا والدین با نسلهای جدید مشکل دارند.

    نظرات من هم شخصا با توجه به منابع آکادمیک و بیش از 25 سال سابقه تحقیقاتی و طبابت و فرهنگ و جامعه انسانیست و حتما هم خالی از اشکال نیست که امید به پیشرفت آن دارم.

    ولی صد در صد نظراتم در جهت خوشنودی افراد و ..... نبست مثل پزشکی که وظیفه داره شخص رو از سرطانش با خیر کنه نه اینکه..........


    پس موفق یاشید

    سپاس

    دکتر
    ویرایش توسط شهرام2014 : 02-07-2016 در ساعت 04:38 PM
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  39. 3 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    شما گفتید که همسرتون اول دست روتون بلند کرده ؛پس خانوادشون حتما در جریان هستند و یک طرفه به قاضی نمیرند .
    بهرحال دعوا در همه زندگی ها وجود داره ولی با شدت و ضعف متفاوت ..
    همون باجتاق ها و عروس های خانوادم بهرخال در زندگی هاشون دچار اختلاف نظر میشن .
    اینکه شما دعواتون شدیدتر شده و کار به جای باریک کشیده به خودتون مربوطه و اینکه پشیمون شدیودرس عبرتی شده براتون .
    به بقیه اعضا مربوط نمیشه و نیازی نیست جلوی اونها با شرمندگی ظاهر بشید .
    توی دعوا نه حلوا خیرات میکنن و نه لزوما یکی از طرفین مقصره.
    این رو هر زوجی میدونه ؛پس نگران قضاوت دیگران نباشید و مثل همیشه با اعتماد بنفس در جمع ظاهر بشید ،انگار نه انگار که اتفاقی افتاده .
    با این روش شما اجازه دخالت و پیش اومدن سوال و جواب در مورد اون جریان هم به کسی نمیدید .

    یعنی ظاهر رو رفتار شما به گونه ای باشه که کسی نتونه به خودش اجازه بده خرفی ،کنایه ای ،یا حتی سوالی مطرح کنه .

    در مورد اخر هفته هم میتونید ترتیب یه بیرون رفتن یا گردش یک روزه بدید با تمایل همسرتون و خونه پدرشون نرید .

    ولی اگر ایشون دوست داشتند شما هم قبول کنید و اون رفتاری که گفتم رو داشته باشید.د
    بسیار ممنونم که جواب دادین
    راستش رو بخواین درباره برادر ها و خواهر ها(حتی کسی که بهم پیامک توهین آمیز داده) اعتماد به نفسم رو دارم و ذره ای هراس روبرو شدن ندارم. اما درباره پدر و مادر همسرم کمی نگرانم. چون عذاب وجدان دارم. چون خود رو برای دعوای میان پدر و دختر مقصر می دانم .
    والا اگر درست موضوع را بررسی کنیم اینکه پدر همسرم از کار دخترش آنقدر عصبانی شد که نتونست جلوی خودش رو بگیره، من مقصر نبودم یا کم مقصر بودم. پدر همسرم انتظار داشت وقتی به دخترش میگه ساکت باش، اون ساکت باشه یا انتظار داشت حداقل جلوی پدر و مادرش حرمت شوهرش رو نگه داره.
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:40 AM

  41. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    من از اول بحثتون تا اینجا بیشتر مطالبتونو خوندم ...

    دوستان تمامه راهنماییا درمورد ریز مشکلاتتون رو هم گفتن

    من فقط یه نکته بگم

    راجب اقتدار مردانه ی شما !!!!

    من فکر میکنم شما با رفتارایی که در برابر خانمت داشتی بهش این اجازه رو میدی که روت دست بلند کنه .

    عذرمیخوام ولی خیلی زشته یه مرد به جای اینکه طرفش رو با منطق قانع کنه به جاش گریه کنه و التماسش کنه ... من اگه ببینم شوهرم داره گریه میکنه جلومو التماسم میکنه حس میکنم چقدر ضعیفه در مقابله من .

    من نمیگم شما خشونت به خرج بده ، یا بد اخلاقی کن ، اصلا حرف من و منظور من این نیست و لطفا کسی بد برداشت نکنه فقط میگم خودتونو ضعیف نشون دادید ، به جای اینکه محکم باشید در برابرش .

    خانم شما بچه نیست ، 31 سالشه ، خیلی زشتو بدور از شان یک زنه که دست روی شوهرش بلند کنه ، خیلی زشته که تو خونه ی پدرش با شما اینکارو کرد ، انقدر خانم شما گستاخ شده ( واقعا معذرت میخوام ) که حتی در برابر پدرش که بهش میگفت ساکت صداشو بلند تر میکرد .

    این همش برمیگرده به رفتار شما با خانمت ...

    اینو همیشه بدون نه شما حق زدنه خانمتو داری نه خانمت .

    اگه خانمت اینکارو میکنه با زبون بهش بفهمون که کارش اشتباست ، اگه خواست بیاد شمارو بزنه شما مانعش شو ، نه اینکه بزنی ، فقط نزار اون بزنه ...

    در کل به جای التماس کردن به خانمتون برای کوتاه اومدنش ، به جاش با قدرت حرفتونو بزنید ... اینجور پیش برید در آینده شما میشی یه مرده مسن که زیر دست زنشه و قدرت تو دست خانمت .

    یا اینکه پست بالایی نوشتید که تو تلگرام اومده بهتون گفته تقصیر توه که بابایی رو سوگولیش دست بلند کرده ... ببینید حاضر میست اشتباهاتشو بپذیره ... بسکه شما همیشه خودتو مقصر دونستی ، بسکه تو این دعوا که خانمت زد و خوردو اول شروع کرد باز خودتو مقصر میدونیو عذاب وجدان داری .

    عذاب وجدان چیو دارید ?!?! اینکه یه زن 31 ساله رو شوهرش دست بلند کرده ?!?! اینکه یه دختر دربرابر پدرش زبون درازی کرده ?!?!

    عذاب وجدانه چیو دارید که اینهمه میگید من مقصرمو شرمندم ?!?!

    خانمتم این پیامی که داده چیزی جز مظلوم نمایی توش نیست ....
    ویرایش توسط love : 02-07-2016 در ساعت 05:03 PM

  42. کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh72 نمایش پست ها
    از شما بعیده همچین نظری بدین
    واقعا تعجب کردم.
    میدونین اگه این اقا حرفای شمارو یه جور دیگه برداشت کنه چه تاثیر بدی تو زندگیش داره ؟؟؟
    حالا یه بارم بخواد ناز همسرشو بکشه یاد حرف شما میوفته و رفتارای مثلا مقتدرانه که شما بهش توصیه کردی زندگیش که نابود میشه...
    فکر نکنم با دست درازی خانومش ضربه ی جسمی و روحی به این اقا وارد شده باشه فقط خواسته خودشو تخلیه کنه اونی که تو کتک زدن ضربه میبینه خانوما هستن چون از لحاظ جسمی و روحی لطیف ترن..
    اولا من نگفتم آقا بزنه ، اشاره هم کردم هیچکدوم حق زدن ندارن .

    دوما مگه شوهرای ما که اقتدارشونو حفظ کردن زندگیه ما به مشکل خورده ?!?! نخیر عزیزم ، هم نازمونو میکشن هم اقتدارشونو حفظ کردن ( طوری که من جرأت نمیکنم روش دست بلند کنم )

    مگه تو زندگیایی که احترام زن و شوهر سر جاش مونده زندگیا نابود شده ( که شما میگی با رغتار مقتدرانه ای که توصیه کردی زندگیه آقا نابود میشه )

    اتفاقا الان خیلی زندگیا زن سالاریه ولی به این معنی نیست که زن این اجازه رو داره رو مرد دست بلند کنه )


    سوما اگه فکر میکنید دست درازیه خانمه این آقا ضربه ی روحی نزده و به شخصیتشون خللی ایجاد نکرده و همه چیز نرماله که هیچ !!

    درضمن اینکه من میگم اقتدارشونو حفظ کنن کسی نگه آره از فردا امرو نهی کنمو دست رو زنم بلند کنمو قلدریو زورگویی کنم ... نه ... اگه کسی مدیریت رابطه بلد باشه برداشت درستی از حرفم میکنه و منظورمو میگیره که همه چیز در حد اعتدال ..
    ویرایش توسط love : 02-07-2016 در ساعت 05:11 PM

  44. کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh72 نمایش پست ها
    از شما بعیده همچین نظری بدین
    واقعا تعجب کردم.
    میدونین اگه این اقا حرفای شمارو یه جور دیگه برداشت کنه چه تاثیر بدی تو زندگیش داره ؟؟؟
    حالا یه بارم بخواد ناز همسرشو بکشه یاد حرف شما میوفته و رفتارای مثلا مقتدرانه که شما بهش توصیه کردی زندگیش که نابود میشه...
    فکر نکنم با دست درازی خانومش ضربه ی جسمی و روحی به این اقا وارد شده باشه فقط خواسته خودشو تخلیه کنه اونی که تو کتک زدن ضربه میبینه خانوما هستن چون از لحاظ جسمی و روحی لطیف ترن..
    حرف بدی نزد

    هم این آقا هم همسرشون باید یاد بگیرن با حرف و ملایمت حرفاشون رو بزنن

    حتی اگرم خیلی عصبانی بشن اجازه ندارن دست رو هم بلند کنن

    شما از کجا میدونی ایشون روحیش خراب نشده جلو خانواده همسرش؟؟؟؟

    هردوشون اشتباه کردن

    اگه یه کم عاقلانه به حرفای لاو عزیز دقت کنیم فک نمیکنم سوبرداشت بشه حرفاش

    خیلی راها برای تخلیه کردن هست

    مردها خیلی شکسته تر میشن وقتی همسرشون غرورشو جلوی خانوادش اینجوری نابود کنه

    من یه خانمم که دارم این حرفا رو میزنم...

    به نظرم حرفای نازنین درست بودن

    ایشونم گفتن همسرت رو نزن فقط اجازه نده که اونم بزنه... یعنی به جای اینکه بذاره کتکش بزنه

    میتوسنت همسرش رو در آغوش بگیره تا هم از کتک کاری جلوگیری کنه و هم به همسرش یاد بده با ملایمت و آرامش مشکلات رو حل کنن

    دست درازی برای هر دو جنس یعنی اینکه من به تو و عقایدت و شخصیتت احترامی نمیذارم

    و برام مثل شی یی هستی که چون نمیپسندمت باید پرتت کنم

    این حرف درستی نیست که خانما لطیف ترن مردا قوی ترن... جسما درست هست

    اما از لحاظ شخصیتی ایت تعرض و بی احترامی به هر دو آسیب میرسونه

  46. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    حرف بدی نزد

    هم این آقا هم همسرشون باید یاد بگیرن با حرف و ملایمت حرفاشون رو بزنن

    حتی اگرم خیلی عصبانی بشن اجازه ندارن دست رو هم بلند کنن

    شما از کجا میدونی ایشون روحیش خراب نشده جلو خانواده همسرش؟؟؟؟

    هردوشون اشتباه کردن

    اگه یه کم عاقلانه به حرفای لاو عزیز دقت کنیم فک نمیکنم سوبرداشت بشه حرفاش

    خیلی راها برای تخلیه کردن هست

    مردها خیلی شکسته تر میشن وقتی همسرشون غرورشو جلوی خانوادش اینجوری نابود کنه

    من یه خانمم که دارم این حرفا رو میزنم...

    به نظرم حرفای نازنین درست بودن

    ایشونم گفتن همسرت رو نزن فقط اجازه نده که اونم بزنه... یعنی به جای اینکه بذاره کتکش بزنه

    میتوسنت همسرش رو در آغوش بگیره تا هم از کتک کاری جلوگیری کنه و هم به همسرش یاد بده با ملایمت و آرامش مشکلات رو حل کنن

    دست درازی برای هر دو جنس یعنی اینکه من به تو و عقایدت و شخصیتت احترامی نمیذارم

    و برام مثل شی یی هستی که چون نمیپسندمت باید پرتت کنم

    این حرف درستی نیست که خانما لطیف ترن مردا قوی ترن... جسما درست هست

    اما از لحاظ شخصیتی ایت تعرض و بی احترامی به هر دو آسیب میرسونه
    دقیقا حرفمو گرفتی ...

  48. کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh72 نمایش پست ها

    خوشبحالتون که همسرتون اقتدار مردونه داره اما درکنار این اقتدار باید دل مهربون و نرمی هم داشته باشه که فکر کنم همسر شما این موردو نداره که به این اقا هم توصیه میکنید مثل شوهر شما بشه..
    با حرفای دیگه ای که زدید کاری ندارم چون مطمئنم شما متوجه حرفای بنده نشدید .

    ولی درمورد این قسمت که مشخص کردم

    اتفاقا همسر من علاوه بر اینکه برای من قابل احترامه ، دل مهربون و عاشقی هم داره ... انقدر نرمو مهربون که میگه کی دلش میاد رو گل به این لطیفی دست بلند کنه

    هشت سال از ازدواجم گذشته ولی نه من این اجازه رو به خودم میدم اینکار زشتو کنم نه شوهرم یک بار این کار زشتو کرده.

    میگید حتما شوهرت اقتدار داره و دل مهربون نداره که به این آقا اینو توصیه میکنید ، ولی بازم باید بگم همسر من تو بدترین شرایطت هم صداشم بالا نرفته چه برسه بخواد رو من دست بلند کنه ....

    میگه بشکنه دستم اگه یکروز روتو دست بلند کنم ...

    بله عزیزم شوهر من اقتدارشو حفظ کرده ، یعنی تونسته مدیریت کنه رفتارارو که هم احترامش حفظ بشه پیش من هم از طرفی نازمو بکشه ... این دوتا در تضاد نیستن با هم


  50. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    من پیشنهاد میدم خانوم ها هر وقت از دست همسرشون عصبانی شدند بجای دست بلند کردن گازشون بگیرن

  52. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    ولی بازم باید بگم همسر من تو بدترین شرایطت هم صداشم بالا نرفته



    Love جان ؛عجب !!!!من را در فکر فرو بردی عزیزم !
    مرد ایرانی اوج عصبانیت بالا نرفتن تن صدا


    اقووووو مگه داریم ؟مگه میشه؟
    یا من ندیدم یا اروپاییش گیر شوما اومده
    کیف میکنی ها

  53. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    من پیشنهاد میدم خانوم ها هر وقت از دست همسرشون عصبانی شدند بجای دست بلند کردن گازشون بگیرن
    میپسندم

  55. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    ولی بازم باید بگم همسر من تو بدترین شرایطت هم صداشم بالا نرفته



    Love جان ؛عجب !!!!من را در فکر فرو بردی عزیزم !
    مرد ایرانی اوج عصبانیت بالا نرفتن تن صدا


    اقووووو مگه داریم ؟مگه میشه؟
    یا من ندیدم یا اروپاییش گیر شوما اومده
    کیف میکنی ها
    آره عزیزم اتفاقا واسه منم عجیبه ... از شدت عصبانیت سرخ میشه ولی هیچوقت صداش بالا نرفته ... ولی درعوض اگه خوردنی جلوش باشه عصبی بشه میخوره بعدش که من غرغرام تموم دیگه ساکت شدم ، میگه اگه وزن اضاف کرده باشم همش تقصیر توه .

    البته اینم بگم خیلی دعوا نداریم ، اهل کل کل هم نیستیم که اون بگه من بگم ، ولی اگه هم غرغری باشه من میکنم اون اکثرا تو دعواها ساکته .... به قول خودش فقط داره خودشو کنترل میکنه

    البته منم اینو که میبینم کوتاه میامو غرغر نمیکنم دیگه .

    حالا دیگه باور کنید یا نکنید
    ویرایش توسط love : 02-07-2016 در ساعت 08:00 PM

  57. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    من از اول بحثتون تا اینجا بیشتر مطالبتونو خوندم ...

    دوستان تمامه راهنماییا درمورد ریز مشکلاتتون رو هم گفتن

    من فقط یه نکته بگم

    راجب اقتدار مردانه ی شما !!!!

    من فکر میکنم شما با رفتارایی که در برابر خانمت داشتی بهش این اجازه رو میدی که روت دست بلند کنه .

    عذرمیخوام ولی خیلی زشته یه مرد به جای اینکه طرفش رو با منطق قانع کنه به جاش گریه کنه و التماسش کنه ... من اگه ببینم شوهرم داره گریه میکنه جلومو التماسم میکنه حس میکنم چقدر ضعیفه در مقابله من .

    من نمیگم شما خشونت به خرج بده ، یا بد اخلاقی کن ، اصلا حرف من و منظور من این نیست و لطفا کسی بد برداشت نکنه فقط میگم خودتونو ضعیف نشون دادید ، به جای اینکه محکم باشید در برابرش .

    خانم شما بچه نیست ، 31 سالشه ، خیلی زشتو بدور از شان یک زنه که دست روی شوهرش بلند کنه ، خیلی زشته که تو خونه ی پدرش با شما اینکارو کرد ، انقدر خانم شما گستاخ شده ( واقعا معذرت میخوام ) که حتی در برابر پدرش که بهش میگفت ساکت صداشو بلند تر میکرد .

    این همش برمیگرده به رفتار شما با خانمت ...

    اینو همیشه بدون نه شما حق زدنه خانمتو داری نه خانمت .

    اگه خانمت اینکارو میکنه با زبون بهش بفهمون که کارش اشتباست ، اگه خواست بیاد شمارو بزنه شما مانعش شو ، نه اینکه بزنی ، فقط نزار اون بزنه ...

    در کل به جای التماس کردن به خانمتون برای کوتاه اومدنش ، به جاش با قدرت حرفتونو بزنید ... اینجور پیش برید در آینده شما میشی یه مرده مسن که زیر دست زنشه و قدرت تو دست خانمت .

    یا اینکه پست بالایی نوشتید که تو تلگرام اومده بهتون گفته تقصیر توه که بابایی رو سوگولیش دست بلند کرده ... ببینید حاضر میست اشتباهاتشو بپذیره ... بسکه شما همیشه خودتو مقصر دونستی ، بسکه تو این دعوا که خانمت زد و خوردو اول شروع کرد باز خودتو مقصر میدونیو عذاب وجدان داری .

    عذاب وجدان چیو دارید ?!?! اینکه یه زن 31 ساله رو شوهرش دست بلند کرده ?!?! اینکه یه دختر دربرابر پدرش زبون درازی کرده ?!?!

    عذاب وجدانه چیو دارید که اینهمه میگید من مقصرمو شرمندم ?!?!

    خانمتم این پیامی که داده چیزی جز مظلوم نمایی توش نیست ....
    تا حدودی با شما موافقم. قطعا رفتار همسرم واکنشی به رفتار من است. باید اعتراف کنم که خیلی اوقات تلاش کردم نوعی دموکراسی در منزلم حاکم باشه و در اکثر موارد با همسرم مشورت کرده باشم. بسیاری اوقات از خواسته خودم عقب نشینی کردم تا خواسته همسرم محقق بشه و در نهایت...
    بله، من هم فکر می کنم که رفتار امروز همسرم، نتیجه عملکرد من در خانواده است. شاید اگر کمی دز مردانگی رفتارهای من بیشتر می شد، امروز چنین بلایی سر زندگی من نمی آمد.
    اما خانواده من دقیقا برعکس بود. پدرم مرد مهربانی است که هر چند تحصیلات زیادی ندارد ولی بی ریا تمام مهربانی اش را تقدیم زن و فرزندش می کند و از این ابایی ندارد که کسی به او تهمت زن ذلیلی بدهد. همیشه مراقب مادرم هست و وقتی عصبانی می شود که مادرم بخواهد از طرف فرزندانش یا حتی دیگران غصه دار شود.
    البته من تلاشم این بود که وسط این دو حالت را حفظ کنم تا زندگی طبق یک روال عقلانی پیش برود. چرا که همسرم و خودم تحصیلات عالیه داشتیم و تصورم این بود انسان باید تمام مسایل را با شریک زندگی اش شراکت داشته باشد.
    اما امروز می بینیم که این تصور اشتباه است و مدیریت خانواده از دستم خارج شده است.

    با این توصیفات فکر می کنید من باید چکار کنم؟
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:41 AM

  58. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    تا حدودی با شما موافقم. قطعا رفتار همسرم واکنشی به رفتار من است. باید اعتراف کنم که خیلی اوقات تلاش کردم نوعی دموکراسی در منزلم حاکم باشه و در اکثر موارد با همسرم مشورت کرده باشم. بسیاری اوقات از خواسته خودم عقب نشینی کردم تا خواسته همسرم محقق بشه و در نهایت...
    بله، من هم فکر می کنم که رفتار امروز همسرم، نتیجه عملکرد من در خانواده است. شاید اگر کمی دز مردانگی رفتارهای من بیشتر می شد، امروز چنین بلایی سر زندگی من نمی آمد. همسرم در خانواده ای بزرگ شده که حتی نحوه لباس پوشیدن و رنگ لباس هم باید از طرف پدرش مورد تایید قرار می گرفت. شاید باورتان نشود که همسرم از پوشیدن شال قرمزی که برایش خریده بودم در منزل پدری ابا داشت. برای اولین بار من یک پالتوی قرمز برایش خریدم. خلاصه اینکه پدر در خانواده همسرم نقش همه چیز رو داشت. مادر همسرم امروز بعد از سی و اندی سال تاییدیه آشپزی اش رو از شوهرش می پرسد و اگر شوهر تایید نکرد(که عموما هم تایید نمی کند) ناراحت می شود. مادر همسرم هم در ذهن خود اسطوره هایی از جنس مردهای قدیم دارد. مرد ایده آل مادر همسرم فردی است که دست به آچار و همه فن حریف و بزن بهادر باشد؛ عاشق سریال هایی تلویزیونی است که یک لات(اما مومن) نقش اولش باشد.
    این اعتراف رو هم داشته باشم که اوایل زندگی مان یکبار که از کم محلی یا بی مهری های همسرم گلایه کردم، برگشت و به من گفت که رفتارت زنانه است. ولی بعد از اینکه مفصل راجع به دلایل بروز احساساتم برایش توضیح دادم هیچ وقت این حرف را حتی به زبان هم نیاورد ولی گاهی اوقات به من گفته که همه چیز رو از من نپرس.

    اما خانواده من دقیقا برعکس بود. پدرم مرد مهربانی است که هر چند تحصیلات زیادی ندارد ولی بی ریا تمام مهربانی اش را تقدیم زن و فرزندش می کند و از این ابایی ندارد که کسی به او تهمت زن ذلیلی بدهد. همیشه مراقب مادرم هست و وقتی عصبانی می شود که مادرم بخواهد از طرف فرزندانش یا حتی دیگران غصه دار شود.
    البته من تلاشم این بود که وسط این دو حالت را حفظ کنم تا زندگی طبق یک روال عقلانی پیش برود. چرا که همسرم و خودم تحصیلات عالیه داشتیم و تصورم این بود انسان باید تمام مسایل را با شریک زندگی اش شراکت داشته باشد.
    اما امروز می بینیم که این تصور اشتباه است و مدیریت خانواده از دستم خارج شده است.

    با این توصیفات فکر می کنید من باید چکار کنم؟
    من هم با لاو عزیز موافقم.
    واقعا حرف درستی زد، که البته نمیدونم چرا مورد انتقاد قرار گرفت. انسانیت زن و مرد نمیشناسه. هر دو باید مثل انسانی بالغ و عاقل رفتار کنن تا زندگی از هم پاشیده نشه.
    اما شما که دارین خانواده هاتونو باهم مقایسه میکنین، اشتباه نکنید. زندگی شما دونفر، زندگی جداگانه ایه.
    مهم نیست قبلا تو خونه شما یا همسرتون چی گذشته. مهم الانه که ببینین چی از زندگیتون میخواین و چطوری میخواید اداره ش کنین. در این باره باید با همسرتون دقیقا حرف بزنین و خواسته های خودتون و همسرتون رو روشن کنین.
    برای واکنش هایی که ممکنه بعد از هر دعوا اتفاق بیفته، خط قرمز تعیین کنین.
    این کار ها رو در زمان صلح و صفا انجام بدین چون موقع دعوا اونقدر عصبانی هستین که نمیتونین عاقلانه تصمیم بگیرین.
    مثلا یکی از خط قرمزهای من و همسرم اینه که تحت هیچ شرایطی مسایل زندگی مون از در خونه بیرون نمیره.
    یا مثلا اگه موقع دعوا کسی حرف زشتی به طرف مقابل بزنه، طرف مقابل حق داره قهر کنه و تا وقتی از دلش درنیومده با همسرش حرف نزنه (چون اوایل ازدواج همسرم تو عصبانیت ممکن بود حرف زشتی بزنه و از طرف دیگه رو قهر من خیلی حساس بود، ما این قانون رو گذاشتیم تا تنبیه باشه و خداروشکر جواب داد) یا هر قانونی بسته به شرایط زندگیتون.
    با تمرین هم خودتون و هم همسرتون استانه تحمل تون رو بالاتر ببرین.
    اما مهمترین نکته همون حفظ اقتدار شماست. خانمها مردایی که اقتدار دارن رو تحسین میکنن. البته اقتدار با زورگویی و یه دنده بودن خیلی فرق داره. مرد باید مثل ستون خانواده باشه. مردی که از زنش کتک میخوره، گریه میکنه، التماس میکنه و... در نظر یه خانم قابل اعتماد نیست.
    واکنش شما درباره رفتار پدرخانمتون خیلی بد بود. درسته که بزرگتره و احترامش واجب. ولی همسرتون برای مورد احترام واقع شدن اولویت داره.
    شما میتونستین جلوی پدرخانمتون وایسین یا محترمانه ازش بخواین دیگه هرگز دست رو همسر شما بلند نکنه.
    بعد از این جریان هم خانمتونو تنها گذاشتین بین جمعی که جلوی شما بهش بی احترامی کردن.
    بهتر بود همسرتون رو با احترام فراوان و نشون دادن دلخوریتون از رفتار پدرش، همون لحظه برمیگردوندین خونه.
    الان خانمتون خیلی ضربه خورده. حرفایی هم که میزنه اینو ثابت میکنه.
    اگه همون روز با واکنشی مناسب جلوی اهانت پدرش می ایستادین، هم اونا جرات نمیکردن تا ابد چنین برخوردی با خانواده شما داشته باشن، هم اعتبارتون پیش خانمتون بالا میرفت و به خاطر بودن در کنار شما احساس امنیت و غرور میکرد.
    خانما از مردهایی که در شرایط سخت میتونن خودشون رو کنترل کنن و تصمیمات درستی بگیرن خیلی خوششون میاد. حتی خانمایی که به ظاهر طرفدار زن سالاری هستن!

    بهتره چند روزی با همسرتون به سفر برین و دیگه در این رابطه حرفی نزنین تا کم کم فراموش بشه. اگه خانمتون هم چیزی گفت جواب ندین، بذارین تخلیه بشه تا راحت تر با این موضوع کنار بیاد.
    و بعد از این بیشتر مواظب حریم خصوصی تون باشین. چون همه دلسوز زندگی شما نیستن.

  59. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    تا حدودی با شما موافقم. قطعا رفتار همسرم واکنشی به رفتار من است. باید اعتراف کنم که خیلی اوقات تلاش کردم نوعی دموکراسی در منزلم حاکم باشه و در اکثر موارد با همسرم مشورت کرده باشم. بسیاری اوقات از خواسته خودم عقب نشینی کردم تا خواسته همسرم محقق بشه و در نهایت...
    بله، من هم فکر می کنم که رفتار امروز همسرم، نتیجه عملکرد من در خانواده است. شاید اگر کمی دز مردانگی رفتارهای من بیشتر می شد، امروز چنین بلایی سر زندگی من نمی آمد. همسرم در خانواده ای بزرگ شده که حتی نحوه لباس پوشیدن و رنگ لباس هم باید از طرف پدرش مورد تایید قرار می گرفت. شاید باورتان نشود که همسرم از پوشیدن شال قرمزی که برایش خریده بودم در منزل پدری ابا داشت. برای اولین بار من یک پالتوی قرمز برایش خریدم. خلاصه اینکه پدر در خانواده همسرم نقش همه چیز رو داشت. مادر همسرم امروز بعد از سی و اندی سال تاییدیه آشپزی اش رو از شوهرش می پرسد و اگر شوهر تایید نکرد(که عموما هم تایید نمی کند) ناراحت می شود. مادر همسرم هم در ذهن خود اسطوره هایی از جنس مردهای قدیم دارد. مرد ایده آل مادر همسرم فردی است که دست به آچار و همه فن حریف و بزن بهادر باشد؛ عاشق سریال هایی تلویزیونی است که یک لات(اما مومن) نقش اولش باشد.
    این اعتراف رو هم داشته باشم که اوایل زندگی مان یکبار که از کم محلی یا بی مهری های همسرم گلایه کردم، برگشت و به من گفت که رفتارت زنانه است. ولی بعد از اینکه مفصل راجع به دلایل بروز احساساتم برایش توضیح دادم هیچ وقت این حرف را حتی به زبان هم نیاورد ولی گاهی اوقات به من گفته که همه چیز رو از من نپرس.

    اما خانواده من دقیقا برعکس بود. پدرم مرد مهربانی است که هر چند تحصیلات زیادی ندارد ولی بی ریا تمام مهربانی اش را تقدیم زن و فرزندش می کند و از این ابایی ندارد که کسی به او تهمت زن ذلیلی بدهد. همیشه مراقب مادرم هست و وقتی عصبانی می شود که مادرم بخواهد از طرف فرزندانش یا حتی دیگران غصه دار شود.
    البته من تلاشم این بود که وسط این دو حالت را حفظ کنم تا زندگی طبق یک روال عقلانی پیش برود. چرا که همسرم و خودم تحصیلات عالیه داشتیم و تصورم این بود انسان باید تمام مسایل را با شریک زندگی اش شراکت داشته باشد.
    اما امروز می بینیم که این تصور اشتباه است و مدیریت خانواده از دستم خارج شده است.

    با این توصیفات فکر می کنید من باید چکار کنم؟
    من هم با لاو عزیز موافقم.
    واقعا حرف درستی زد، که البته نمیدونم چرا مورد انتقاد قرار گرفت. انسانیت زن و مرد نمیشناسه. هر دو باید مثل انسانی بالغ و عاقل رفتار کنن تا زندگی از هم پاشیده نشه.
    اما شما که دارین خانواده هاتونو باهم مقایسه میکنین، اشتباه نکنید. زندگی شما دونفر، زندگی جداگانه ایه.
    مهم نیست قبلا تو خونه شما یا همسرتون چی گذشته. مهم الانه که ببینین چی از زندگیتون میخواین و چطوری میخواید اداره ش کنین. در این باره باید با همسرتون دقیقا حرف بزنین و خواسته های خودتون و همسرتون رو روشن کنین.
    برای واکنش هایی که ممکنه بعد از هر دعوا اتفاق بیفته، خط قرمز تعیین کنین.
    این کار ها رو در زمان صلح و صفا انجام بدین چون موقع دعوا اونقدر عصبانی هستین که نمیتونین عاقلانه تصمیم بگیرین.
    مثلا یکی از خط قرمزهای من و همسرم اینه که تحت هیچ شرایطی مسایل زندگی مون از در خونه بیرون نمیره.
    یا مثلا اگه موقع دعوا کسی حرف زشتی به طرف مقابل بزنه، طرف مقابل حق داره قهر کنه و تا وقتی از دلش درنیومده با همسرش حرف نزنه (چون اوایل ازدواج همسرم تو عصبانیت ممکن بود حرف زشتی بزنه و از طرف دیگه رو قهر من خیلی حساس بود، ما این قانون رو گذاشتیم تا تنبیه باشه و خداروشکر جواب داد) یا هر قانونی بسته به شرایط زندگیتون.
    با تمرین هم خودتون و هم همسرتون استانه تحمل تون رو بالاتر ببرین.
    اما مهمترین نکته همون حفظ اقتدار شماست. خانمها مردایی که اقتدار دارن رو تحسین میکنن. البته اقتدار با زورگویی و یه دنده بودن خیلی فرق داره. مرد باید مثل ستون خانواده باشه. مردی که از زنش کتک میخوره، گریه میکنه، التماس میکنه و... در نظر یه خانم قابل اعتماد نیست.
    واکنش شما درباره رفتار پدرخانمتون خیلی بد بود. درسته که بزرگتره و احترامش واجب. ولی همسرتون برای مورد احترام واقع شدن اولویت داره.
    شما میتونستین جلوی پدرخانمتون وایسین یا محترمانه ازش بخواین دیگه هرگز دست رو همسر شما بلند نکنه.
    بعد از این جریان هم خانمتونو تنها گذاشتین بین جمعی که جلوی شما بهش بی احترامی کردن.
    بهتر بود همسرتون رو با احترام فراوان و نشون دادن دلخوریتون از رفتار پدرش، همون لحظه برمیگردوندین خونه.
    الان خانمتون خیلی ضربه خورده. حرفایی هم که میزنه اینو ثابت میکنه.
    اگه همون روز با واکنشی مناسب جلوی اهانت پدرش می ایستادین، هم اونا جرات نمیکردن تا ابد چنین برخوردی با خانواده شما داشته باشن، هم اعتبارتون پیش خانمتون بالا میرفت و به خاطر بودن در کنار شما احساس امنیت و غرور میکرد.
    خانما از مردهایی که در شرایط سخت میتونن خودشون رو کنترل کنن و تصمیمات درستی بگیرن خیلی خوششون میاد. حتی خانمایی که به ظاهر طرفدار زن سالاری هستن!

    بهتره چند روزی با همسرتون به سفر برین و دیگه در این رابطه حرفی نزنین تا کم کم فراموش بشه. اگه خانمتون هم چیزی گفت جواب ندین، بذارین تخلیه بشه تا راحت تر با این موضوع کنار بیاد.
    و بعد از این بیشتر مواظب حریم خصوصی تون باشین. چون همه دلسوز زندگی شما نیستن.

  61. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh72 نمایش پست ها
    بله بصورت مستقیم نگفتی بزنه ...
    خوشبحالتون که همسرتون اقتدار مردونه داره اما درکنار این اقتدار باید دل مهربون و نرمی هم داشته باشه که فکر کنم همسر شما این موردو نداره که به این اقا هم توصیه میکنید مثل شوهر شما بشه.
    مشکل دوست عزیزمون کتک خوردن نیس خانم
    مشکلش درست کردن دوباره زندگیشه که اونم با چن تا حرف منطقی و ناز کشیدن اقا درست میشه.(بنظر من خود استارتر بهتر میدونه چیکار کنه )
    شما با اون پیشنهادتون خواسته یا ناخواسته یه اتیش دیگه میخوای تو زندگی این اقا بندازی.
    واقعیت اش اینکه من اهل کتک کاری نبوده و نیستم. در ماجرای اخیر هم از کوره در رفتم بالاخره من این موضوع را می فهمم که زندگی خاله بازی یا بچه بازی نیست. شاید در دوران کودکی بارها با دوستانم دعوا کرده باشم ولی زن که دوست آدم نیست!

    تا اینجای ماجرای زندگی من، بدانید که همسرم الان در منزل است. دیروز هم من برایش یک گل خوشگل خریدم بلافاصله بعد از برگشت از خرید، همسرم گفت مرا ببخش.
    تا اینجای داستان اول من، بعد هم ایشان عذرخواهی کردیم.
    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست ddddd.jpg   b63db72ec264addb0c6777740bed7364.jpg  
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-10-2016 در ساعت 09:12 AM

  63. کاربران زیر از mohammadsadra123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  64. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    تا حدودی با شما موافقم. قطعا رفتار همسرم واکنشی به رفتار من است. باید اعتراف کنم که خیلی اوقات تلاش کردم نوعی دموکراسی در منزلم حاکم باشه و در اکثر موارد با همسرم مشورت کرده باشم. بسیاری اوقات از خواسته خودم عقب نشینی کردم تا خواسته همسرم محقق بشه و در نهایت...بله، من هم فکر می کنم که رفتار امروز همسرم، نتیجه عملکرد من در خانواده است. شاید اگر کمی دز مردانگی رفتارهای من بیشتر می شد، امروز چنین بلایی سر زندگی من نمی آمد. همسرم در خانواده ای بزرگ شده که حتی نحوه لباس پوشیدن و رنگ لباس هم باید از طرف پدرش مورد تایید قرار می گرفت. شاید باورتان نشود که همسرم از پوشیدن شال قرمزی که برایش خریده بودم در منزل پدری ابا داشت. برای اولین بار من یک پالتوی قرمز برایش خریدم. خلاصه اینکه پدر در خانواده همسرم نقش همه چیز رو داشت. مادر همسرم امروز بعد از سی و اندی سال تاییدیه آشپزی اش رو از شوهرش می پرسد و اگر شوهر تایید نکرد(که عموما هم تایید نمی کند) ناراحت می شود. مادر همسرم هم در ذهن خود اسطوره هایی از جنس مردهای قدیم دارد. مرد ایده آل مادر همسرم فردی است که دست به آچار و همه فن حریف و بزن بهادر باشد؛ عاشق سریال هایی تلویزیونی است که یک لات(اما مومن) نقش اولش باشد.این اعتراف رو هم داشته باشم که اوایل زندگی مان یکبار که از کم محلی یا بی مهری های همسرم گلایه کردم، برگشت و به من گفت که رفتارت زنانه است. ولی بعد از اینکه مفصل راجع به دلایل بروز احساساتم برایش توضیح دادم هیچ وقت این حرف را حتی به زبان هم نیاورد ولی گاهی اوقات به من گفته که همه چیز رو از من نپرس.اما خانواده من دقیقا برعکس بود. پدرم مرد مهربانی است که هر چند تحصیلات زیادی ندارد ولی بی ریا تمام مهربانی اش را تقدیم زن و فرزندش می کند و از این ابایی ندارد که کسی به او تهمت زن ذلیلی بدهد. همیشه مراقب مادرم هست و وقتی عصبانی می شود که مادرم بخواهد از طرف فرزندانش یا حتی دیگران غصه دار شود.البته من تلاشم این بود که وسط این دو حالت را حفظ کنم تا زندگی طبق یک روال عقلانی پیش برود. چرا که همسرم و خودم تحصیلات عالیه داشتیم و تصورم این بود انسان باید تمام مسایل را با شریک زندگی اش شراکت داشته باشد.اما امروز می بینیم که این تصور اشتباه است و مدیریت خانواده از دستم خارج شده است.با این توصیفات فکر می کنید من باید چکار کنم؟
    سلام

    راجب این پستتون

    ببینید من فکر میکنم نمیتونید رفتارها رو از هم تفکیک کنید

    فکر میکنم متوجه دقیق حرف من نشدید که اقتدار داشته باشید

    البته تا حدودی حرف من رو گرفتید از اینکه میگید نتونستید مدیریت کنید .

    ببینید شما میگید پدرخانمتون فرد مستبدی بوده و تو خونشون حکومت نظامی ، تو خونه ی شما پدرتون فرد مهربونی بوده و دغدغش دلخوشیه زن و بچه هاش بوده ...

    من اصلا موافق رفتار پدرخانمتون نیستم .... این اقتدار مردانه نیست ، این زورگوییو با بی منطقی حرف زدنه و دیگران رو مجبور کردن به کاریه که میخواد ...

    اینو به من بگید پدر شما که مهربونو دل نرمه باعث شده مادرشما به خودش اجازه بده دست روی شوهرش بلند کنه ?!?!?!

    اگه اینکارو نکرده تا حالا یعنی حرمتها سرجاشون مونده ، یعنی پدر شما با اینکه مهربونی به خرج داده تو خونه ولی اجازه نداده کسی روش دست بلند کنه .

    حالا شما میگید من دوست داشتم تو خونه مشورت کنم با خانمم ، از خواسته ی خودم عقب نشینی کردم به نفع خانمم ....

    خب اینکارایی که کردی بد نبوده ، خیلیم خوب بوده ، آفرین بیشتر از اینا باید تلاشتو کنی که با هم با صلح و سازش رفتار کنید ... بیشتر از اینا باید هوای خانمتو داشته باشی چون واسش عزیز تر میشی ...

    تنها حرف من تو پستای قبلیم این بود که موقعی که میاد بزنتت فقط جلوشو بگیر نزار بزنه ، نه اینکه شما بزنیو مقابله به مثل کنی فقط نزار اون بزنه ، ببخشید ولی دستی که هرز بره گرفتنش سخته ، اگه یه بار دو بار دستشو رو شما بلند کنه دیگه کنترل این دست تو دعوا کار سختیه ، پس از حالا نزار دستش بلند بشه ...

    اینکه من میگم شوهرم اقتدار مردانشو داره ، باورتون میشه شوهر من میره بازار کفش بگیره ولی دست خالی میاد ?!?! میگه نتونستم تنهایی بخرم تو هم باید بیای نظر بدی .

    شوهر من تا حالا یکبار تنهایی نرفته پیرهن یا کت شلوار بگیره میگه تو باید بیای نظر بدی ...

    جایی بخوایم بریم اول از من نظرخواهی میکنه ...

    تاحالا هزار دفه جلو بابا مامانم گفته نازنین تکه ... گفته خیلی دوسش دارم..

    .تو خونه اگه بهش بگم حیاط واسم بشور میره میشوره ... اگه بهش بگم وای باید حیاط بشورم خستم میگه تو نشور خودم سرفرصت میشورمش ...

    انقدر مهربونو خواستنیه واسم که بعد 8 سال مثل روز اول دوسش دارم ولی احترامشم واسم واجبه

    این مثالارو زدم که فکر نکنید منظور من از اقتدار زورگوییو لگد مال کردنه زنه ... منظور من شیوه ی رفتاریو مدیریتیه پدر خودتونه

    این رو بدونید هیچوقت یک نسخه رو نمیشه واسه همه پیچید

    نمیتونی بگی ازین به بعد مثل پدرخانمم رفتار میکنم چون اون موفقه ، یا ازین به بعد مثل پدر خودم رفتار میکنم چون موفقه !!

    نه اصلا ... شما باید ببینید چه رفتاری مناسب زندگیه شما هست ...

    یادم نیست چه مدته ازدواج کردید ولی بعد گذشت چند سال این شیوه میاد دستتون ، ولی فقط تلاش شما کافی نیست خانمت هم باید توی رفتارش تجدید نظری بکنه ...

    این رو بدونید اگه شما تا الان یه کاری کردی که دل خانمت خوشحال بشه اشتباه نکردی ، اینطوری واسش دوست داشتنی تر هستی

    ولی اشکال کار شما اینه که جلوی رفتار اشتباه اونو نمیگیری ... گوشزد نمیکنی رفتار اشتباه اونو ... الان که با هم خوبید بهترین موقعیته که راجب کتکاریش باهاش اتمام حجت کنی ...

    ببینید مثلا من که مجرد بودم گاهی اوقات به شوخی مثلا یکی اذیتم میکرد میگفتمش (( نامرد )) بدون هیچ منظوری !! خب این عادی بود واسم ... بعد که ازدواج کردم ، بازم طبق عادت بازم با شوخی مثلا شوهرم سربه سرم میزاشت بهش گفتم (( نامرد )) انقدر از این کلمه ناراحت شد و اخم کرد گفت نامرد یعنی چی ؟ چرا به من میگی نامرد ؟ بهش گفتم مگه کلمه ی بدیه ؟ خب همینجوری گفتم ، گفت بار آخرت باشه به من میگی نامردااا بهش گفتم باشه ببخشید نمیدونستم خوشت نمیاد از این حرف ... و غیر از یکی دوبار که اشتباهی از دهنم پریدو اون دوباره تذکر داد دیگه بهش نگفتم ...

    من منظورم از اینکه میگم جلوی کار اشتباهشو بگیر اینه ...

    امیدوارم دوباره از حرفای من بد برداشت نشه .


    در ضمن این گلی هم که گرفتید خیلی زیباست ... آفرین ، بازم ازینکارا بکنید
    ویرایش توسط love : 02-08-2016 در ساعت 01:06 PM

  65. 2 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  66. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    بر اساس قوانین مشاوره love جان ؛هیچوقت برای یک مرد از خودت تعریف نکن و خودت رو در قیاس با همسرش قرار نده و اینکه چقدر همسر من از من رضایت داره چون من اینجورم و ... .
    شما میتونی برای یک زن از خوبی ها و رضایت همسرت بگی تا یاد بگیره ولی نه در نزد همسرش ؛و اشتباه تر از اون درنزد همسرش و در غیاب زن .
    جریان این قانون هم مفصله .و من نمیخوام دلیل این انتقادم رو در عمومی بگم تا بیشتر از این باعث نتیجه منفی بشه.
    و چینین راهنمایی های جنبه مشاوره ندارند بلکه مانند یک سری دردودل زنانه میمون که بجاش میتونه خیلی هم مفید باشه.

    ولی با نظر خانم طلیعه موافقمو به مشاوره نزدیک تر بود .

    مادر کنار هم هستیم تا نقاط قوت و ضعف هم رو یاداور بشیم برای مشاوره های بهتر .پس لطفا جبهه نگیرید .
    ویرایش توسط ghazal1 : 02-08-2016 در ساعت 01:28 PM

  67. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  68. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    بر اساس قوانین مشاوره love جان ؛هیچوقت برای یک مرد از خودت تعریف نکن و خودت رو در قیاس با همسرش قرار نده و اینکه چقدر همسر من از من رضایت داره چون من اینجورم و ... .
    شما میتونی برای یک زن از خوبی ها و رضایت همسرت بگی تا یاد بگیره ولی نه در نزد همسرش ؛و اشتباه تر از اون درنزد همسرش و در غیاب زن .
    جریان این قانون هم مفصله .و من نمیخوام دلیل این انتقادم رو در عمومی بگم تا بیشتر از این باعث نتیجه منفی بشه.
    و چینین راهنمایی های جنبه مشاوره ندارند بلکه مانند یک سری دردودل زنانه میمون که بجاش میتونه خیلی هم مفید باشه.

    ولی با نظر خانم طلیعه موافقمو به مشاوره نزدیک تر بود .

    مادر کنار هم هستیم تا نقاط قوت و ضعف هم رو یاداور بشیم برای مشاوره های بهتر .پس لطفا جبهه نگیرید .

    اتفاقا برآیند سخنان شما بزرگواران برای من بسیار مفید بود. ولی به سوالم پاسخ داده نشد. لطفا منو درباره این موضوع هم راهنمایی کنید:
    مجدد عرض می کنم:

    به نظر شما اینکه این مسئله را به پدر همسرم گوشزد کردم در این شرایط کار اشتباهی نبود؟ باعث نمیشود دلخوری ها ادامه پیدا کند؟
    یا اینکه خانواده خانمم قراره اواخر هفته برن شمال، اگه از ما هم خواستند باهاشون بریم، دعوت شون رو قبول کنم یا خیر؟

    باز هم ممنون
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:46 AM

  69. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadsadra123 نمایش پست ها
    اتفاقا برآیند سخنان شما بزرگواران برای من بسیار مفید بود. ولی به سوالم پاسخ داده نشد. لطفا منو درباره این موضوع هم راهنمایی کنید:
    مجدد عرض می کنم:
    اما یک داستان جدید
    ظاهرا خواهر همسرم بعد از اینکه از این موضوع اطلاع پیدا کرده بود (روز بعد از حادثه) طی یک پیامک به پدرش، گلایه هایی را مطرح کرده بود. پدر همسرم هم چون شماره را نشناخت فکر کرد این پیامک از طرف خواهر من به ایشان ارسال شده است.(چون قبلا هم خواهرم به خاطر رفتار همسرم به پدرش پیامک داده بود) ایشان هم کل پیامک را برای من ارسال کرد. ابتدا فکر کردم پدر همسرم من را به خاطر آنکه دستش روی دخترش بلند شده مقصر می داند. به خاطر همین هم در پاسخ فقط عذرخواهی کردم. بعد از چند دقیقه دیدم چنین پیامی به دستم رسید با این مضمون:
    "فلانی من فکر کردم اینقدر شعور و فهم داری که راز خانواده و ناموست را که می خواهی یک عمر باهاش زندگی کنی حفظ کنی. نمیدانستم میروی و با آن خواهر... جشن میگیری. خوشبگذرد."

    من کلا گیج شده بودم. چون ادبیات متعلق به پدرهمسرم نبود. به خاطر همین احتمال دادم که یکی از اعضای خانواده از گوشی پدرشان برای من چنین پیامی ارسال کرده تا اندکی از عصبانیت شان کاسته شود. چون این احتمال را تقریبا حتمی می دانستم، پیامی با این مضمون جواب دادم که:
    " در خانواده ... ما ترسو و بزدل نداریم، لطفا با گوشی خودت پیام بفرست تا جوابت را بدهم"

    البته من از طریق تلگرام پیامی که به دستم رسیده بود را به مادر همسرم منتقل و ابراز نگرانی کردم که همسرم تحت تاثیر مشاوره های اشتباه خواهر و برادرهایش تصمیم اشتباه بگیرد و اون بنده خدا هم به من اطمینان داد که تا شب کسی از بچه هایش با همسرم صحبت نکرده است.

    امروز صبح پدر همسرم با ارسال پیامی از من و خواهرم عذرخواهی و طلب آمرزش کرد.
    اما پیام من به ایشان چه بود؟
    با این مضمون:
    بنده باید از شما عذرخواهی کنم نه شما. من تا عمر دارم جلوی شما و همسرتان از شرمندگی سرم را نمی توانم بالا بیارم. نه به خاطر حوادثی که بین من و همسرم اتفاق افتاد، خیر. به خاطر اعتمادی که شما به من کردی و جگرگوشه ات را به من سپردی و من نتوانستم پاسخ درستی به اعتماد شما بدهم.(یک پیامک)
    و پیامک دوم " این ماجرا برای همه ما درس های زیادی داشت. هم برای من و همسرم و هم برای شما. برای من و ... این درس را داشت که اسرار زندگی مان را زمان عصبانیت و دعوا جلوی هیچ کسی ولو پدر و مادر ابراز نکنیم و برای شما این درس را داشت که خدایی نکرده اگر روزی دخترتان به شما مراجعه کرد، شرح ماجرا نپرسید و با نصیحت روانه منزلش کنید. باز هم شرمنده بزرگواری تان هستم"

    چند دقیقه پیش همسرم (که از داستان عذرخواهی پدرش مطلع بود) پیام فرستاد که آیا شما جواب پیامک پدرم را دادی یا خیر و اینکه پدرش دقایقی قبل با وی تماس گرفته و حالش را پرسیده است...

    به نظر شما اینکه این مسئله را به پدر همسرم گوشزد کردم در این شرایط کار اشتباهی نبود؟ باعث نمیشود دلخوری ها ادامه پیدا کند؟
    یا اینکه خانواده خانمم قراره اواخر هفته برن شمال، اگه از ما هم خواستند باهاشون بریم، دعوت شون رو قبول کنم یا خیر؟

    باز هم ممنون





    متن پیام شما بسیار خوب و مناسب بود .خوشحالم که منطق و احساس را به اندازه در این موضوع درگیر کردید.

    در موردپیامک هایی که بصورت مشکوک به شما ارسال میشد و پیامک هایی که بلز ممکنه ارسال بشه فقط سکوت کنید .جز در مورد پدر همسرتون .

    ته اصلا نگران نباشید .اتفاقا خیلی مناسب بود و یاداور شدید که بخاطر توضیح زیاد خواستن شما مجبور به افشای جزییات زندگیتون شدید و البته شرمنده هم هستید.


    در مورد مسافرت چرا از همسرتون نظرشو نمیپرسید .بزارید به وقتش ازش سوال کنید هر چیزی که دوست داشت همونو انجام بدید.من نظرماینه مسافرت دو نفره میتونه حال و هواتون رو بیشتر عوض کنه فعلا .ولی اگر همسرتون دوست داره اینبار با خانوادش باشین همونکارو انجام بدین .ا

  70. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    ضمنا منظورتون رو از پیامک خواهرتون به پدرخانومتون متوجه نشدم!!!برای گلایه چنین کاری کردند ؟جای تعجب داره.

  72. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    ضمنا منظورتون رو از پیامک خواهرتون به پدرخانومتون متوجه نشدم!!!برای گلایه چنین کاری کردند ؟جای تعجب داره.
    باز هم ممنون. نظرات تون شاید ساده باشه ولی برای من بسیار حائز اهمیت و کاربردیه.
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:49 AM

  74. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26409
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    طبق آخرین خبر امشب میزیم خونه پدر همسرم


    همگی دعا کنید تا فردا
    ویرایش توسط mohammadsadra123 : 02-09-2016 در ساعت 10:50 AM

  75. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23059
    نوشته ها
    77
    تشکـر
    5
    تشکر شده 42 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درگيري فيزيكي جلوم چشم پدر و مادر خانم

    اولا البته که رابطه شما قابل ترمیمه اگر هر دو بخواید و تلاش کنید!
    اتفاق جالبی نیوفتاده اما در اون حد هم نیست که انقدر خودتونو سرزنش کنید
    شانسی که شما دارید اینه که خانواده همسرتون بسیار فهمیده هستند و به جای طرفداری کورکورانه حرف های شما رو شنیدن و همسرتون رو اروم کردند
    نگران نباشید من کسی رو میشناسم که اختلاف خیلی شدیدتری پیش اومد توی دوران عقد و تا دادگاه برای طلاق رفتند اما در نهایت صلح کردند و الان خوشبخت ترین زوجی هستند که میشناسم بعد از 5 سال,مطمئنا مسئله شما هم قابل حله
    حالا اینکه چجوری رفتار کنید,به عنوان یه ادم بی طرف فکر میکنم هر دو اشتباه کردید و هر دو باید برای بهبود تلاش کنیید و همسرتون باید متوجه باشه این مسئلرو
    من فکر میکنم محبت افراطی از طرف شما نا خوداگاه باعث میشه ایشون تو ذهنشون به این باور برسن که شما مقصر بودید و از این میترسم که تو موارد مشابه این کارو تکرار کنن در نتیجه فکر میکنم از گل و هدیه و ... بهتر اینهکه با ایشون صحبت کنید حرف هاتونو بزنید و بگید به سهم خودتون متاسفید و تمام تلاشتونو میکنید که دیگه پیش نیاد و از ایشون هم متقابلا همین درخواست و بکنید
    نمیدونم چجوری بگیم,با ظرفیت ترین ادما هم اگر بعد از دعوا خیلی مورد توجه قرار بگیرن ممکنه ترسشون ازین کار بریزه, منظورم اینکه مدیریت کنید شرایطو
    راجب حرف بقیه هم نگران نباشید بین تمام زن و شوهر ها اختلاف پیش میاد و این قابل درکه مهم ایندست که تصویرتونو بازسازی کنید
    امیدوارم دیگه هرگز پیش نیاد و موفق بشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد