نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: مشکل با خانواده

1469
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26622
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل با خانواده

    ۵سال میشه که از یک پسرس خوشم میاد تازه متوجه شدم که اونم یک حس مشابه داشت اما نه به اندازه ی من.اینم بگم که ایشون دوست برادرم هستن یعنی من میشناختمش از همون ۵ سال پیش و اینکه چون من باشگاه رزمی میرفتم و با پسرا کار می کردم واسه ۲سال پس خودمم باهاش برخورد داشتم اونم میومد همون باشگاه همونجا هم با برادرم آشنا شد چون برادرم دقیقا دو ماه بعداز اینکه من رفتم باشگاه اونم اومد. ازش پرسیدم که چرا نمی گفت اگه حسی داشت گفت بخاطر اینکه دوست برادرم میشد و اینکه گاهی اوقات میومد خونمون گفت نمی خواستم برادرت فکر کنه که دارم بش خیانت می کنم اینم گفت که من از حس تو مطمئن نبودم.
    فرهنگ خونوادگیمون به هم می خوره و خودشم پسر با ادب و محترمی هست طوری که خونوادمم می گفتن که خیلی با ادب و سر به راهه.اینم بگم که من به برادرم از حسم گفتم تقریبا دوسال پیش اونم واسش جالب نبود آخه اون موقع فهمیده بود که من با یکی دیگه دوست بودم واسه همین گفت که از همه خوشت میاد.( اینکه من با یکی دیگه دوست شدم فقط ۳هفته طول کشید و چون فامیل بود طرفم به خونوادم گفتم اونام خیلی سخت گرفتن.اون زمان من فقط میخواستم که با یکی دوست باشم و کاملا اشتباه بود)
    الان نزدیکه دو ماهه که این پسری که من دوسش دارم رو برادرم به یک گروهی تو تلگرام دعوت کرد که من و برادرم و دختر عمم و یکی از دوستای دیگه ی برادرم بودیم و چون برادرم از حس من خبر داشت و ایشون رو آورد به اون گروه واسم خیلی جالب بود که چرا اینکار و کرد.نزدیکه ۳هفته پیش من واسه یک پروژه از برادرم کمک خواستم که اون نمی تونست و به این آقا گفت که واسم انجام بده از اون روز ایشون با من در ارتباط بود اما فقط راجبه پروژه و یکم هم از چیزای متفرقه صحبت می کردیم تا اینکه یک سری سوال پرسید که انگار می خواست حرف بکشه ازم و تهش هم من هم اون گفتیم حسامونو الانم واسه ۲هفته هست که توی یک رابطه هستیم.من الان سوالم اینه که با وجود برادرم چیکار کنیم من خیلی دوسش دارم اونم همینطور.گفته که اگه من بخوام با برادرم صحبت می کنه اما هم من هم اون میگیم که اگه باهاش صحبت کنه ما نمی تونیم با هم باشیم ( اینم بگم که گفتم از برادرم اجازه بگیره یعنی به برادرم نگه که ما تو رابطه ایم از حسش نسبت به من به برادرم بگه بعدم ازش اجازه بگیره که‌ من میدونم برادرم همچین اجازه ای رو نمیده و امکان داره حتی بهمون شک کنه یا اینکه اگه بعدا این آقا واسه خواستگاری بیاد جلو برادرم نظرش مثبت نباشه )
    ۵ سال از من بزرگتره ایشون یعنی ۲۵ سالشه و اینکه مهندس عمران و الان هم سربازه.
    من نمی دونم چکار کنم نمیتونم بعده این همه سال که بالاخره اومد تو زندگیم باهاش در ارتباط نباشم . میخوام یک کاری کنم که نه پیش خونوادم بی اعتماد بشم نه ایشون رو از دست بدم.اینم بگم که این آقا بهم گفت که واسه من هر سختی رو تحمل میکنه یعنی اینکه در ارتباط نباشیم رو تحمل می کنه تا زمان مناسب برای ازدواج اما من می خوام که تا اون زمان( که احتمالا بشه ۴ سال دیگه یا کمتر ) باهم در ارتباط باشیم.
    اگه میشه راهنماییم کنین که چیکار کنم ؟ به مادرم هم نمیتونم بگم چون به برادرم میگه.
    الانم تا جایی که بتونیم داریم احتیاط می کنیم که کسی نفهمه اما خب می ترسم که یهو بفهمن و من پیش خونوادم بی اعتماد بشم.

    این مشکل یکی از دوستامه ممنون میشم راهنمایی کنید.خودش نمیتونست تو سایت عضو بشه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26244
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    295
    تشکر شده 719 بار در 357 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با خانواده

    سلام.
    با توجه به همه صحبت هاتون، و شرایط ایشون، ازشون بخواین رسما خواستگاری بیان و رابطه رو رسمی و درست شروع کنین. خواستگاری حتما معنیش سریعا ازدواج نیست، تا خواستگاری بیان، شناخت بیشتر ، نامزدی، تا عروسی خودش 2 سالی میشه. نزدیک عیر هم هست چه زمانی بهتر!
    در غیر این صورت، رابطه داشتن بدون اطلاع خانوادتون، اونم به مدت طولانی 4 سال، مطمئن باشین اشتباه ترین کار ممکن هست و ضررهای زیادی به هر دو شما ، و بیشتر برای شما خواهد داشت، حتی اگر 4 سال دوری رو تحمل کنید و بعد به وصال برسید، مطمئن باشین شادی، لذت و آرامشی که از زندگی مشترکتون میبرین چند برابر ازدواج همین الان هست، در حالی که اینطور رابطه ای هسچ تضمینی برای به نتیجه مثبت رسیدنش نیست و احتمال زیاد باعث خراب شدن آیندتون خواهد شد.
    امضای ایشان
    من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!


    1

  3. کاربران زیر از desboy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26622
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با خانواده

    منونم از نظراتتون

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط aramesh e sahel نمایش پست ها
    ۵سال میشه که از یک پسرس خوشم میاد تازه متوجه شدم که اونم یک حس مشابه داشت اما نه به اندازه ی من.اینم بگم که ایشون دوست برادرم هستن یعنی من میشناختمش از همون ۵ سال پیش و اینکه چون من باشگاه رزمی میرفتم و با پسرا کار می کردم واسه ۲سال پس خودمم باهاش برخورد داشتم اونم میومد همون باشگاه همونجا هم با برادرم آشنا شد چون برادرم دقیقا دو ماه بعداز اینکه من رفتم باشگاه اونم اومد. ازش پرسیدم که چرا نمی گفت اگه حسی داشت گفت بخاطر اینکه دوست برادرم میشد و اینکه گاهی اوقات میومد خونمون گفت نمی خواستم برادرت فکر کنه که دارم بش خیانت می کنم اینم گفت که من از حس تو مطمئن نبودم.
    فرهنگ خونوادگیمون به هم می خوره و خودشم پسر با ادب و محترمی هست طوری که خونوادمم می گفتن که خیلی با ادب و سر به راهه.اینم بگم که من به برادرم از حسم گفتم تقریبا دوسال پیش اونم واسش جالب نبود آخه اون موقع فهمیده بود که من با یکی دیگه دوست بودم واسه همین گفت که از همه خوشت میاد.( اینکه من با یکی دیگه دوست شدم فقط ۳هفته طول کشید و چون فامیل بود طرفم به خونوادم گفتم اونام خیلی سخت گرفتن.اون زمان من فقط میخواستم که با یکی دوست باشم و کاملا اشتباه بود)
    الان نزدیکه دو ماهه که این پسری که من دوسش دارم رو برادرم به یک گروهی تو تلگرام دعوت کرد که من و برادرم و دختر عمم و یکی از دوستای دیگه ی برادرم بودیم و چون برادرم از حس من خبر داشت و ایشون رو آورد به اون گروه واسم خیلی جالب بود که چرا اینکار و کرد.نزدیکه ۳هفته پیش من واسه یک پروژه از برادرم کمک خواستم که اون نمی تونست و به این آقا گفت که واسم انجام بده از اون روز ایشون با من در ارتباط بود اما فقط راجبه پروژه و یکم هم از چیزای متفرقه صحبت می کردیم تا اینکه یک سری سوال پرسید که انگار می خواست حرف بکشه ازم و تهش هم من هم اون گفتیم حسامونو الانم واسه ۲هفته هست که توی یک رابطه هستیم.من الان سوالم اینه که با وجود برادرم چیکار کنیم من خیلی دوسش دارم اونم همینطور.گفته که اگه من بخوام با برادرم صحبت می کنه اما هم من هم اون میگیم که اگه باهاش صحبت کنه ما نمی تونیم با هم باشیم ( اینم بگم که گفتم از برادرم اجازه بگیره یعنی به برادرم نگه که ما تو رابطه ایم از حسش نسبت به من به برادرم بگه بعدم ازش اجازه بگیره که‌ من میدونم برادرم همچین اجازه ای رو نمیده و امکان داره حتی بهمون شک کنه یا اینکه اگه بعدا این آقا واسه خواستگاری بیاد جلو برادرم نظرش مثبت نباشه )
    ۵ سال از من بزرگتره ایشون یعنی ۲۵ سالشه و اینکه مهندس عمران و الان هم سربازه.
    من نمی دونم چکار کنم نمیتونم بعده این همه سال که بالاخره اومد تو زندگیم باهاش در ارتباط نباشم . میخوام یک کاری کنم که نه پیش خونوادم بی اعتماد بشم نه ایشون رو از دست بدم.اینم بگم که این آقا بهم گفت که واسه من هر سختی رو تحمل میکنه یعنی اینکه در ارتباط نباشیم رو تحمل می کنه تا زمان مناسب برای ازدواج اما من می خوام که تا اون زمان( که احتمالا بشه ۴ سال دیگه یا کمتر ) باهم در ارتباط باشیم.
    اگه میشه راهنماییم کنین که چیکار کنم ؟ به مادرم هم نمیتونم بگم چون به برادرم میگه.
    الانم تا جایی که بتونیم داریم احتیاط می کنیم که کسی نفهمه اما خب می ترسم که یهو بفهمن و من پیش خونوادم بی اعتماد بشم.

    این مشکل یکی از دوستامه ممنون میشم راهنمایی کنید.خودش نمیتونست تو سایت عضو بشه

    متاسفانه در کشور ما مرزی بین دوستی سالم و ازدواج وجود نداره

    چون تا دختر و پسری در شرایط دوستی قرار میگیرن بسرعت در فکر ازدواج میفتن

    در صورتی که موضوع ازدواج با دوستی فرق میکنه و تا شناخت کاملی از هم نداشته باشید نمیتونید برای ازدواج اقدام کنید

    بهتره روال عادی رو که تا امروز داشتید و ادامه بدید ... هر قدم اشتباه میتونه ارامش شما و اعتماد دیگران رو سلب کنه

    پس نه زندگی رو به خودتون سخت بگیرید و نه اینقدر ساده لوحانه در مورد روابط عاطفی پیش برید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط aramesh e sahel نمایش پست ها
    ۵سال میشه که از یک پسرس خوشم میاد تازه متوجه شدم که اونم یک حس مشابه داشت اما نه به اندازه ی من.اینم بگم که ایشون دوست برادرم هستن یعنی من میشناختمش از همون ۵ سال پیش و اینکه چون من باشگاه رزمی میرفتم و با پسرا کار می کردم واسه ۲سال پس خودمم باهاش برخورد داشتم اونم میومد همون باشگاه همونجا هم با برادرم آشنا شد چون برادرم دقیقا دو ماه بعداز اینکه من رفتم باشگاه اونم اومد. ازش پرسیدم که چرا نمی گفت اگه حسی داشت گفت بخاطر اینکه دوست برادرم میشد و اینکه گاهی اوقات میومد خونمون گفت نمی خواستم برادرت فکر کنه که دارم بش خیانت می کنم اینم گفت که من از حس تو مطمئن نبودم.
    فرهنگ خونوادگیمون به هم می خوره و خودشم پسر با ادب و محترمی هست طوری که خونوادمم می گفتن که خیلی با ادب و سر به راهه.اینم بگم که من به برادرم از حسم گفتم تقریبا دوسال پیش اونم واسش جالب نبود آخه اون موقع فهمیده بود که من با یکی دیگه دوست بودم واسه همین گفت که از همه خوشت میاد.( اینکه من با یکی دیگه دوست شدم فقط ۳هفته طول کشید و چون فامیل بود طرفم به خونوادم گفتم اونام خیلی سخت گرفتن.اون زمان من فقط میخواستم که با یکی دوست باشم و کاملا اشتباه بود)
    الان نزدیکه دو ماهه که این پسری که من دوسش دارم رو برادرم به یک گروهی تو تلگرام دعوت کرد که من و برادرم و دختر عمم و یکی از دوستای دیگه ی برادرم بودیم و چون برادرم از حس من خبر داشت و ایشون رو آورد به اون گروه واسم خیلی جالب بود که چرا اینکار و کرد.نزدیکه ۳هفته پیش من واسه یک پروژه از برادرم کمک خواستم که اون نمی تونست و به این آقا گفت که واسم انجام بده از اون روز ایشون با من در ارتباط بود اما فقط راجبه پروژه و یکم هم از چیزای متفرقه صحبت می کردیم تا اینکه یک سری سوال پرسید که انگار می خواست حرف بکشه ازم و تهش هم من هم اون گفتیم حسامونو الانم واسه ۲هفته هست که توی یک رابطه هستیم.من الان سوالم اینه که با وجود برادرم چیکار کنیم من خیلی دوسش دارم اونم همینطور.گفته که اگه من بخوام با برادرم صحبت می کنه اما هم من هم اون میگیم که اگه باهاش صحبت کنه ما نمی تونیم با هم باشیم ( اینم بگم که گفتم از برادرم اجازه بگیره یعنی به برادرم نگه که ما تو رابطه ایم از حسش نسبت به من به برادرم بگه بعدم ازش اجازه بگیره که‌ من میدونم برادرم همچین اجازه ای رو نمیده و امکان داره حتی بهمون شک کنه یا اینکه اگه بعدا این آقا واسه خواستگاری بیاد جلو برادرم نظرش مثبت نباشه )
    ۵ سال از من بزرگتره ایشون یعنی ۲۵ سالشه و اینکه مهندس عمران و الان هم سربازه.
    من نمی دونم چکار کنم نمیتونم بعده این همه سال که بالاخره اومد تو زندگیم باهاش در ارتباط نباشم . میخوام یک کاری کنم که نه پیش خونوادم بی اعتماد بشم نه ایشون رو از دست بدم.اینم بگم که این آقا بهم گفت که واسه من هر سختی رو تحمل میکنه یعنی اینکه در ارتباط نباشیم رو تحمل می کنه تا زمان مناسب برای ازدواج اما من می خوام که تا اون زمان( که احتمالا بشه ۴ سال دیگه یا کمتر ) باهم در ارتباط باشیم.
    اگه میشه راهنماییم کنین که چیکار کنم ؟ به مادرم هم نمیتونم بگم چون به برادرم میگه.
    الانم تا جایی که بتونیم داریم احتیاط می کنیم که کسی نفهمه اما خب می ترسم که یهو بفهمن و من پیش خونوادم بی اعتماد بشم.

    این مشکل یکی از دوستامه ممنون میشم راهنمایی کنید.خودش نمیتونست تو سایت عضو بشه

    سلام.

    اینکه شما بخوایید با ایشون ارتباط برقرار کنید تا زمان درست ازدواجتون برسه حتما کار اشتباهی هست.

    چون دقیقا با این کارتون از ایشون دور میشید.

    اگر شما اطمینان دارید به ایشون ومطمئن هستید که ایشون بعد از سربازیشون به خواستگاریتون میاد بهشون بگید منتظرشون

    میمونید و ارتباط در این مدت نداشته باشید(که این راه رو هم پیشنهاد نمیکنم .چون احتمال داره مورد بهتری

    براتون پیش بیاد و شما به خاطر اینکه به ایشون قول دادید بایستید و در نهایت هم اون آقا به خواستکاری شما نیاد.)

    چون اصلا این شناختی که دنبالش هستید در این ارتباط به دست نمیاد.و شما تنها با تحقیق هست که میتونید شناخت حاصل کنید.

    و در نهایت باید بهتون بگم که دوستی و این ارتباط اصلا کار درستی برای شما نیست و بهتره که به روال گذشته تون باشید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد