سلام دلم گرفته از دنیا زندگیمو دوست ندارم همش حس میکنم چون بابا ندارم همه بدبختی ها داره سرم میاد زندگی بی بابا لذتی واسم نداره فکر میکنم چون بابا ندارم هر کسی وهر چیزی دست تو دست هم دادند تا منو زجر بدند به نظر شما زمین به موجودی مثل من احتیاج داره چرا میگند خودکشی بده در صورتی که خود ادم راحت میشه و هزاران بار من تو ماشین همش توی فکرمه که ماشین رو بکوب محکم تو دیوار کسی نمیفهمه خودکشی کردی تصادف بوده وتمام به نظر شما من خودمو بکشم زمین از دست من راحت نمیشه من سابقه خودکشی داشتم ولی متاسفانه نتیجه نداده راهنماییم کنید چرا زندگی واسم لذتی نداره روزها واسم تکراری شده و هر نوع بدبختی سرم داره میاد و من نمیتونم در مورد مسائل زندگیم راحت با مامانم صحبت کنم همش اشتباهاتمو به رخم میکشه همش سرکوبم میده من دوران دبیرستان به افسردگی دچار شدم و با دارو بهتر شدم ولی مامانم همش سرکوبم میده میگه تو روانی هستی اگه روانی نبودی بیمارستان بخش روانی بستریت نمیکردند من چیکار کنم که مامانم دیگه سرکوب نده من را
نظرت چیه؟
